زندگینامه "کورمک مککارتی" نابغه نویسندگی که از دنیای ادبیات نفرت داشت
آخرين خبر/کورمک مککارتي (به انگليسي: Cormac McCarthy) که با نام چارلز مککارتي (به انگليسي: Charles McCarthy) زاده شد، رماننويس و نمايشنامهنويس آمريکايي است.
در تاريخ ۲۰ ژوئيه سال ۱۹۳۳ در شهر پراويدنس ايالت رودآيلند به دنيا آمد. او همراه ۵ هم شير در يک خانه بزرگ در شهر ناکسويل ايالت تنسي بزرگ شد. پدرش در اين شهر يک وکيل موفق بود.
مککارتي و تغيير نام خود
مک کارتي اينگونه به ياد ميآورد: ما آدمهاي پولداري به حساب ميآمديم چون کمکم آدمهاي دور و بر ما در آلونکهاي يک يا دو اتاقه زندگي ميکردند. او که مثل پدرش نام چارلز بر رويش گذاشته شده بود، از اين که نام چارلز مک کارتي، عروسک معروف چارلي مک کارتي را تداعي ميکرد، متنفر بود. او عليرغم ابراز نارضايتي صريح و آشکار پدرش، نام خود را به کورمک مککارتي تغيير داد.
داستانهاي مککارتي
با اين که در چند سال اخير تعريف و تمجيدهاي زيادي نصيب مک کارتي شده، ولي او در بيشتر سالهاي عمر حرفهاياش به جز براي تعداد محدودي از علاقهمندان و منتقدان، براي ديگران ناشناتخته بود. آثار اوليه او که داستانهايي سياه و، بدبينانه و پيچيده بودند و در کوهستانهاي آپالاشين رخ ميدادند، در گمنامي نوشته شده و تقريباً بلافاصله به عنوان کتابهاي جمعه شده در ته انباري با تخفيف فروخته ميشدند.
شخصيتهاي رمان]]هاي اوليه او غالب آدمهايي بي خانمان و بيپول بودند که در کلبههايي فاقد برق بي اجازه ساکن ميشدند و در مناطق دور افتاده يا مکانهايي خالي بيابانها به سختي زندگي ميکردند.
نفرت مککارتي از دنياي ادبيات
مککارتي وقتي از شدت فقر و بيپولي مجبور شد خودش موهايش را اصلاح کند و در يک درياچه حمام کند، باز هم هيچ علاقهاي به داشتن يک شغل ثابت نشان نميداد و پيشنهادهاي کاري اي را که به او ميشد، پس ميزد. همسرش دوليزله يک بار در مصاحبهاي گفته بود:
مثلاً يکنفر به او زنگ ميزد و ميگفت در ازاي دريافت ۲ هزار دلار بيايد در فلان دانشگاه دربارهٔ کتابهايش سخنراني کند؛ ولي او در جواب ميگفت هر حرفي داشته روي صفحات کتابهايش زده و ما يک هفته ديگر را هم لوبيا ميخورديم.
نفرت او از دنياي ادبيات از شيوه استفاده اش از علائم سجاوندي هم پيدا است.
در نثر نامتراکم و پراکنده او براي ديالوگها به هيچ وجه از علائم نقل قول استفاده نشدهاست. مککارتي که از به کار بردن علامت آپوستروف هم پرهيز ميکند معتقد است:
هيچ دليلي ندارد صفحه را با علامتهاي کوچک و عجيب و غريب سجاوندي مسدود کنيم.
توداري او تقريباً مثل خرافاتي بودن است. او ميترسد که با حرف زدن هر چيزي را که تا حالا داشته خراب کند.
ازدواج مک کارتي
مک کارتي سال ۱۹۵۱ وارد دانشگاه تنسي شد و ۲ سال بعد به نيروي هوايي ايالات متحده آمريکا پيوست. پس از استقرار در آلاسکا مجري يک برنامه راديويي شد و براي اولين با در عمرش آثار ادبي را بهطور جدي خواند. مک کارتي ميگويد سبک نويسندگي اش را بسيار مديون ويليام فاکنر است و موبي ديک هرمان ملويل را کتاب محبوب خود ميداند. اولين رمانش به نام «نگهبان ارکيد» بود.
در سال ۱۹۶۱ با همسر اوليش «لي همولمن» (Lee Holleman) که در دانشگاه با او آشنا شده بود ازدواج کرد. آنها از اين از دواج صاحب يک فرزند پسر به نام «کالن» (Cullen) شدند؛ ولي ازدواج آنها ديري نپاييد و مک کارتي پس از جدايي از همسراولش به نيواورلئان رفت. ۲ جايزه سودآور برايش به ارمغان آورد. او که با بردن اين دو جايزه حسابي پولدار شده بود راهي سفر اروپا شد و در همين ضمن با همسر دومش «آني دوليزله» (Annie DeLisle) آشنا شد.
آثار بعدي مک کارتي
در سال ۱۹۸۵ و با انتشا رمان «نصف النها رخون» مورد توجه عموم خوانندگان قرارگرفت. سرانجام با انتشار رمان «همه آن اسبهاي زيبا» در سال ۱۹۹۲ بود که شهرت رويش را به مک کارتي نشان داد.
اين کتاب در سال ۲۰۰۰ به يک فيلم سينمايي با نقش آفريني مت ديمون و پنه لوپه کروز تبديل شد ولي منتقدان سينمايي نقدهاي منفي اي برآن نوشتند. مک کارتي از نظر بعضي منتقدان يک نويسنده سرد است که سوژههايش را دور از خودش نگه ميدارد و نگاه باليني به آنها مياندازد
اعتقادات عجيب مک کارتي
مک کارتي معتقد است يکنفر آن بالا دوستش دارد.
از زمان خلقت حضرت آدم هيچ بشري به دنيا نيامده که خوش شانس ترازمن باشد. هيچ وقت در عمرم پيش نيامده که بيپول باشم.
آثار
جايي براي پيرمردها نيست
جاده
نگهبان ارکيد
نصف النهار خون
همهٔ اسبهاي زيبا