کتاب صوتی شنیدنی، با صدای علی مصفا
خبرآنلاين/ کتاب مرگ و مرگ کينکاس از جمله آثاريست که نسخهي صوتي آن در نشر خوب منتشر شده است. اين کتاب که اثري خواندني از ژورژه آمادو است با ترجمهي قاسم مومني و صداي علي مصفا روانهي بازار کتاب شده است. کتاب صوتي مرگ و مرگ کينکاس نمونهاي عالي از ترکيب خاص عناصر فولکلوريک و داستانسرايي ادبيات فاخر است که با آثار گابريل گارسيا مارکز برابري ميکند.
کتاب مرگ و مرگ کينکاس اثر ژورژه آمادو در سايت گودريدز از ۷۰۰۴ راي، ۳.۷۷ امتياز به دست آورده است؛ و کاربران سايت آمازون ۴.۸ امتياز به اين کتاب دادهاند. ژورژه آمادو در کتاب مرگ و مرگ کينکاس گسترهاي از ديدگاههاي مختلف را نشان ميدهد که در طبقه، نژاد و جنسيتهاي متفاوتي قرار دارند؛ و اين مورد، پيچيدگيهاي انساني و کمديهاي زندگي برزيل را دراماتيک ميکند. در اين يادداشت به بررسي جامع اين اثر خواندني از انتشارات خوب ميپردازيم…
کتاب صوتي با ترجمه قاسم مؤمني و صداي علي مصفا
قاسم مؤمني دانشآموخته مترجمي زبان فرانسه در دانشگاه علامه طباطبايي است. او که از سال ۱۳۹۴ کار ترجمه را بهصورت حرفهاي آغاز نموده، پيشتر در حوزه ادبيات معاصر کتابهايي درباره آلن پو، فاکنر، فوکو، بکت و... به فارسي برگردانده و نيز کتابهايي در حوزه سينما ترجمه کرده که فيلم و فلسفه و زنان در آستانۀ فروپاشي عصبي از آن جملهاند. در حال حاضر او در حوزه ترجمه و ويرايش با نشر خوب همکاري ميکند و مترجم رمان مرگ و مرگ کينکاس است.
راوي اين داستان علي مصفاست، که حدودا حدود دو ساعت و سي دقيقه ما را با خود همراه ميکند. علي مصفا بازيگر، کارگردان و تهيه کننده سينما در سال 1345 به دنيا آمد. مصفا که در خانواده اي فرهيخته و هنرمند پرورش يافته، فارغ التحصيل رشته عمران از دانشکده فني دانشگاه تهران است. او از سال 1371 فعاليت حرفه اي خود را با نقش آفريني در فيلم سينمايي "اميد" به کارگرداني حبيب کاووش آغاز کرد و پس از آن با حضور در آثار سينمايي شاخص و ماندگار تبديل به يکي از مطرح ترين هنرپيشه هاي ايراني شد. مصفا تاکنون کانديد و برنده جوايز سينمايي متعددي شده و علاوه بر آن در جشنواره هاي مختلفي به عنوان داور حضور داشته است. صداي گرم و به يادماندني مصفا همواره از ويژگي هاي بارز کار او در آثار مختلف بوده است.
کينکاس کيست؟
در ابتداي داستان، کينکاس مرده است و خواننده فقط شايعاتي دربارهي او ميشنود. اين شايعات آنقدر ضد و نقيضاند که برخي جاها حتي شک ميکنيم نام «واقعياش» کينکاس باشد. در داستان آمده که در ابتدا با نام ژواکيم سوارس داکنيا «در خانوادهاي نيک» به دنيا آمده است. «کارمند نمونهي ادارهي دارايي، با گامهايي حسابشده، صورتي تميز تراشيده، کت پشمي سياه و نازک و کيف چرمي به زير بغل. هربار دربارهي سياست و آبوهوا افاضهي نظر ميکند، در و همسايه محترمانه گوش ميسپرند، هرگز پا در ميخانه ننهاده…» ولي زود ميفهميم اين تصويري است که خانوادهي کينکاس سعي ميکنند از او در ذهن مردم جا بياندازند. «زماني که شخص ميميرد، ارجمندترين و آبرومندترين حال و وضع دوران حياتش را بازمييابد، اگرچه مرتکب جنونآميزترين اعمال شده باشد… اين فرضي بود که خانوادهاش در دهان مردم انداختند و دوستان و همسايگان مکرر کردند.» اما فرضهاي ديگر نيز در ميان بود. شايد يکي از مهمترين عناصر داستانِ آمادو همين شايعات، هوچيگريها، يککلاغ چلکلاغها، داستانسراييها و دروغپراکنيها باشد؛ اينکه چطور اين داستانها را از هيچ ميسازند، آميخته به شک و ترديد در روزنامهها منتشر ميکنند، تکذيب ميکنند، دور ميريزند و دوباره از نو داستاني بيپايه و اساس ميسازند.
کتاب مرگ و مرگ کينکاس اثر ژورژه آمادو دربارهي اتفاقات پس از مرگ «کينکاس»، ولگرد معروف زاغههاي سالوادورِ باهياست. دو گروه از مردم بالاي جسد وي حاضر ميشوند: دوستان و خانوادهاش. در طول داستان از طريق خانوادهي کينکاس (دختر، داماد، برادر و خواهرش) ميفهميم که او بيستوپنج سال کارمند دولت بوده؛ و بعد از بازنشستگي و در سن پنجاهسالگي بهيکباره خانه و زندگي را رها و خيابانگردي پيشه کرده است. اعضاي خانواده که بهنظر دل چندان خوشي از او ندارند، تابوت را رها ميکنند تا خود را براي مراسم تدفين آماده کنند. برخلاف رفتار سرد آنها، چهار تن از دوستان نزديک کينکاس بر سر تابوت حاضر ميشوند و تا صبح با مرور خاطراتش، به افتخار او مينوشند و از او به نيکي ياد ميکنند، با جنازه همصحبت ميشوند؛ و او را با خود به پاتوقهاي هميشگي و اسکله ميبرند تا غذاي محبوبش را بخورد. کينکاس هميشه عاشق دريا بوده و اعتقاد داشته ملواني است که سرنوشتش به دريا گره خورده و به دريا ختم خواهد شد. به همين خاطر دوستانش او را سوار قايق ميکنند تا به اين عهد وفا کنند. اما در ميان راه، دريا ناگهان طوفاني ميشود و قايق را واژگون ميسازد. دوستان کينکاس خود را بهسختي به ساحل ميرسانند و سرنوشت کينکاس با مرگ دوم او محقق ميشود.
ژورژه آمادو از نويسندگان برجستهي برزيلي
آثار ژورژه آمادو (۲۰۰۱-۱۹۱۲) نويسنده برزيلي قرن بيستم در خود برزيل بسيار پرفروشاند و به زبانهاي بسيار ترجمه شدهاند؛ حتي زبانهايي که به گوش ما هم نخورده است. ولي حتي کتابخوانترين مردم هم هنوز برزيل را يا به دو نابغهي غربپسندش يعني ماچادو ده آسيس و کلاريسي ليسپکتور ميشناسند (که البته اين دو نيز متأسفانه در حد شأن خود قدر نديدهاند)؛ يا به پائولو کوئليوي مرشد ترانهسراي رماننويس که در سرتاسر دنيا معروف است. بنابراين، رمانخوانهاي غيربرزيلي که جز اين دو دسته نويسندهي برزيلي ديگر را نميشناسند، حتي نميتوانند تصوري کليشهاي از سبک آثار ژرژه آمادو حاصل کنند. داستانهاي آمادو نه براي نخبگان است و نه براي عموم. او چهل سال صاحب کرسي ارزشمند فرهنگستان ادبيات برزيل و بهويژه محبوب روشنفکران فرانسوي آن دوره بود. در عين حال، آثارش چنان پرشمار ــبيش از سي عنوانــ و پرفروشاند که چه بسا خوانندهي امروزي گمان کند او داستانهاي زنجيرهاي دربارهي زامبيها و خونآشامها مينوشته است.
درونمايهي آثار ژورژه آمادو
«آمادو بهخاطر بينش عميقي که نسبت به طبقات مختلف جامعه دارد تحسين ميشود. کتاب مرگ و مرگ کينکاس، نمونهي خوبي از اين نگاه است. توصيفي که از زندگي مردمان باهيا در اين کتاب ارائه ميدهد، شگفتانگيز است.»
به طور کلي ژورژه آمادو (Jorge Amado) بيشتر به خاطر نوشتن آثاري در شرح زندگي مردم زادگاهش، باهياي برزيل مشهور شد. باهيا شهري با فرهنگ، موسيقي و اعتقادات مذهبي خاص خود است؛ و آمادو در کتابهايش اين ميراث آفريقايي برزيلي را ثبت کرده است. آثار او به پنجاه زبان در پنجاه و پنج کشور جهان ترجمه شده و به اين ترتيب وي توانسته فرهنگ برزيل را به نقاط مختلفي از جهان معرفي کند.