دربارهی مقالهی مشهور دکتر محمدرضا باطنی: «اجازه بدهید غلط بنویسیم»
وينش/«اجازه بدهيد غلط بنويسيم» از مشهورترين تيترهايي است که در تاريخ مطبوعات ايران و شايد بشود گفت در تاريخ نقد کتاب، ماندگار شده است. اين تيتر نقدي بود که محمدرضا باطني، زبانشناس برجستهاي که اخيراً از دنيا رفت، در رد کتاب «غلط ننويسيم» ابوالحسن نجفي نوشت. به جرات ميتوان گفت با انتشار نقد محمدرضا باطني بر کتاب غلط ننويسيم، دو نگرش زبانشناسانه و ادبايي به زبان فارسي بر هر علاقهمند زبان و ادبيات فارسي برجسته و آشکار شد. به نظر باطني کار زبانشناس نسخه پيچيدن براي درست و نادرست و بايد و نبايد گويندگان زبان نيست، بلکه بررسي تحولاتي است که در زبان رخ ميدهند.
«اجازه بدهيد غلط بنويسيم!»
عجب تيتري براي مقالهاي در نقد کتابي با عنوان غلط ننويسيم نوشتهي يکي از مهمترين و بانفوذترين استادان زبان و ادبيات فارسي در زمان خود و تا امروز؛ «اجازه بدهيد غلط بنويسيم!» نوشتهي دکتر محمدرضا باطني دربارهي کتاب مشهور استاد ابوالحسن نجفي. شکي نيست که عنوان اين مقاله هم در کنار مواضع و استدلالهاي آن، نقش مهمي در ماندگاري آن داشته است و براي بسياري، از جمله بنده، نام محمدرضا باطني با نام اين مقاله و ديدگاههاي آن عجين شده است.
گفته شده که لحن مقاله تند است. بله، قطعاً چنين است. حتي در جاهايي کمي غيرمنصفانه است و از همهي مواضع و نمونههاي آن نميتوان دفاع کرد. خود باطني در مصاحبهاي گفته است که بابت لحن مقالهاش از نجفي عذرخواهي کرده است، هرچند هنوز بر مواضع نوشتهاش پاي ميفشارد. راستش را بخواهيد من فکر ميکنم اين تندي آگاهانه و زيرکانه است. برخوردهاي باطني با ديگران و لحن عمومي او در نوشتههايش نشان ميدهد که آدم تند و بيانصافي نيست. اما در اين مقاله نماد اصلي يک تفکر را نشانه رفته است، نفر اصلي تفکر ريشهداري را هدف قرار داده است که در مقطع زماني انتشار مقاله پيرامون ابوالحسن نجفي با سروشکل امروزيتري بر کل فضاي ادبي و نوشتاري فارسي تاثير ميگذاشت. مسلماً اگر کتاب غلط ننويسيم نوشتهي اديب گمنامي بود نه توجه کسي را جلب ميکرد و نه باطني آن اندازه به آن اهميت ميداد که به تفصيل به نقد آن بپردازد. و اينکه لحن نوشته تند است براي اين است که خواننده بايد بفهمد دو نوع رويکرد به زبان وجود دارد و اينکه اين دو از بنياد با هم تفاوت دارند. پيچيدن انتقاد در لفافهاي از تعارفات و ملاحظات و از اين دست باعث ميشد تفاوتهاي دو رويکرد به خوبي درک نشود.
به جرات ميتوان گفت با انتشار نقد محمدرضا باطني بر کتاب غلط ننويسيم، دو نگرش زبانشناسانه و ادبايي به زبان فارسي بر هر علاقهمند زبان و ادبيات فارسي برجسته و آشکار شد.
تفاوت اصلي در اين است که به نظر باطني کار زبانشناس نسخه پيچيدن براي درست و نادرست و بايد و نبايد گويندگان زبان نيست، بلکه بررسي تحولاتي است که در زبان رخ ميدهند و تلاش براي فهم قانونمنديها و دلايل تحولات زبان. زبان پديدهاي است پويا و متحول مستقل از خواست اين يا آن اديب و زبانشناس. امر و نهي به کاربران زبان هيچ سودي ندارد يا همان قدر سودمند است که فرمان آن پادشاه به امواج دريا که از حرکت و خروش باز ايستند. تفاوت ديگر اينکه زبانشناس نگران تحولات زبان نيست. قائل به «زبان» صُلب و براي هميشه شکلگرفتهاي نيست که نويسندگان بزرگ ادب فارسي ملاک و معيار آن هستند. کاربرد و مصطلح بودن واژگان و ساختارهاي نحوي از ديد زبانشناس مهمترين ملاک درستي آن هستند. و به همين سبب زبانشناس نگران تحولات زبان نيست، اين تحولات را خطري براي زبان به حساب نميآورد بلکه منبع ارزشمند غناي زبان ميداند.
مقالهي مشهور محمدرضا باطني در سال ۱۳۶۷ در سه شمارهي مجله آدينه (شمارههاي ۲۴ تا ۲۶، خرداد تا مرداد) منتشر شد. علاوه بر نگرش عمومي به زبان و تحولات زباني، اين مقاله مشخصتر به نکات و نمونههايي اشاره ميکند که هنوز هم به نظر من حل نشدهاند و هنوز هم سبب ميشوند عدهاي با نگراني ناظر اتفاقاتي باشند که دارند زبان فارسي را زيرورو ميکنند. برخي از مسائل مطرح شده در مقاله از اين قرارند:
ــ همهي لغات در تحليل نهايي وضعي و قراردادي يا به عبارت ديگر جعلي هستند. فرقي بين جعل و وضع لغت نيست. بدون جعل کردن يا وضع کردن واژگان جديد زبان از زايايي باز ميماند.
ــ گرتهبرداري يا قرض گرفتن از زبانهاي خارجي هيچ عيبي ندارد، در همهي زبانها رايج است و به غناي زبان کمک ميکند. نمونهي «آتش گشودن» که آشکارا ترجمهي open fire از زبان انگليسي (و عبارت مشابه در فرانسه و ساير زبانهاست) است يا «شستوشوي مغزي» به جاي brainwashing که هم کاملاً قابلفهم و هم زيبا هستند.
ــ زبان منطق برنميدارد و بين معني آشکار کلمه و ويژگيهاي فيزيکي مدلول ميتواند تفاوت وجود داشته باشد، ولي اين امر مشکلي براي ارتباط به وجود نميآورد. نمونههاي «برفپاککن» (امروز کار برفپاککن ماشين بيشتر پاک کردن باران است تا برف) و چوبلباسي (که زماني از جنس چوب بوده، اما امروز بيشتر از مفتول فلزي يا پلاستيکي است) گوياي اين امرند.
ــ کلمات عربي در زبان فارسي زندگي تازهاي را شروع ميکنند و ارجاعات به صرفونحو عربي براي تعيين کردن درستي و نادرستي کاربرد واژگان درست نيست.
ــ درست و غلط نسبي است. چند شکل ميتوانند درست باشند. و شکلي که زماني غلط بود اکنون ميتواند درست باشد.
باطني نجفي را متهم ميکند که به زبان گفتار مردم اعتماد ندارد و زبان ادبيات کهن هنوز برايش حجت است و کتابش پر از احکامي است از گونهاي که تقيد او را به قواعد زبان عربي يا متون کهن فارسي نشان ميدهند.
براي اينکه با زبان و نوع استدلالهاي باطني آشنا شويد، تکهاي از مقاله را که دربارهي «ترجمهي قرضي» يا همان «گرتهبرداري» است در اينجا نقل ميکنيم:
«…اما loanshift که ما آن را «تغيير قرضي» خواهيم ناميد، نوعي گسترش معنايي است که واژهاي تحت تاثير يک واژه خارجي پيدا ميکند. مثلاً پيشتر يخچال به جايي ميگفتند که در زمستان در آن آب ميانداختند و يخ ميگرفتند تا در تابستان مورد استفاده قرار دهند. ولي ما در فارسي معني اين کلمه را گسترش دادهايم تا معني کلمهي انگليسي refrigerator را نيز که نام دستگاه سردکنندهي صندوق شکلي است که امروز در بيشتر جاها يافت ميشود در بر گيرد. …»
ترجمهي قرضي شايد رايجترين پديدهاي باشد که در زبانها مشاهده ميشود. به عنوان مثال به اصطلاح «شستشوي مغزي» توجه فرماييد. اين اصطلاح ترجمهي لفظ به لفظ اصطلاح انگليسي brainwashing است که خود ترجمهي لفظ چيني hsi nao است که برگردان لفظ به لفظ آن «شستن مغز» است. اصطلاح brainwashing را نخستين بار يک روزنامهنگار آمريکايي به نام ادوارد هانتر از روي توصيفي که چينيان فراري پس از پيروزي کمونيستها بر چين از مفهوم hsi nao کرده بودند به کار برد. ترجمهي brainwashing به زودي به صورت لفظ به لفظ يا با اندک تغييري به بسياري از زبانها راه يافت. در فرانسه به آن lavage de cerveau ، در آلماني Gehirnwaesche ، در عربي به آن غسل الدماغ ميگويند. و در چندين زبان ديگر نيز که من موفق به پرسوجو شدهام وضع به همين منوال است: همه ترجمهي قرضي اصطلاح انگليسي را به کار ميبرند. ….
زبان عادي و روزمره ما پر است از ترجمههاي قرضي: دوچرخه، آسمانخراش، سازمان ملل متحد، بازار مشترک اروپا، جنگ شهرها، جنگ نفتکشها، آتشبس، موازنهي پرداختها و عدهي بيشمار ديگر همه ترجمهي قرضي هستند و اکثر آنها در زبانهاي ديگر نيز به صورت ترجمهي قرضي راه يافتهاند.
بسياري از اصطلاحات علمي که امروز در زبان ما جا افتادهاند و کم و بيش مورد پذيرش اهل فن نيز هستند ترجمههاي قرضي هستند. نگاه کنيد به واژهنامه فيزيک زير واژهي wave . اصطلاحات زير عموماً از راه ترجمهي قرضي ساخته شدهاند: ستيغ موج، معادلهي موج، شکل موج، جبههي موج، موجبر، طول موج، موجگونه، حرکت موج، انتشار موج ….
با توجه به مثالها و شواهد بالا روشن ميشود که ترجمهي قرضي يا «گرتهبرداري» فرايندي است بسيار فعال که منحصر به زبان خاصي نيست. همچنين روشن ميشود که ما را از ترجمهي قرضي گريزي نيست. و از همه مهمتر اينکه ترجمهي قرضي نه تنها زياني به زبان ما (يا ديگر زبانهاي قرضگيرنده) نميزند بلکه به غناي آن کمک نيز ميکند. البته تا آنجا که از کتاب غلط ننويسيم بر ميآيد، آقاي نجفي با ترجمهي قرضي يا «گرتهبرداري»هايي از نوع بالا مخالفتي ندارند يا اگر دارند آن را به صراحت بيان نکردهاند، بلکه مخالفت ايشان با «گرتهبرداري»هايي است که به نظر ايشان از راه ترجمههاي شتابزده و از طريق مترجمان تازهکار يا ناآگاه به زبان فارسي راه يافتهاند و با روح زبان فارسي سازگاري ندارند.
«علاوه بر ۱۷ موردي که با شمارهي صفحه در بالا ذکر کرديم، ۷ مورد ديگر نيز هست که در غلط ننويسيم «گرتهبرداري» تلقي شدهاند و پرهيز از آنها توصيه شده است که جمعاً ۲۴ مورد ميشود. من همهي اين موارد را به دقت خواندم و صادقانه بگويم که نميتوانم هيچکدام آنها را غلط بدانم. من شخصاً بسياري از آنها را به کار نميبرم، ولي اگر کسي به کار برد او را تکفير نميکنم و به هيچ وجه تصور نميکنم اين چيزها بتوانند زبان فارسي را خراب کنند يا به خطر بياندازند. آخر چطور ميتوان پذيرفت، بر فرض که همهي ايرادها استاد نجفي وارد باشد، به علت ۲۴ مورد «گرتهبرداري» نادرست سلامت و انسجام زبان فارسي به خطر بيفتد؟ اين چه زباني است که اگر مردم به جاي «حمام رفتن» بگويند «حمام گرفتن» سلامت و صلابت آن به خطر ميافتد؟ ولي واقعيت اين است که زبان فارسي از اين چيزها به خطر نميافتد، و اين دلشورهها نيز هيچ اساس و شالودهاي در واقعيت ندارند.»
(از قسمت سوم مقاله: فارسي بيدي نيست که از اين بادها بلرزد، آدينهي مرداد ۱۶۷، ص ۲۵)
در پايان مقاله، دکتر باطني تحت عنوان «رفع سوء تفاهم» لازم ديدهاند توضيح دهند:
۱. من در اين مقاله از رواداري و واقعبيني در کاربرد زبان جانبداري کردم، ولي شلختگي و بيبندوباري در کاربرد زبان را نه تائيد کردهام و نه ترغيب.
۲. رواداري و واقعبيني در کاربرد زبان به معني نفي ويرايش و ويراستاري نيست. ويرايش در کارهاي دقيق و علمي، مخصوصاً در ترجمهها، امري ضروري و جدي است. هستند ويراستاراني که ارزش کار آنها همارز و گاهي بالاتر از مترجم يا مولف است.
به خواننده توصيه ميکنم اصل مقاله را که در اينترنت در نشانيهاي زير موجود است بخواند:
قسمت اول: اجازه بدهيد غلط بنويسيم
آدينه / ش ۲۴ / خرداد ۶۷
قسمت دوم: هياهوي بسيار بر سر هيچ
آدينه / ش ۲۵ / تير ۶۷
قسمت سوم: فارسي بيدي نيست که از اين بادها بلرزد
آدينه / ش ۲۶ / مرداد ۶۷