سرمقاله ابتکار/ چالش اقلیت در جایگاه اکثریت
ابتکار/ « چالش اقليت در جايگاه اکثريت » عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار نوشته ضا دهکي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
مشارکت از واژگاني بود که از دوران دولت اصلاحات به طور عمومي بر سر زبانها افتاد؛ چنان که حزب اصلي اصلاحطلبان در آن دوره هم مشارکت نام گرفت. تفاوت «مشارکت» با ديگر واژگان انتخاباتي مثل «حماسه حضور» و «شور انتخاباتي» و مانند آن در اين بود که به جاي تمرکز بر مفاهيم هيجاني، بر نقش مردم در تعيين آينده سياسي کشور متمرکز بود و اين نقش را نه صرفا پايين به بالا يا بالا به پايين، که مشارکتي ميديد. اين تغيير ادبيات که به طور مستقيم به نسبت تعداد کل آراي يک انتخابات به تعداد واجدين شرايط راي دادن اطلاق ميشود، حالا مهمترين مولفه انتخابات، جمهوريت و مشروعيت يک نظام سياسي مبتني بر راي به حساب ميآيد.
تا پيش از برگزاري همزمان انتخابات رياست جمهوري و شوراها از يک سو و مجالس شوراي اسلامي و خبرگان از سوي ديگر، به طور نسبي مشارکت انتخابات رياست جمهوري و مجلس شوراي اسلامي نسبت مشارکت بالاتري داشت و ميزان مشارکت هم اغلب با اين دو انتخابات سنجيده شده است. به همين دليل هم زماني که در اسفند ماه سال ۹۸، درصد مشارکت در يازدهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي به طرز قابل توجهي پايين آمد، بسياري درباره کاهش مشارکت مردم هشدار دادند. نظرسنجيها نشان ميدهد در فاصله بيش از يک سال از آن انتخابات تا انتخابات دوره سيزدهم رياست جمهوري – که در دورههاي گذشته ذاتا انتخابات مهمتر و پرمشارکتتري بوده است – آمار مشارکت همچنان پايين است و حتي بعيد نيست که پايينترين ميزان مشارکت تاريخ اين انتخابات را بر جاي بگذارددر آخرين برآورد ايسپا از مشارکت شهروندان در انتخابات رياست جمهوري بعد از برگزاري دومين مناظره ۴۱ درصد محاسبه شده است. جالب اين که حتي مناظرات به عنوان يکي از موتورهاي محرک انتخابات در سالهاي گذشته، امسال مخاطب پايين ۳۷ درصدي را به خود ديدهاند و البته اين مناظرات با انتقادات فراوان و گوناگوني نيز مواجه شده است.
مساله اين جاست که فارغ از اصلاحطلبان که پايگاه رايشان نسبت مستقيمي با ميزان آراي خاکستري داشته است، به نظر ميرسد با وجود براي اشارات و گفتههاي رسمي، دغدغه خاصي درباره ميزان مشارکت مردم در انتخابات وجود ندارد. اين موضوع به ويژه وقتي واژه مشارکت در کنار واژگان حماسي معمول انتخابات به کار ميرود، عجيبتر خواهد بود. تلاشها در زمينه جلب مشارکت نيز چندان ادبيات دعوتکنندهاي ندارد، بلکه غالبا سلبي است؛ اگر زماني ميگفتند «جمع کنيد و از ايران برويد»، حالا حتي مستقيما مسلمان بودن کسي که راي نميدهد را هم رد ميکنند و رسما آنها را دشمنانگاري ميکنند. جالب است که حتي در يادداشتها و سرمقالههاي رسانههاي يک جريان خاص، به جاي جستوجوي دليل کاهش مشارکت يا دعوت به افزايش آن، از هم اکنون به دنبال توجيه اين کاهش و فرافکني علل و عوامل آن هستند.
ميتوان اين نظريه را که اصولگرايان يک پايگاه راي ثابت و تکليفي ۱۶-۱۷ ميليون نفري دارند و در هر شرايطي به کانديداي مورد نظرشان راي ميدهند را با اعداد و ارقام موجود منطقي دانست. هرچند در همين پايگاه راي ثابت و در شرايطي که فاصله زياد و برتري بلامنازع سيد ابراهيم رييسي در نظرسنجيها، حتي باعث شده که زمزمه عدم انصراف کانديداهاي پوششي براي نمايش پوششي نبودن به گوش برسد، اما نظرسنجيهاي بعد از مناظرات نشان از کاهش ۷ درصدي آراي رييسي دارد، اما ميتوان گفت که درصد قابل توجهي از اين عدد هم عليرغم راي جرياني و جناحي، نگاهي تحليلي در زمينه انتخاب کانديدا دارند.
در طول ۴۰ و اندي سال گذشته، جريانهاي سياسي گوناگون حاضر در جمهوري اسلامي ايران، بخت خود را آزمودهاند و هر چقدر که اصولگرايان از محمود احمدينژاد تبري بجويند يا اصلاحطلبان درباره حمايت از حسن روحاني اعتدالگرا خودانتقادي کنند، هيچ يک از دو طرف نميتوانند بگويند زماني حضوري قابل توجه در پاستور يا بهارستان نداشتهاند. فارغ از بالا و پايينهاي گاه به گاه عددها و آمارهاي عملکرد، برآيند اين عملکردها، در سمت مثبت نمودار نيست. چنان که از واکنشهاي عمومي به شعارها هم بر ميآيد، شعارها هم اثرگذاري خود را از دست دادهاند. در چنين شرايطي، شايد جريان سياسي اصولگرا و حاميان آنها در خوشخوشان پيروزي از پيش نوشته باشند، اما لازم است که نگراني جديدي را احساس کنند؛ اگر در ضعف عملکردي اصلاحطلبان، هنوز هستند وفاداران اصولگرايي با راي تکليفي که در ميدان حاضر شوند، در صورت عملکرد بد دولت آتي، هيچ بهانهاي باقي نخواهد بود. آن وقت درصد قابل توجهي از همين پايگاه راي هم ريزش خواهد کرد و به ياد داشته باشيم که اين پايگاه راي تنها يک پنجم جمعيت ايران است که براي هشتاد و اندي ميليون نفر تصميم ميگيرند. اقليتي که در در جايگاه اکثريت مينشيند، در وقت اضافه است و هر چند رويکرد حذفي و سلبيشان باعث نگراني است، اما حالا بايد نگران خوديهايشان هم باشند. انتخابات ۱۴۰۰ فراتر از يک دوره انتخابات خواهد بود و چه بسا آثارش بيش از ۴ سال آينده را تحت تاثير قرار دهد و اين اصليترين چالش قرار گرفتن اقليت در جايگاه اکثريت است.