شاعرانه/ زندگی ذره کاهیست، که کوهش کردیم!
ميگنا/ شعر زيباترين قسم يکي از اشعار به ياد ماندني کيوان شاهبداغي که در برخي منابع به اشتباه به سهراب سپهري ربط داده شده است و در وصف زندگي و زيبايي ها و سختي هاي آن سروده شده است.
زندگي چيست...؟نه تو مي ماني، نه اندوه
و نه هيچ يک از مردم اين آباديبه حباب نگران لب يک رود قسم
و به کوتاهي آن لحظه شادي که گذشت
غصه هم ميگذرد
آنچناني که فقط خاطره اي خواهد ماند
لحظه ها عريانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مـپوشان هرگز
زندگي ذره کاهيست
که کوهش کرديم
زندگي نام نکويي ست
که خارش کرديم
زندگي نيست بجز نم نم باران بهار
زندگي نيست بجز ديدن يار
زندگي نيست بجز عشق
بجز حرف محبت به کسي
ورنه هر خار و خسي
زندگي کرده بسي
زندگي تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه يک عمر بيابان دارد
ما چه کرديم و چه خواهيم کرد در اين فرصت کم ...
شاعر: کيوان شاهبداغي
*اين شعر با اقتباس از شعر "پاراه" سهراب سپهري سروده شده و بعضا ديده شده که در فضاي مجازي، اين شعر را به نام سهراب منتشر کردهاند!
اما شعر پاراه از سهراب سپهري:
نه تو مي پايي، و نه کوه. ميوه اين باغ: اندوه، اندوه.
گل بتراود غم، تشنه سبويي تو. افتد گل، بويي تو.
اين پيچک شوق، آبش ده، سيرابش کن.
آن کودک ترس،قصه بخوان، خوابش کن.
اين لاله هوش، از ساقه بچين. پرپر شد، بشود.
چشم خدا تر شد، بشود.
و خدا از تو نه بالاتر. ني، تنهاتر، تنهاتر.
بالاها، پستي ها يکسان بين. پيدا نه، پنهان بين.
بالي نيست، آيت پروازي هست.
کس نيست، رشته آوازي هست.
پژواکي: رويايي پر زد رفت. شلپويي: رازي بود، در زد و رفت.
انديشه : کاهي بود، در آخور ما کردند.
تنهايي: آبشخور ما کردند.
اين آب روان، ما ساده تريم. اين سايه، افتاده تريم.
نه تو مي پايي، و نه من، ديده تر بگشا.
مرگ آمد، در بگشا.