عطریانفر: جامعه، پیام اصلاح طلبان را باور نکرد
صبح نو/متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
جواد بخشي / براي آسيبشناسي رفتار انتخاباتي جريان اصلاحات با محمد عطريانفر، عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران به گفتوگو نشستيم.
با توجه به پايان سيزدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري و مشخص شدن رئيس جمهور منتخب مردم تحليل شما از فرآيند برگزاري و کنشگري جريانات سياسي به ويژه جريان اصلاح طلب چيست.
يک موضوع مقايسه اين انتخابات با ادوار پيشين است ويک مقايسه هم به تناسب شرايط موجود، در خصوص مقايسه انتخابات با انتخابات هاي گذشته بايد گفت که مشارکت پايين تري داشتيم ، در تاريخ انتخابات ۴۰ ساله انتخابات رياست جمهوري دراين دوره کمترين شاخص را شاهد بوديم و از اين جهت يک آسيب است.
بسياري از شخصيت هاي رونق سازمي توانستند در رقابت ها حضور داشته باشند و حضورشان مايه رونق انتخابات شود اما نشد تا حدي که رهبري هم نسبت به عملکرد شوراي نگهبان نکاتي داشتند. از سوي ديگر شرايط بد تحريم و يأس در ميانه مردم فضاي رقابتها را سرد کردوبي تفاوتي هايي رابه وجود آورد.
با توجه به اين شرايط اگراين انتخابات را بررسي کنيد مي بينيد که در مجموع، قابل قبول به نظر مي رسد. به اين معنا که اين انتخابات بامشارکتي نزديک به ۵۰ درصد يک اتفاق قابل قبول است. ضمن اينکه انتخابات در اولين دوره، منتخب مردم ايران را مشخص کرد ودستاورد قابل قبولي است.
شاهد اين بوديم که قبل از برگزاري انتخابات تقريبا جريانات مختلف و بهويژه گروهها و شخصيت هاي جريان اصلاح طلب نسبت به مشارکت و انتخاب رئيس جمهور آينده نکاتي را مطرح کردند. تاثير اين موضوع تا چه حدي بود؟
اصولگرا ها نسبت به تاييد صلاحيت نامزدهاي خود امنيت خاطر داشتند و با سازمان يافتگي کامل تاثير خود را روي علاقه مندان خودشان به جا گذاشته بودند.
اصلاح طلبان چطور؟
اصلاح طلبان چنين موقعيتي را نداشتند و تا دقيقه ۹۰ هم اميدوامکان اينکه چه کسي مي تواند در انتخابات حضور داشته باشد را نداشتند و ترديد داشتندنامزدهاي کليدي اين ها امکان مشارکت نداشتند، آن هم به معناي عدم حضور نامزد محبوب خود که مشخص نبود. وضعيت اصلاح طلبان برابر با اصولگرايان نبود. اصلاحطلبان در آخرين دقايق آن هم به صورت گسسته و ناقص مشارکت نيمه فعال و دعوت به فعاليت از ناحيه بعضي از چهرهها راداشتند و اين پيام، پيام فراگيري نشد و نتوانست تا اعماق کلوني هاي جمعيتي به صورت منطقي و موثر و اقناع کننده برسد. طبيعي است که اين حد ازحضور تا حدودي پذيرفته شده است .
رئيس دولت اصلاحات در گذشته با يک تکرار بدنه قابل توجهي را فعال مي کرد و پاي صندوقها مي آورد اما در اين دوره وضعيت به گونه ديگري شد؟
تکرار مي کنم آن دوره در يک فرصت سه ماهه قبل از برگزاري انتخابات بود و آن هم به صورت کاملا شفاف و روشن. آن تکرار ميکنم قطعي و روي يک ليست مورد نظر بود، اما همين موضع مثبت جناب آقاي خاتمي در اين دوره بسيار ديرهنگام بود و آن هم بدون اشاره مستقيم و به صورت تلويحي.
اما حتي اگر به شخص خاصي هم اشاره نشده باشد دعوت به مشارکت بود ولي شاهد تاثيرگذاري آن نبوديم.
از اردوگاه اصلاح طلب ها پيام روشنگري که از زمان قابل قبولي از مهلت کافي آغاز شده باشد و آثار خود را در درون مخاطبين طرفدار خود به جا گذاشته باشد شاهد نبوديم. اگر اصلاح طلبان زمان کافي داشتند مي توانستند پيام خود را با نفوذ بيشتري به بدنه خود انتقال دهند که اين موضوع باعث افزايش مشارکت هم مي شد و حجم مشارکت را چه بسا تا حدود ۶۵ درصد افزايش مي داد.
کارگزاران زودتر از بقيه احزاب استثنائا اعلام کرد که پشت سر آقاي همتي قرار مي گيرد.
به صورت غيررسمي بود.
آقاي کرباسچي رسما اين را اعلام کردند.
در روزهاي پاياني بستر همراهي با آقاي همتي فراهم شد که البته اين ها جريان سازي خاصي را فراهم نکرد.
کارگزاران بدنه اجتماعي قابل توجهي دارد و نمايندگاني هم در دولت داشته است، تا حدودي هم شناخته شده است، حالا چطور بايد راي
دو و نيم ميليوني آقاي همتي عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران را ارزيابي کرد؟
جامعه ايران جامعه غيرسياسي است. اکثريت قاطع از جامعه ما يعني بالاي ۷۰ درصد از جامعه ايران کلا غيرسياسي است و اين جامعه غيرسياسي مطالبات و انتظارات خود را از حاکميت دارد. حاکميت هم يعني سطح عالي که فراتر از دولت است و هم در سطح دولت که مجري برنامه هاي مجلس است.
قشر خاکستري همواره مورد نظر و مورد طمع گروههاي چپ و راست در کشور بوده است، هم اصلاح طلب و هم اصولگرا در هنگامه برگزاري انتخابات اين دو نظريه چپ و راست سياسي در کشور شروع به برنامهريزي ميکنند و از موقعيت و موفقيت هاي خود تصوير سازي ميکند تا اين جامعه ۷۰ درصدي را با خود همراه کنند. اين که شما تصور کنيد جامعه ۸۰ ميليوني ايران،۴۰ ميليون طرفدار اصلاحطلبان هستند و ۴۰ ميليون طرفدار اصولگرايان، افراطي و غير قابل پذيرش است.
اينکه تصور کنيم در اين انتخابات به دليل اين که دولت آقاي روحاني و دولت دوم ايشان در تحقق انتظارات و مطالبات ناتوان بود ( که البته ناتوانيهاي آن هم عمدتا مرتبط با خودش نبود و ناشي از شرايط بيروني بود ) وملت اين را از چشم دولت ميديد و در واقع آن بدنه خاکستري و جامعه ۷۰ درصدي به گونهاي بودند که اعتماد نکردند و نسبت به دولت مسأله داشتند؛ چون اصلاح طلبان همراهان و حاميان آقاي روحاني بودند، طبيعتا هر مقدار هم پيام اصلاح طلبان مي توانست مطرح شود که آنچه بر سر دولت آمده است ناشي از
جنبه هاي ذاتي دولت نيست، طبيعتا جامعه چنين پيامي را دريافت نکرد و نمي توانست باور کند.
اما بسياري از اصلاحطلبان از عملکرد دولت اعلام برائت کردند.
با توجه به اين زمينه تمام بار ناکارآمدي دولت دوم روحاني به شکل ناعادلانه عملا از چشم اصلاحطلبان و آقاي روحاني ديده شد اما جامعه چون نمي توانست اين را بپذيرد خود به خود فاصله گرفت و با تکرار ميکنم امثال بنده و ديگران و احزاب سياسي امکان تهييج مجدد نداشت.
جريان رقيب يعني به طور طبيعي منتقد دولت هم بود فرصت کافي هم داشت و مقدماتش را انجام داده بود و تيمبندي هاي خود را صورت داده و تشکيلاتي را هم فراهم کرده بود و توانست اين ظرفيت را هدايت کند. تصور نکنيد که اگر امروز دو و نيم ميليون راي به آقاي همتي داده شده است عدد کمي است، خير عدد بسيار مهمي است و از لحاظ حزبي اهميت دارد.
کما اينکه اصولگرايان نسبت به موقعيتهايي که گفتمان شان گفتمان پيروز نبوده است عدد اندکي را به خود اختصاص دادند. اين موضوع خيلي ملاک ارزيابي نيروهاي سياسي نبايد باشد. بيش از ۷۰ درصد جامعه ما برايشان مهم نيست که کدام دولت سر کار باشد چپ باشد يا راست اما تمايل دارد که انتظارات آنها به صورت صادقانه و شفاف در دولت ها پيش برده شود و هر دولتي که سرکار باشد آنها را محق کند در
دوره هاي بعدي هم موثر واقع خواهد شد.
در صحبت هايتان اشاره کرديد که جامعه خاکستري و بدنه اصلاح طلبان به واسطه عملکرد دولت از اصلاح طلبان فاصله گرفتند اما تلاش هايي که براي احياي بدنه صورت گرفته، تاثيري نداشته است؟
هر گروه سياسي اگر افق چشم انداز پيش رويش از يک بستر امنيت افزا و امنيت آور باشد ميتواند گامهاي موثر و برنامهريزي شده بردارد. جريان اصلاحات در ايران در فرصت هايي که انتخابات برگزار ميشود چون گريبان شان را هيات هاي نظارتي و شوراي نگهبان ميگيرد و امنيت خاطري نداريم کلا اين فرصت از آنها سلب شده است و نميتوان تلقي کرد که بتوان روي بدنه کار شود.
سياست ورزي اصلاح طلبان پارتيزاني و چريکي است در حالي که جريان رقيب با يک امنيت خاطر و سازمان رزم سازمان يافته برخوردار است.
اگر اصلاح طلبان بتوانند يک سامانه سياسي معناداري را در درون بدنه همراه خود تدارک ببيند که بتواند نفوذ اجتماعي در جامعه خاکستري ايجاد کند در حد يک معجزه کار را پيش خواهد برد.
مگر نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان براي هماهنگي تشکيل نشده بود اما سرانجام به تصميم نرسيد. چرا نهاد اجماع ساز به اجماع نرسيد؟
اصلاحطلبان از يک فرصت برابر برخوردار نبودند و نهادهاي نظارتي و شوراي نگهبان نتوانستند امنيت خاطري براي آنها تدارک ببيند و چهرههاي موردنظر اينها را براي عرصه انتخابات به رسميت بشناسند. اين موضوع جريان ناسا را هم ناکارآمد کرد. شرايطي که عرض کردم در همه شوون حقوقي و برنامههاي اصلاحطلبان و جبهه اينها سايه انداخته است.
آقاي زيباکلام اما راي ۲٫۵ ميليوني به همتي را تير خلاص به شقيقه اصلاحطلبان عنوان کرده اند تحليل شما راجع به اين نظر چيست؟
اختلافنظر گسترده با آقاي زيبا کلام داريم و ايشان تصور اشتباهي از جامعه ايران دارند .آقاي زيباکلام بايد بداند که جامعه مخاطب سياسي چپ و راست در ايران، جامعه حداکثر ۱۰ ميليوني است راي
دو و نيم ميليوني گلوله به شقيقه اصلاحات باشد، ديد فرو کاهنده اي است و نه تنها به شقيقه اصلاحات شليک نشده، بلکه آغازي است براي يک دوره نو براي اصلاح طلبان و آينده آن را اثبات خواهد کرد.
رفتار جريان اصلاح طلبي در آينده به چه شکل خواهد بود و به کدام سمت و سو خواهد رفت؟
جريان اصلاح طلب در آينده هم گرفتار رويش خواهد شد و هم ريزش.هر دو وضع اتفاق خواهد افتاد و کساني که معمولا حاشيهنشين و پخته خوار هستند و ميخواهند از مواهب برخوردار باشند، به شکست کار ندارند و فقط ميخواهند پيروز باشند. اين ها در آينده نمي تواند مورد اعتماد قرار بگيرد و نمي تواند آينده داشته باشد .
اما کساني که ميفهمند کار سياسي زحمت و تلاش دارد و بايد هزينه بپردازند اين ها ماندگار تر خواهند شد و اين قضيه براي اصلاح طلبان رخ نشان ميدهد به اين معنا که جماعتي قدرت و روحيه بالاتري پيدا ميکنند و بايد سامانه خود را تقويت کرده و نظام تشکيلاتي اصلاحطلبان را تقويت کنند. بخشهايي که مي دانند ديگر سفره پيروزي براي آنها پهن نيست صحنه را ترک مي کند.
اشاره به فاصله جامعه از اصلاحطلبان به واسطه عملکرد دولت داشتيد، اصلاحطلبان آيا براي اقناع جامعه و بدنه خود تلاش کردند؟
عملکرد دولت به واسطه حجم فشارها و محدوديتهاي بين المللي قابل دفاع است. عملکرد قابل دفاع داشتن غير اين است که مردم مطالبهاي داشتند و اين مطالبه محقق نشده است.
يعني شما از عملکرد دولت دفاع مي کنيد؟
بله، قطعا من از آقاي روحاني هم به صفت روشنفکري و نخبه گرايي دفاع مي کنم ما بايد جامعه را توجيه کنيم.
يعني قبل از انتخابات جامعه توجيه نشد؟
بهترين توجيه براي دستاورد قابل دفاع محدودي که دولت داشته است بعد از يک سال از تشکيل دولت آقاي رئيسي خود را نشان خواهد داد.