نماد آخرین خبر

تازه‌های نشر/ من هیچ‌کاره بودم!

منبع
مهر
بروزرسانی
تازه‌های نشر/ من هیچ‌کاره بودم!
مهر/ کتاب «من هيچ کاره بودم» خاطرات حاج حسن روحاني نژاد، جهادگر و خيّر خستگي‌ناپذير تبريزي، توسط انتشارات شهيد کاظمي منتشر شد. اين کتاب قصه خودنوشت مردي ۸۰ ساله است که در زندگي‌اش هر لحظه که خواسته بايستد و نفسي تازه کند، چشمش به کمبودها و رنج‌هاي ديگران افتاده و همين او را به ادامه دويدن واداشته است. کسي که براي ساختن دنياي بهتر، منتظر هيچ دولت و ارگاني نمانده و با دست خالي معجزه کرده و پيش رفته است. معلولان را سر و سامان داده، صدها مدرسه ساخته، مسجدهاي زيادي را بناکرده و يا بهبود داده، نمازخانه و ورزشگاه و خانه براي محرومان ساخته و بيش‌تر از همه اين‌ها «دل» ها را آباد کرده و هر وقت که کسي از او تشکر کرده، بالا را نگاه کرده و از ته قلبش گفته: به خدا که «من هيچ کاره بودم!» بخشي از اين کتاب را با هم مي‌خوانيم: در کلاس، يکي از بچه‌ها لباس و کفش نامرتبي داشت و کتش مثل کت سوزنبانان ايستگاه قطار آن‌قدر بزرگ بود که بيچاره آستين‌هاي کت را چند دفعه به بالا تا کرده بود تا دستش از آستين بيرون بيايد. من پنهاني مداد، دفتر و... هر چه به دست مي‌آوردم به او کمک مي‌کردم. روزي که بچه‌ها به طور اتفاقي متوجه اين کمک‌هاي پنهاني من شدند، فرياد زدند: آقاي مدير، او پسر حاج‌سعداله است. از شنيدن اين مطلب يکه خوردم و از تعجب خشکم زد. حالت عجيبي به من دست داد. با خود گفتم: «خدايا! اين اتاق مثل قبر است. دوستانم رفتند. پدر و مادرم در تبريز هستند. تاريکي محض اتاق را فراگرفته و من تنهاي تنها مانده‌ام. اين احساس خيلي به من فشار آورد. -خدايا! حالا من توي قبر هستم ولي اين قبر با قبر حقيقي يک تفاوت دارد. در قبر حقيقي من نمي‌توانم بيرون بيايم ولي از اين قبر مي‌توانم بيرون بيايم و با تو راز و نياز کنم. ناگهان تصميم گرفتم کاري کنم که مُرده‌ها نمي‌توانند بکنند... . کتاب «من هيچ کاره بودم»، در قطع رقعي و در ۴۱۸ صفحه به تازگي توسط انتشارات شهيد کاظمي منتشر شده است.