تصمیم ناگزیر اصلاحطلبان
شرق/متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
روز گذشته بهزاد نبوي، رئيس نهاد اجماعساز اصلاحطلبان، در پيامي گفت: «ممکن است کانديداهاي قويتر ما را ردصلاحيت کرده باشند اما به اندازه کافي در شوراها کانديدا داريم. در هر انتخاباتي که مردم حضور پيدا نکردهاند، شکست خوردهايم و الان هم اگر مردم حضور پيدا نکنند، شکست خواهيم خورد. ما براي نجات ايران ميگوييم که در انتخابات شرکت کنيد تا کشور دچار سرنوشتي نشود که هيچکدام راه برگشت نداشته باشيم و افسوس بخوريم وقتي فرصت داشتيم، جلوي خطر را نگرفتيم. اگر مردم در صحنه آمدند، هم در انتخابات شورا برندهايم و هم در انتخابات رياستجمهوري و مانع تحقق سناريوي طراحيشده خواهيم شد. تقاضاي من اين است تا جايي که ميتوانيم مردم را پاي صندوق بياوريم، مردم به هر که ميخواهند رأي بدهند اما پاي صندوق بيايند».
از سوي ديگر محمدجواد ظريف هم در پيامي گفت: «جمعه روزي است که از طريق صندوق رأي ميتوانيم دريچههاي روشنايي و اميد را براي آينده خود و فرزندانمان باز نگه داريم. کمبودها، کاستيها و اشتباهات کم نبوده و نيستند و من به سهم خود شرمنده سختيها و نارواييهايي هستم که کام مردم را تلخ کرده است؛ اما قهر با صندوق رأي قطعا راهحل نيست و اگر به مشکلات نيفزايد از آنها نخواهد کاست. ملت توسعهخواه ملتي است که هيچ فرصتي را -حتي ظاهرا کوچک- براي اصلاح و پيشرفت از دست نميدهد. مردم ما مؤثرترين ضامن آزادي، امنيت، سربلندي و پيشرفت کشورند. مشارکت هوشمندانه و گسترده مردم-در داخل و خارج- در تعيين سرنوشت خود قدرت ملي را رقم ميزند، منافع ملي را در سطح جهاني پاسداري ميکند و پشتوانه اصلي براي تعامل سازنده بينالمللي است. مشارکت مردم نهتنها لغو تحريمها را تسريع ميکند و بنيان جنگ اقتصادي عليه ملت دلاور ايران را در هم خواهد شکست، بلکه تحريمهاي آينده را نيز خنثي ميکند. افزايش مشارکت به نااميدي تندروهاي بيروني و دروني، صهيونيستها و تروريستهاي اقتصادي -که با ايرانهراسي و برجامستيزي چشم طمع به شکست تعامل و افزايش تحريمها دوختهاند- خواهد انجاميد. مردم ايران هميشه پديده بودهاند و فرصت آفريدهاند. اميدوارم در انتخابات ۱۴۰۰ نيز مردم فرصت تازهاي براي حرکت به سوي ايراني آباد، آزاد و توسعهيافته خلق کنند. دست در دست هم، ۲۸ خرداد را به جشنواره ملي اميد براي همه ايرانيان تبديل کنيم».
اين پيامهاي دعوت از سوي اصلاحطلبان در حالي مطرح ميشود که نهاد اجماعساز اصلاحطلبان تا لحظه تنظيم اين گزارش موضعش عدم ارائه نامزد انتخاباتي بوده است؛ هرچند بناست اين نهاد نظر خود را درباره حمايت يا عدم حمايت از نامزدها اعلام نهايي کند که در ميان اعضاي حقيقي و حقوقي نهاد اجماعساز هم صداي واحدي بر حمايت تشکيلاتي از مهرعليزاده يا همتي وجود ندارد و برخي معتقدند بهدليل ردصلاحيت نامزدهاي اصلي اصلاحطلبان بايد روش مشارکت غيرفعال را در پيش گرفت و از هيچ نامزدي حمايت نکرد و برخي نيز مانند حزب کارگزاران و ندا ميگويند که ميشود از ميان همين دو نامزد يکي را برگزيد. افزون بر اين به نظر ميرسد بايد در اين بين ميان تحريم انتخابات و مشارکت غيرفعال تفکيک قائل شد؛ بهنحويکه هيچيک از اصلاحطلبان حتي آنها که باور دارند نبايد از نامزدي حمايت کرد، سخن از تحريم انتخابات نزدهاند و صرفا ميگويند اعتبار تشکيلاتي خود را هزينه نامزدهاي حداقلي نکنيم وگرنه هر فردي ميتواند در انتخابات شرکت کند.
از سوي ديگر مدافعان عدم حمايت از نامزدهاي موجود اصلاحطلب باور دارند تصميم اتخاذي بايد بر اساس خواسته عمومي باشد؛ به اين معني که صرف حمايت اصلاحطلبان از يک نامزد دليل بر رأيآوري او نيست و در شرايطي که احتمال رأيآوري چندان بالا نيست، حمايت از مهرعليزاده و همتي نتيجه مؤثري خواهد داشت. در برابر اينها مدافعان حمايت از دو نامزد اصلاحطلب موجود ميگويند اگر به هر دليلي عرصه سياست رسمي را رها کنيم، جبهه اصلاحات با انزواي سياسي مواجه ميشود و منطقي نيست با دست خودمان عرصه را به رقيب واگذار کنيم. آنها معتقدند هنوز ميشود با استفاده از حق انتخابات ولو انتخاب حداقلي، مقابل جريان راديکال جناح راست ايستاد. هرچند اجرائيشدن اين گزاره بهدليل مذکور يعني پايينبودن مشارکت عمومي در انتخابات محل ترديد است. البته حسين مرعشي بهتازگي گفته است که آراي همتي رو به افزايش و آراي رئيسي کاهشي است: «در نظرسنجيها تا الان رأي آقاي همتي صعودي است و رأي آقاي رئيسي نزولي است. در تهران آقاي رئيسي ۳۱ درصد و آقاي همتي هشت درصد رأي دارد و ۵۵ درصد هنوز تصميم نگرفتهاند. در همين رأي پايين هم نبايد بگذاريم درِ سياست بسته شود. انشاءالله با يکسري حرکات دوستان در جبهه اصلاحات و برگهاي جديدي که رو ميشوند، با همين ميزان مشارکت انتخابات را ببريم. دولتي ميخواهيم که در عرصه بينالملل سياست آقاي روحاني را پي بگيرد اما در عرصه داخلي چابک باشد و مشکلات مردم را حل کند». با همه اينها بايد ديد اصلاحطلبان چه ميکنند و آيا اين دعوتها از نبوي تا ظريف ميتواند باعث شود آنها اينبار بهصورت تشکيلاتي و نه حزبي و فردي به انتخابات 1400 وارد شوند يا آنکه ديدگاه مدافعان عدم ارائه نامزد انتخاباتي حاکم ميشود. به هر رو، هرکدام از اين دو روش نهايي شود، نميتوان از يک اصل مهم عبور کرد که اصلاحطلبان بعد از انتخابات اخير بايد تصميم مهمي درباره چگونگي ارتباط خود با بدنه اجتماعيشان بگيرند تا بتوانند در آينده سرمايه اجتماعي خود را ترميم کنند تا ديگر با چالش عدم اقبال عمومي خاصه در انتخابات مواجه نشوند.