سرمقاله اعتماد/ امریکا و گفتوگوهای استراتژیک با روسیه
اعتماد/ « امريکا و گفتوگوهاي استراتژيک با روسيه » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته شعيب بهمن است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
امريکا و روسيه طي سالهاي اخير روابطي پرتنش را تجربه کردهاند و طي چند ماه گذشته اين تنشها و اختلافات ميان دو کشور تشديد شده است. در واقع از زماني که جو بايدن رييسجمهور ايالات متحده شد و قدرت را در دست گرفت، کاخ سفيد تلاش کرد تا در موضوع روسيه سياست متفاوتي را نسبت به دوره دونالد ترامپ در پيش گيرد؛ چرا که دموکراتها معتقدند رييسجمهور پيشين امريکا در مواجهه با روسيه بيش از اندازه مماشات کرده و هيچ اقدام بازدارنده قابل توجهي را عليه مسکو به کار نگرفته است. از سوي ديگر آنها باور دارند روسيه در دو انتخابات رياستجمهوري اخير ايالات متحده مداخله جدي داشته و به زعم دموکراتها اين دخالتها دموکراسي امريکايي را با چالشهايي روبرو کرده است. از نگاه سياستمداران دموکرات، يکي از اصليترين دلايل پيروزي دونالد ترامپ در انتخابات رياستجمهوري حاصل دخالت مستقيم روسيه است و مشخص بود که با روي کار آمدن دموکراتها روابط امريکا و روسيه دچار دگرگوني شده و سياست ايالات متحده جنبه تهاجميتري پيدا کند. نمود اين تغيير را در برخي از اتفاقاتي که طي چند ماه گذشته رخ داد، ميتوان مشاهده کرد. طي اين مدت، امريکاييها تحريمهاي متعددي را عليه مقامات روسي و اقتصاد روسيه وضع کردند، با دخالت در امور داخلي کشورهايي نظير بلاروس کوشيدند حوزه نفوذ روسيه را هدف قرار دهند و همچنين با تحرکات نظامي و برگزاري رزمايش قدرت نظامي خود و متحدان اروپاييشان را به رخ مسکو بکشند. مسکو نيز در واکنش به اين اقدامات، تلاش کرد اقدامات متقابلي را صورت دهد و مجموعه اين عوامل باعث شد سطح تنش ميان روسيه و ايالات متحده بهطور جدي افزايش پيدا کند. از همين رو نميتوان انتظار داشت که شکلگيري گفتوگوهاي استراتژيک دستکم در کوتاهمدت بتواند کمکي به حل و فصل چالشهاي ميان اين دو کشور کند.
به ويژه آنکه حوزه اختلافات و تنشها ميان روسيه و امريکا به حدي گسترده است که دستيابي به توافق در تمام اين موارد نياز به سالها مذاکره دارد. با اين وجود واشنگتن و مسکو اين درک را درخصوص مسائل جهاني دارند که بسياري از مسائل مرتبط با امنيت بينالمللي نظير مساله جلوگيري از اشاعه تسليحات کشتار جمعي يا تسليحات نامتعارف نياز به همکاري قدرتهاي بزرگ دارد. اين مساله موجب ميشود کورسوي اميدي براي همکاريهاي دو کشور وجود داشته باشد اما مسائلي مانند گستردگي اختلافات و سطح تنشها باعث ميگردد تا در کوتاهمدت يا ميانمدت انتظاري جدي براي حل و فصل مسائل اساسي ميان دو طرف مطرح نباشد. بهطور خاص اگر بخواهيم نگاهي به موضوع اختلافات دو کشور در موضوع کنترل تسليحات داشته باشيم، خواهيم ديد که دولت بايدن جز درخصوص توافق «استارت نو» تمايلي براي بازگشت به توافقهايي که ترامپ در سالهاي گذشته از آن خارج شده بود -نظير پيمان INF يا پيمان آسمانهاي باز- نداشته و ندارد. به آن معنا که رويه حاکم بر سياست خارجي ايالات متحده در سطح کلان نشان ميدهد امريکاييها به اين پيمانها دستکم به صورت دوجانبه با روسيه باز نخواهند گشت. اگر هم قرار باشد پيمانهايي مشابه در دنيا وجود داشته باشد، آنها درگير شدن کشورهاي بيشتر در اين پيمانها به ويژه چين را ضروري ميدانند. بنابراين بايد تاکيد کرد واشنگتن تمايلي براي بازگشت به سازوکارهاي سنتي ندارد و خواهان شکلگيري پيمانهايي جديد با عضويت کشورهاي بيشتر است. واشنگتن بر اين باور است برخي پيمانها نظير INF در حالي براي ايالات متحده در برخي حوزهها محدوديتهايي ايجاد کرده بود که نه تنها کشورهايي نظير چين به سرعت در حال پيشرفت و توسعه در آن حوزهها بودند بلکه روسيه نيز با نقض تعهداتش به شکل مخفيانه چنين کاري را انجام ميدهد. از اين نگاه چنين برميآيد که شاهد نوعي بازگشت به گذشته در اين زمينه نخواهيم بود. ايالات متحده در دوره ترامپ بيشتر رويکردي ضد چيني داشت اما در دوره اخير واشنگتن ضديت با روسيه و چين را به صورت توأمان پيگيري ميکند. کاخ سفيد تلاش دارد تا از طريق تقويت ائتلافهاي سنتي به ويژه با کشورهاي اروپايي به اعمال فشار عليه روسيه و چين بپردازد و از راههاي مختلف اين افزايش فشار را دنبال کند. از راههايي نظير برجسته کردن مسائل داخلي در اين کشورها مانند حقوق بشر و دموکراسي و ايفاي نقش فعالتر در حوزههاي نفوذ روسيه و چين گرفته تا ائتلافسازيهاي منطقهاي عليه پکن و مسکو در دستور کار امريکاييها قرار دارد. در نتيجه روشن است که ايالات متحده با اين تصور که امکان دارد چينيها در آينده از امريکا در برخي حوزهها پيشي بگيرند و اگر قرار باشد ايالات متحده همچنان ابرقدرت باقي بماند ضرورت دارد که روسيه و چين به صورت توأمان مهار شوند. براساس اين نگاه، مهار يکي و رها کردن ديگري اشتباه است و فايدهاي براي امريکا ندارد. آنها در برنامههاي کلانشان روسيه و چين را در يک قالب ميبينند و تلاش دارند سياستهايي براي کنترل پکن و مسکو، ايجاد بازدارندگي در برابر اين کشورها و مهار هر دوي آنها وضع و اعمال کنند. در مجموع بايد تاکيد داشت با توجه به نوع نگاه ايالات متحده به چين، به نظر نميرسد که ايالات متحده بخواهد پيمانهاي دوجانبه پيشين خود با روسيه را به همان شکل پيشين احيا کند.