برنامه واکسیناسیون عمومی امیرکبیر
آخرين خبر/ اين روزها بحث واکسن و مطالبه عمومي براي آن داغ است. دو قرن پيش، واکسيناسيون در ايران با مبارزه عليه آبله شروع شد. در زمان محمدشاه قاجار، مدتي در سفارت انگليس براي ايرانيها هم واکسن ميزدند. بعد يکي از ارمنيهاي مقيم بغداد که براي ترجمه به کرمانشاه آمده بود، والي آن شهر را مجاب کرد که مايهکوبي آبله انجام شود. عاقبت در ربيعالثاني ۱۲۶۷ قمري (بهمن ۱۲۲۹ شمسي) ميرزا تقيخان اميرکبير برنامه واکسيناسيون عمومي را شروع کرد. در اين برنامه براي دسترسي راحتتر، حتي از سلمانيها و دلاکيها هم کمک گرفته شد، اما ناآشنايي عمومي با مفهوم واکسن، باعث شد چندان از اين کار استقبال نشود. در عرض يک ماه فقط ۳۳۰ نفر در تهران واکسن زدند. (جمعيت تهران ناصري حدود ۱۰۰هزار نفر بود.) در بعضي از شهرها مقامات محلي با واکسن زدن به فرزندان خودشان سعي ميکردند نگراني عمومي را برطرف کنند. امير هم براي جريمه افرادي که بچههايشان را براي واکسيناسيون نميآوردند ۵ تومان جريمه تعيين کرد (که آن موقع رقم سنگيني بود). در کتاب «آگهي شهان از کار جهان» حکايت تکاندهندهاي از امير در همين مورد نقل شده است: «روزي پارهدوزي را که طفلش به آبله مرده بود آوردند. به او فرمود ما که آبلهکوب مجاني فرستادهايم، گفت ندانستم. فرمود پنج تومان جُرم دهد. گفت ندارم. [امير] دست در جيب کرد پول به او داد و فرمود به صندوق جريمه بده، حکم برنميگردد. چنان کرد. چند دقيقه ديگر بقالي را آوردند که طفلش مرده بود. با او نيز همين مقاوله و همان معامله شد و پس از رفتن آن دو فقير، امير مانند زنِ جوانمرده زار زار گريست. در آن حال ميرزا آقاخان [نوري] رسيد، سبب گريه پرسيد، فرمود: خبر مرگ دو اولادم را آوردهاند. ميرزا آقاخان متوّحش شد که ميرزا احمدخان پسرِ امير مرده. ملازمان به او گفتند دو کودک شيرخوار پارهدوز و بقالي از آبله مرده. ميرزا آقاخان جسورانه گفت: اين گريه براي دو شيرخوار بقال و چقال است؟ آن شيرمرد فرمود: تمام ايرانيها اولاد حقيقي مناند.»
.
پ.ن: تصوير نقاشي چهره اميرکبير است، اثر ابراهيمخان نقاشباشي در کاخ گلستان، که در زمان صدرات امير کشيده شده. منبع اطلاعات بالا هم مقاله عباس اقبال در مجله «يادگار»، شماره ۳ سال چهارم، شهريور و مهر ۱۳۲۶، صفحات ۶۸ تا ۷۲ است
برگرفته از ehsaanrezaei