سرمقاله وطن امروز/ انتخابات ریاستجمهوری جدال با سیاست پساحقیقت
وطن امروز/ « انتخابات رياستجمهوري جدال با سياست پساحقيقت » عنوان يادداشت روزنامه وطن امروز به قلم فاطمه صابري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
اين روزها متأثر از فضاي انتخابات رياستجمهوري سيزدهم، شاهد وايرال شدن اطلاعات فيک و دروغ در فضاي رسانه و شبکههاي اجتماعي هستيم که مدام مردم ايران را براي عدم مشارکت در انتخابات تهييج ميکنند و با سفسطهگوييهاي گوناگون دنبال تضعيف نظام هستند. رهبر انقلاب در آخرين سخنرانيشان قبل از انتخابات که چهارشنبه گذشته صورت گرفت، تأکيد داشتند: «شايد در هيچ نقطهاي از عالم نميتوانيم کشوري را پيدا کنيم که انتخابات آن اين همه مورد هجمه دشمنان قرار گرفته باشد. در همين انتخابات پيش رو چند ماه است رسانههاي آمريکايي و انگليسي و مزدوراني که زير پرچم آنها مشغول کار هستند، دارند خودشان را ميکشند تا انتخابات جمهوري اسلامي را به نحوي زير سوال ببرند و به نحوي انتخابات در ايران را مورد اتهام قرار دهند». اما براستي چرا اين هجم از دشمني و دروغ پراکني در رابطه با انتخابات رياستجمهوري در ايران در جريان است و چرا ما از سال 88 به بعد در يک کارزار عظيم جنگ رسانهاي داخلي و خارجي قرار گرفتهايم که مدام با انکار قدرت جمهوري اسلامي در عرصههاي مختلف به دنبال تلقين «واقعيتهاي جايگزين» به جاي «واقعيتها» در افکار عمومي مردم ايران است؟ بهتر است براي پاسخ به اين پرسش مهم به مختصات «جهان پساحقيقت» که زيست جديدي را در حال رقم زدن است، بيش از پيش توجه کنيم و مخاطب ايراني را با اين روش زيستن جديد که چند صباحي است زيست انسان ايراني را نيز در برگرفته است، آشناتر کنيم.
* رها بودن فضاي مجازي و ذهن محصور ما
سال 2016 ديکشنري آکسفورد بعد از ۲ واقعه برگزيت در انگلستان و انتخاب ترامپ در آمريکا، کلمه «پساحقيقت» را به عنوان کلمه سال بينالمللي خود معرفي کرد؛ مفهومي که در حال حاضر به کمک رشد بدقواره رسانههاي جديد در حال تغيير هندسه فرهنگ و گفتمان عمومي و ارتباطات جهاني هستند. اما آنچه در «پساحقيقت» به عنوان دال مرکزي مهم است، اين است که در جهان پساحقيقت اين «احساسات» است که نسبت به «شواهد» و «واقعيت» از وزن بيشتري برخوردار است. بنابراين در دوران پساحقيقت شاهد نوعي فروپاشي وفاق عمومي در نحوه رسيدن به حقيقت هستيم. جهان پساحقيقت در ۳ عرصه معرفتي و تکنولوژيک قابل بررسي است. در عرصه معرفت در پايان دهه 1950 شاهد منازعات فلسفي پيرامون «چيستي حقيقت و علم» و شکلگيري اين پرسش مشترک هستيم: انسان برساخته قدرت، از معرفت و واقعيت چه ميداند؟ از علم چه ميداند؟
اين تحولات معرفتي در کنار انقلاب فناوري اطلاعات و شکلگيري تدريجي «شبکه جهاني وب» در اواخر قرن 20، باعث شد «سيلوهاي داده» شکل بگيرد و زمينهساز رشد رسانهها و بعدها شبکههاي اجتماعي شود تا در قرون 20 و 21 جهان در ميانه انتقال از «جامعه واقعيتها» به «جامعه دادهها» قرار بگيرد. اين ۲ عامل مهم در کنار ۲ اتفاق عمده سياسي در سال 2016 که يکي از آنها انتخاب ترامپ به عنوان رئيسجمهور آمريکا و ديگري رأيآوردن برگزيت در انگلستان بود، منجر به آن شد که اصطلاح پساحقيقت به صورت جدي مطرح شود و قواعد جديدي را پيريزي کند.
اما در ايران، متأسفانه شاهد هستيم تکنولوژيزدگي و عدم درک مناسب از اتفاقات جهاني در ميان نخبگان و برخي مسؤولان بويژه در سالهاي اخير باعث شده امواج جهان پساحقيقت، بر ساحل ذهن و فرهنگ و زيست انسان ايراني نيز بنشيند و جهان پساحقيقت و اين بار برساخته رسانهها، براي مخاطب ايراني نيز رخنمايي کند؛ بنابراين اگر بخشي از مردم ايران در انتخابات سيزدهم دچار يأس و ترديد در مشارکت شدند- سوا از عملکرد نامطلوب دولت فعلي در حوزه اقتصاد و معيشت مردم و جنگ اقتصادي دشمن- يک علت مهم آن را همانطور که رهبر انقلاب در بيانات نوروزي بيان کردند بايد در «رها بودن فضاي مجازي کشور» جستوجو کرد. ايشان به صراحت در سخنراني نوروزي در رابطه با استفاده حداکثري از فضاي مجازي براي دلسرد کردن مردم و همچنين از رونق انداختن انتخابات صحبت و از نحوه مديريت فضاي مجازي در کشور انتقاد کردند و فرمودند: «همه کشورهاي دنيا، بر فضاي مجازي اعمال مديريت ميکنند اما در کشور ما، برخي به رها بودن فضاي مجازي افتخار ميکنند، درحاليکه اين شيوه به هيچوجه افتخار ندارد».
بنابراين چه بخواهيم و چه نخواهيم، جهان پساحقيقت چندصباح است در حال رشد و گسترش است. انتخابات رياستجمهوري در آمريکا، رشد اخبار جعلي، مرجعيت يافتن سلبريتيها و ظهور استبداد جديد از نوع افکار عمومي در سالهاي اخير همگي نشان از آن دارد که زيستبوم جديدي در حال ايجاد است که لازم و ضروري است بيش از پيش ابعاد آن مورد ارزيابي و بررسي نخبگان قرار گيرد. امري که شايد بايد به صورت جديتر در سالهاي بعد از فتنه 88 مورد توجه نخبگان و مسؤولان قرار ميگرفت تا امروز افکار عمومي و سرمايه اجتماعي کشور اينگونه با اخبار مسموم و جعلي رسانهاي، مورد تهاجم قرار نميگرفت و نااميدي و يأس و تشويق براي عدم مشارکت در انتخابات ترويج نميشد.
در هر صورت افکار عمومي لازم است بداند افراد مختلف ميتوانند از شرايط ايجاد شده در دوران پساحقيقت، براي اهداف سياسي، اقتصادي و گفتماني استفاده کنند، بويژه سياستمداران که آن را به ابزاري براي کسب رأي تبديل کردهاند. به عنوان مثال در مناظرات سيزدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري ايران شاهد بوديم برخي نامزدها با هيجاني کردن جامعه به واسطه طرح شايعه و دروغپراکني و اتهامزني به رقيب خود و طرح دوقطبيهاي ساختگي، تلاش کردند با تلقين واقعيتهاي جايگزين به جاي واقعيتها به مخاطب خود، حقيقت را در پژواکها گم و وضع موجود را توجيه کنند.
يا به عنوان مثال يکي از ويژگيهاي مهم ديگر دوران پساحقيقت که توسط رسانهها و شبکههاي اجتماعي فضاي عمومي کشور را متأثر از خود کرده است، غلبه هيجانات و احساسات بر منطق و استدلال است؛ امري رايج در شبکههاي اجتماعي که در آن پيامهايي بيشتر وايرال ميشوند که هيجانيتر و تحريکآميزتر باشند. به همين خاطر است که سياستمداران يا افرادي که ميخواهند حرفي را در شبکههاي اجتماعي منتشر کنند، سعي ميکنند هرقدر ميتوانند آن را هيجاني و شاذ تنظيم کنند تا هم در اين شبکهها بچرخد و هم بهواسطه ارسال افراد به نزديکانشان، براي مخاطبان باورپذير شود؛ امري که در مناظرههاي انتخاباتي در دورههاي قبل و همينطور در سيزدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري شاهد آن بوديم. ديوارکشي در پيادهروها و اينکه يکي از کانديداها بيش از 6 کلاس درس نخوانده و... از جمله مصاديق غلبه هيجانات و تحريک احساسات در برابر منطق و استدلال و انکار حقايق در برابر واقعيت است.
بنابراين با تحليل وقايع انتخابات سال 88 و ظهور جنبشهاي اجتماعي و نيز مرجعيت يافتن سلبريتيها از طريق شبکههاي اجتماعي- مثل کنشگري آنها در انتخابات 92 و 96 که از نشانههاي غلبه جهان پساحقيقت است- در کنار رشد بدقواره صنايع آيسيتي در سالهاي اخير به يمن سياستهاي وزير جوان ارتباطات دولت فعلي، ميتوان گفت ذهن ايراني نزديک به يک دهه است با گردش در جهان پساحقيقت در حال آشنايي ذهني، عيني و ميداني با مختصات اين جهان جديد است و همين امر خود بسترساز آن شده است که حضور مردم در نظام جمهوري اسلامي که داراي يک اصل محکم و سند متقن فکري است و صرفا مساله سياسي نيست به مسألهاي صرفا جناحي و جنجالهاي رسانهاي تبديل شود. در صورتي که طبق فرمايشات رهبر انقلاب، نگاه به بعضي حقايق مثل مشارکت مردم و حضور در انتخابات بايد فراتر از نگاههاي سياسي باشد، بنابراين خوب است فراتر از زيست رسانهاي و جنجالهاي رسانهاي، همچون تشييع پيکر شهيد حاجقاسم سليماني که فراتر از سليقههاي سياسي همه در آن حضور داشتيم به جدال با سياست پساحقيقت برويم و حقيقت قدرت مردم ايران را بار ديگر به رخ جهانيان بکشيم.