نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
کتاب

ماجرای دلدادگی شهریار به انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره)

منبع
تسنيم
بروزرسانی
ماجرای دلدادگی شهریار به انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره)

تسنيم/ محمدحسين بهجت تبريزي(شهريار) در کنار شعراي بزرگي همچون نظامي گنجوي، خاقاني شرواني، مولوي، صائب تبريزي و... از ارکان شعر فارسي به حساب مي آيد. تاجايي که صاحب نظران وي را مهمترين شاعر رمانتيک معاصر ميدانند.
وي که به سبب قلم لطيف و در عين حال استوارش در ميان دوستداران شعر به "حافظ ثاني" معروف بوده و تاکنون اشعارش به 90 زبان زنده ي دنيا به ترجمه رسيده است رابطه ي کم نظيري با انقلاب اسلامي و رهبر معظم انقلاب دارد.
شهريار از همان آغارين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي تا واپسين لحظات عمر خود در سال 1367،بارها با سرايش اشعاري نسبت به انقلاب اسلامي و ارزشهاي ملي و مذهبي ابراز محبت و تفقد داشته و همواره آيينه ي تمام نماي عشق و ولايتمداري مردم انقلابي آذربايجان بوده است.

دلبستگي شهريار به اين ارزش ها و سرايش اشعار فراوان از طرف او درمورد موضوعاتي مثل دفاع مقدس و مناسبت هاي مذهبي و انقلابي، هم در زمان حياتش و هم بعد از وفات او از سوي مخالفان قابل باور نبوده و وي را هدف هجمه هاي گوناگون قرارداده به صورتي که نامگذاري سالمرگ او در سال 1381 به نام روز ملي شعر و ادب ايران از سوي عده اي هميشه محل اخلاف و بحث بوده و هست.

به گفته ي طاهري خسروشاهي- سردبير مجلّه سفينه تبريز و پژوهشگر متون اسلام و ايران و ادبيات آذربايجان- شهريار در اولين قصيده اش براي انقلاب چنين مي گويد:
مژده اي دل که تو را يار خريدار آمد                     دل به دلخواه تو و بخت تو را يار آمد
غرفه حسن چراغان کن و نازي بفروش               کز تو هم مشتري عشق به بازار آمد
کار گل، زار نخواهد شدن از زاغ که دوش             بلبل آهنگ غزل کرد و به گلزار آمد
ماردوشان دي آسيمه سر و پا به فرار                 پرچم کاوه نوروز پديدار آمد
رفت ضحاک عداوت به کنار از سر کار                  تا فريدون عدالت به سر کار آمد
دور خودخواهي و خونخواري اغيار گذشت            نوبت ياري و غمخواري احرا آمد

وي که حقيقتا دلباخته ي مکتب بنيانگذار انقلاب اسلامي،امام خميني(ره) بود در همان نخستين ساعات ورود امام به خاک ميهن در 12 بهمن 1357در سروده اي اينگونه از مقام امام راحل تجليل کرد:
 دلي دارم چو برگ گل که از آهي به درد آيد               وليکن درد عشقش هم همه با آه سرد آيد
فضاي آفرينش با تو دريايي است بي پايان                 تو دريادل نهنگي باش گو دريانورد آيد
چه نيکو سنتي تجليل جمهوري اسلامي                  که چون نوروز هر سالش نوآيين سالگرد آيد

خدا پس داده در روزي چنين با ما امام ما                   که شمع جمع ما و رهبر هر فرد فرد آيد
بهاري سبزداري چون جواني قدر اگر داني                 که پيري هست و از در چون خزان زار و زرد آيد
جهان از ناجوانمردان نگهدارد همه جانب                    کجا نامرد را ديدي که جانبدار مرد آيد

بيوک نيک انديش مؤلف کتاب "در خلوت شهريار" که روايتگر زواياي پنهان حيات شخصي و ادبي شهريار است در اين باره مي نويسد:
روزي که انقلاب پيروز شد استاد چنان به شور و شوق و شعف درآمدند که اگر بگويم در همه مدت دوستي ام، ايشان را چنان خوشحال نديده بودم خطا نرفته ام. زماني که جمهوري اسلامي پايه هايش را استوار کرد از طرف صدا و سيما براي مصاحبه با شهريار آمدند. درست يادم هست که اولين کلام ايشان اين بود: زودتر از اين مي آمديد، من خيلي وقت است که انتظار شما را مي کشم.

شهريار بعدها در مصاحبه اي در پاسخ به اين سوال که زيباترين و تاثيرگذارترين شعر فارسي کدام است،گفت:
«حقيقت شعر، حرفي است که از دل بر بيايد و در دل بنشيند من در اين دوره انقلاب، از اين شعر، شاهکارتر نديدم که اين جمعيت يکدفعه فرياد مي‌زنند:

خدايا خدايا
تا انقلاب مهدي
خميني را نگهدار

شايد اين شعر، صدها بار مرا منقلب کرده است که هيچ غزلي اين تأثير را در من نداشته است.»
ارادت اين شاعر خوش آوازه به حضرت امام جايي نمايان ميشود که وي در غزلي زيبا که در استقبال از غزل معروف حافظ سروده است امام خميني(ره) را با الفاظ و مضاميني بلند پايه «رهبر کبير» و «خميني بت‌شکن» مي نامد.

«حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آري به اتفاق جهـان مي‌تـوان گرفت»
حافظ

آبي که خاک کشـور مـــا در ميان گرفت
خاکش جواهري است که در پرنيان گرفت
بنشان غبــار فتنــه که اين نوبهار عشــق
چون ابـر انقلاب بـه ســر سايبـــان گرفت
جان‌بخش بــود بـاد بهارش به کوه و دشت
هر جا گذشت سبزه بجنبيد و جـان گرفت
سيمرغ دين به کوري اسفنديار کفــــر
پــرورد رستمي که کمين و کمــان گرفت
خواهم شدن بنعره، به خاک حکيم طـــوس
کان ژنده‌پيل زنده شد و هفت خــوان گرفت
اين «رهبـــر کبير»، «خميني بت‌شکن»
خـط امان خــود از «امـــام زمــــان» گرفت
سر پنجه «ولي» است کزين آستــان بـرون
بيخ گلوي فتنـه آخـــر زمــــان گرفت...
وي  در بيت پاياني اين غزل زيبا مي‌گويد:
طفلانـه رفت بـــر در ميخانــه «شهريار»
امّا پيالــه از کف پير مغـــان گرفت

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar