ظریف چگونه به برند سیاست خارجی ایران تبدیل شد؟
انتخاب/متن پيش رو در انتخاب منتشر شده و بازنشر آن در آخرين خبر به معناي تاييدش نيست
سيد حمزه صالحي/ ظريف به مدت هشت سال در سمت مهم وزارت امور خارجه ايران مشغول فعاليت بود، طبق رسم و عادت با سلاموصلوات آمد و با بيتفاوتي و تا حدودي خشم روانه شد.
روزگاري به شکل اغراقآميز او را همطراز شخصيت هاي تاريخي کرديم و روزگاري به شکل غيرمنصفانهاي به پيروي از وزارت خارجه آمريکا و امثال مايک پمپئو او را ماله کش اعظم لقب داديم.
در اين ميانه کسي اصلاً نفهميد ظريف کيست؟ حوادث ناگوار سلسله وار در کشور و تبليغات بيامان و ناجوانمردانه از هر سو باعث شد بين ما و توقعات ما از ظريف فاصله بيفتد.
در نقد منصفانه يک رويداد يا يک شخصيت بايد در آن زمينه و موقعيتي که رويداد اتفاق مي افتد و يا شخصيتي در مسند امور هست او را مورد ارزيابي قرار داد و تحليل کرد. در تحليل ظريف هم اول بايد موقعيت او را بشناسيم و سپس آن را بپذيريم. خيلي از مخالفان بيروني ايشان بايد بدانند و بپذيرند که ظريف وزير خارجه آمريکا نبود تا متناسب باسياستهاي آمريکا قدم بردارد. همچنين بياد بياورند که او وزير حکومت پهلوي يا وزير خارجه دولت در تبعيد نبود که زبان رساي سلطنتطلبان و اپوزيسيون باشد و متناسب با نظر آنها موضع بگيرد. بلکه ظريف وزير خارجه جمهوري اسلامي با تمام قواعد و الزامات حاکم بر اين نظام بود.
اگر اينها را بپذيريم توقع ما از ظريف منطقي و واقعي ميشود. اگرچه اين صحبتها به معني ناديده گرفتن ضعفها و انتقادات به ايشان نيست که البته آنها جاي خوددارند و موضوع بحث ما در اينجا نيستند.
دکتر ظريف هرکه بود دوست و دشمن و کارشناس و غير کارشناس به کارداني و کار بلدي او اعتراف داشتند. از هنري کيسينجر تا کوفي عنان تا اساتيد و کارشناسان اين رشته در دنيا بر اين امر متفقاند که ظريف کارکشته و شايسته براي چنين سمت مهمي بوده است.
اينيک واقعيت است که اگر ظريف نبود انجام توافق هستهاي که باوجود خروج ترامپ از آن هنوز يک دستاورد بزرگ است و ميتواند الگويي براي همکاري چندجانبه و ديپلماسي نوين باشد چهبسا هرگز شکل نميگرفت. روند طولاني و طاقتفرساي مذاکرات هستهاي آن را تبديل به يک گره کور کرده بود که ظريف و همکارانش با حل کردن آن حداقل براي مقطعي عزتنفس ملي ما را احيا کردند. دنيا ما را و قدرت منطق و گفتگوي ما را پذيرفت. تبليغات ايران هراسانه کمتر شد و اشتياق براي پذيرش ايران در جامعه جهاني بيشتر شد.
اگر در دوران سخت دونالد ترامپ بهجز ظريف فرد ديگري در اين سمت بود احتمال درگيري نظامي بسيار بالاتر بود. ظريف بامهارت از پس دسيسههاي دشمنان قسمخورده که خود آنان را گروه بي (شامل بن سلمان، بن زائد، بنيامين نتانياهو) که به رهبري پمپئو بودند بهرغم هجمهها و ناملايمت ها در داخل بهخوبي برآمد و با آنها مقابله کرد. يادمان هست که پمپئو از رسانههاي آمريکا خواست با ظريف مصاحبه نکنند و از رهبران جهان خواست با او ديدار نکند. زير تأثيرگذاري ظريف بر جامعه هدفش در آمريکا و جهان بسيار بالابود.
ظريف مورداحترام همه سياستمداران و ديپلماتهاي جهان بود. اما شايد بعضي کشورها که او را مانعي درراه گسترش نفوذ خود در ايران ميديدند دوست داشتند زودتر برود. گروه بي که دشمنان قسمخوردهاش بودند بعد از رفتنش نفس راحتي خواهند کشيد زيرا همواره نقشه آنها را نقش بر آب ميکرد. بسياري از تندروهاي داخلي هم به خاطر منافع جناحي و يا شايد حسادت او را تخريب کردند و براي رفتنش روزشمار گذاشته بودند، مخالفان حکومت هم ظريف را باعث افزايش مشروعيت جهاني حکومت مي دانستند و از او بيزار بودند، به همين دليل در فضاي مجازي او را ناجوانمردانه موردحمله قرار ميدادند. شايد همه اينها حسادت ميکردند که چرا چنين بازيکن خوبي در تيم آنها بازي نميکند اما هرچه بود ظريف خوب يا بد تا اخر بر اصول خودش پايدار ماند.
جدا از مسائل فوق حاميان ظريف هم به خاطر عملکرد نامطلوب دولت روحاني در چهار سال دوم منزويشده بودند و ديگرکسي به خاطر حجم تبليغات سهمگين کمتر جرات اين را پيدا ميکرد از او حمايت کند. به همين دليل دکتر ظريف در ميانه راه بسيار تنها شد، اما اين تنهايي باعث نشد که دست از اصول خود بردارد. او مقابل اتحاد اهريمني دشمنان خارجي اين سرزمين بهخوبي مقاومت کرد، او در بدترين بنبستها راهي پيدا ميکرد. هرچند در ميانه راه، به خاطر خستگي و قدرنشناسيها استعفا داد ولي درنهايت ماندگار شد و داستان يک تلاش و رنج هشتساله را با استقامت براي ارزشهايي که بدانها معتقد و وفادار بود به پايان برد.
در پايان بايد گفت ظريف خوب يا بد تبديل به يک برند در سياست خارجي شد هم براي ايران هم براي خودش و هم بهعنوان مصداقي براي مفهوم ديپلمات و ديپلماسي.
جدا از اينکه ظريف چه ضعف ها و چه دستاوردهايي داشت اما اين نکته را نميتوان انکار کند که ايشان جايگاه وزير و وزارت خارجه را در نزد افکار عمومي بسيار ارتقا داد هرکس چه الآن و چه بعدها بر اين مسند بنشيند مردم او را با ظريف مقايسه ميکنند، زيرا مهارت و دانش ايشان و نيز انتقادات بيرحمانهاي که از او شد خواهناخواه او را تبديل به معيار و يکميزان در اين مورد کرده است. به هر حال ظريف رفت و مسئوليت را واگذار کرد اگر منصفانه با او رفتار نکنيم، در آينده چرخ روزگار با ما چنين خواهد کرد.
در آخر برخلاف منتقدان داخلي و خارجي که عدهاي او را سازشکار و وابسته و عدهاي او را وطنفروش و ضد مردمي ميدانستند بايد گفت، ظريف هموطن پرست بود و هم متدين، هم به حکومت وفادار بود و هم به نقش و جايگاه مردم در امر حکومتداري باور داشت و اين چيزي نيست که بتوان آن ناديده گرفت.