سرمقاله دنیای اقتصاد/ مکتب وابستگی در مناظرهها
دنياي اقتصاد/« مکتب وابستگي در مناظرهها » عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر روح اله اسلامي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
سوالهاي مطرحشده از سوي صداوسيما براي مناظرههاي انتخاباتي در قالب مکتب وابستگي طراحي شده بود. در اين مکتب همه مشکلات جهان ريشه در سرمايهداري دارد و اگر بتوان به خودکفايي دست يافت، ميتوان عليه جريان زر، زور و تزوير بينالمللي که در قالب استعمار و امپرياليسم خود را نشان ميدهد، مقاومت کرد.
سوالها بهگونهاي در چارچوب اين مکتب طراحي شده بود که در درون خود پاسخ داشت که اين روش، روايت فسادستيزي و عدالتگستري به مثابه اجبار محيطي، همه نامزدها را در گفتمان وابستگي قرار داد و امکان قطببندي و تفاوت ميان روايتها را سلب کرد.
مکتب وابستگي در ادبيات اقتصاد سياسي و توسعه بين سالهاي ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ توسط فرانک، باران، امين و والرشتاين مطرح شد و طرفداران زيادي پيدا کرد. براساس اين مکتب، جهان سرمايهداري و سياست ليبراليستي همه جا را فرا گرفته است. پس بايد در مقابل آن ايستاد و راه حل در نوعي زيربناي اقتصادي است که با فرآيندهاي استعماري و امپرياليستي جهان هيچ رابطه و تعاملي نداشته باشد. يکي از عواملي که باعث رواج سنت اقتصاد سياسي مکتب وابستگي در ايران شد، شکست و ناکامي توسعه و تنشزدايي و موانع داخلي و خارجي توسعه است که روي داده است.
توسعه مسير طاقتفرسايي است و فشار زيادي بر روي شهروندان ميآورد. معمولا سياستمداراني که در مسير توسعه حرکت ميکنند به علت تحميل رياضت اقتصادي بر جامعه و اقدامات عمراني که براي آينده کشور و نسلهاي بعد نتيجه ميدهد، منفور شهروندان واقع ميشوند. وضعيت کنوني ايران با توجه به بحرانهاي بينالمللي، روي کار آمدن ترامپ و بر هم زدن برجام و بيماري فراگيري که قرني يک بار روي ميدهد و همزماني اين دو رويکرد با توسعهگرايي که در دولت يازدهم و دوازدهم دنبال شد، فضا را براي بازگشت مکتب وابستگي فراهم کرد. نيمي از جمعيت رايدهندگان اعتقاد دارند مطالباتشان در ابعاد سياسي و فرهنگي پاسخ داده نشده و شاخصهاي اقتصادي نيز مهار نشده است. نيمي ديگر از جمعيت به راحتي ميتوانند به سمت ادبيات انتقادي مکتب وابستگي حرکت کنند. سياستمداران معمولا در تله توسعه گرفتار ميشوند؛ بهنحويکه اگر شعارهاي عوامگرايانه مبتنيبر پخش پول و توزيع کوتاهمدت منابع ملي انجام دهند، سبد رايشان افزايش پيدا ميکند. اگر بخواهند از واقعيتها صحبت کنند و اعلام کنند کسري بودجه، تورم، کاهش ذخاير بانک مرکزي و سياستهاي عمراني نياز به رياضتکشي و گشايشهاي سياسي و فرهنگي دارد، انگار نقد را به نسيه ارجاع دادهاند و اقبال عمومي از آنها سلب ميشود.
شهروندان ميتوانند در روبناي فراهمشده شعاري مکتب وابستگي که آزمون خود را در آمريکاي لاتين و آفريقا پس داده است، با سکوت يا راي به برنامههاي پوپوليستي، لذتي زودگذر را براي خود و شکستي براي اقتصاد سياسي فراهم آورند. پيشنهاد تزريق پول و سياستگذاريهاي شعاري مسکن و سلامت با وضعيت فعلي بودجه و شاخصهاي اقتصاد سياسي ايران نميخواند. ميان قطببنديهاي شکلگرفته در رسيدن به توسعه تفاوت وجود دارد و مردم تعيين ميکنند که کدام گفتمان در چهار سال آينده مبناي سياستگذاريهاي کشور باشد.