لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد!http://akhr.ir/5802768
۲۵۶
۰
خراسان/ امروز نيماي شعر فارسي 122 ساله ميشود؛ کسي که افسانه تغيير در طرح و قالب شعر فارسي را به واقعيت تبديل کرد؛ همچون ققنوسي که ميسوزد تا از خاکسترش پرندهاي جوان سر برآورد. بيدليل هم نيست که نيما اولين اشعارِ خود را در قالب جديد، «افسانه» و «ققنوس» نام گذاشت. او ميدانست چه ميکند و در عين حال آگاه بود که هر آغازي با مخالفتها و انتقادهايي روبهروست، اما آن چه نيما را ماندگار کرد، جديت و استوارياش بود. نيما اگر چه خانهاش ابري بود، اما در خيالش به روزهاي روشن اميد داشت و به سوي آفتاب ميرفت. درباره شعر و نگاه ويژه علي اسفندياري مشهور به نيما يوشيج با عليرضا سپاهي لايين، شاعر مجموعه شعرهاي «تقويم تنهايي» و «از خوبي و زيبايي» گفتوگو کردهايم.
چرا نيما را آغازگر شعر نو فارسي ميدانيم؟ در حالي که پيش از او هم کساني مانند ميرزاده عشقي، تقي رفعت، عارف قزويني و... بودند که ساختار شعر کلاسيک را شکستند.
دانسته کار کردن، ويژگي نيماست. دانستگيِ نيما چيزي است که او را از بقيه معاصران خود مانند ميرزاده عشقي، ايرج ميرزا، اديب الممالک فراهاني، عارف قزويني، بهار، تقي رفعت، شمس کسمايي و لاهوتي متمايز ميکند. نيما ادبيات کلاسيک را خوانده بود؛ از فرخي سيستاني و منوچهري تا دوره بازگشت. در تهران، در مدرسهاي درس خواند که با ادبيات اروپا و شعر فرانسه در ارتباط بود و ضرورت نوآوري و تغيير را در فضاي شعر کلاسيک فارسي، به ويژه از جهت محتوا درک کرده بود ولي ديگران اين ضرورتها را خيلي احساس نکرده بودند و پشتوانه و تمرکز لازم را که در نيما بود، نداشتند. نيما با همه مخالفتها روي حرف خودش ايستاد. از 1301 که «افسانه» را به عنوان اولين شعر متفاوت سرود تا 1316 که ققنوس(اولين شعر رسمي نيمايي) منتشر شد، مدام در کار تمرين بود و نهايتاً موفق شد. ديگران موفق نشدند، چون دانسته نبودند و ايمان لازم را به کارشان نداشتند.
شعر نيما از لحاظ ساختار زباني و نحوي پيچيدگيهايي دارد و اين خواندنِ شعرش را براي مخاطب سخت ميکند. علت چيست؟
من هم معتقد به اين هستم. وقتي به نحو کلام نگاه ميکنيم، به نظر ميرسد اگر کسي مانند اخوان ثالث آغازگر شعر نو بود، احتمال اين که با مخالفت در دوره خودش مواجه شود، کمتر بود. پيچيدگي زبان نيما متأثر از ترجمه و ساختار زبان محلي منطقه يوش است و البته ممکن است تسامح و سهلانگاري هم در به کارگيري ارکان زبان باشد. نيما بيشتر متمرکز بر خلاقيت مضموني بوده است تا تمرکز بر ساختار زبان و آراستگي و پيراستگي کلام. براي همين هم هست که شعرش تعقيد لفظي و بياني دارد.
درباره نقاط قوت شعر نيما يوشيج بفرماييد.
شعر نيما وقتي توانسته است نياز طبيعي جريان شعر فارسي را برآورده کند، يعني قوتهاي لازم را دارد. مهمترين نقطه قوت شعر نيما به جز تصويرها و مضمونها، نوع نگاه متفاوت او به انسان است. همان که در کتاب «حرفهاي همسايه»(مجموعهاي از يادداشتهاي نيما) ميگويد. او معتقد است شعر قديم ما با باطن و حالات باطني سروکار دارد و نميخواهد چندان متوجه چيزهايي خارج از اين فضا شود. نيما شعر را زميني و عيني ميکند و اين اساس قوت کار و تفاوت نگاه نيماست. آن چه نيما را نيما کرده، نوع نگاه مدرن اوست؛ نگاه نيما از ساختار شکنياش مدرنتر است وگرنه ما در ادبيات محلي کردهاي خراسان هم قالب شعري به نام «لو» داريم که از چهارصد پانصد سال قبل نمونههاي شعرياش موجود است؛ نوعي شعر هجايي موزون که مصرعهايش کوتاه و بلند است. از آنجا که کردها در مناطق شمالي ايران هم ساکن بودهاند، تصورم بر اين است که نيما کم و بيش با اين قالب محلي آشنا بوده است.
نيما بر کدام شاعر معاصر فارسي بيشترين تأثير را داشته است؟
از نظر زباني اولين اشعار سهراب سپهري بيشتر تحت تأثير زبان نيماست. مغلق گفتن و تکلف و گاهي حتي ساختار غير عرفي زبان سپهري همان چيزي است که در شعر نيما هم ديده ميشود؛ اولين اشعار شاملو و فروغ هم همينطور. شاعران بزرگ ما اغلب متأثر از نيما هستند، اما تأثير نيما بيشتر بر ديدگاه شاعران است. اين که شعر را از ديدگاه مدرن بگويند و شعرشان را به مردم و جامعه نزديک کنند.
با توجه به پديد آمدن شاخههاي مختلف در شعر نو، آيا شعر نيمايي را همچنان سرِ پا و زنده ميدانيد؟
به نظر من شعر نيمايي هست و نميشود انکارش کرد. هر جرياني فراز و فرود دارد و اين طبيعي است. مثلاً غزل فارسي را از سبک خراساني تا الان که بررسي کنيد، متوجه ميشويد چه فراز و فرودهايي را پشت سر گذاشته است. شعر نيمايي اگر چه دغدغه شعر امروز نيست و بعد از آن شعر بيوزن آمد و نحلههاي مدرن و پست مدرن و... اما ذهن شاعران را درگير کرد و واقعيت اين است که شعر نيمايي هست و آنهايي که به صورت جدي شعر ميسرايند، گاهي ميبينند حرفشان فقط در قالب نيمايي قابل بيان است؛ کساني مانند قيصر امين پور، سيد حسن حسيني و... . شعر نيمايي از جهت قالب تثبيت شده و ناميراست و علت اين که خيلي دربارهاش بحث نميشود، اين است که امروزه درباره ادبيات خيلي بحث نميشود.
نويسنده: الهه آرانيان
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد