گفتوگوی جذاب نویسندگان "آلکس پرستون" و "رابرت هریس" در گاردین
خبرگزاري کتاب ايران/روش من اين است که کتاب را در زمستان شروع ميکنم و در تابستان تمامش ميکنم!
مصاحبه پيش رو ميان پرستون و هريس است؛ گفتوگوي خواندني دو نويسنده و البته روزنامهنگار. با ما همراه باشيد.
رابرت هريس نويسنده 14 رمان از جمله سرزمين پدري، سهگانه سيسرو و انيگما است. وي همچنين فيلمنوشت اقتباسهاي تصويري آثارش را نوشته است: نويسنده سايه و نيز يک افسر و يک جاسوس. آخرين کتابش، وي2، دو روايت را به هم ميپيوندد که همزمان با تغيير روند جنگ جهاني دوم، با توسعه موشک ورنر فون براون به هم پيوند خورده است. دکتر رودي گراف يک دانشمند موشکي آلماني است که در کار خود به شدت متضاد است و از نظر مافوق خود نگران مينمايد. کي کاتون والش از نيروي هوايي کمکي زنان يک تحليلگر خونسرد است که ابتدا در انگلستان و سپس در بلژيک کار ميکند و در جستوجوي موقعيت پايگاههاي مخفي وي2 است.
هريس پيش از اين روزنامهنگار بود و به عنوان سردبير سياسي آبزرور فعاليت ميکرد. او اکنون به همراه همسرش در برکشاير زندگي ميکند. او چهار فرزند دارد.
از او آثاري همچون ديکتاتور، پمپئي، مجمع سري و سرزمين پدري به فارسي ترجمه شده است.
آلکس پرستون که با هريس به گفتوگو نشسته، خود يک مولف و روزنامهنگار برنده جايزه است که آخرين رمانش «در عشق و جنگ» نام دارد.
رمانهاي تو هميشه بسيار متفاوت هستند. چهطور موضوع اين يکي را پيدا کردي؟
هيچ برنامهاي وجود ندارد. من فقط روز به روز زندگيام را ميکنم و ناگهان هم چيزي ميپرد بيرون. در مورد وي2، حدود پنج يا شش سال پيش در روزنامهي تايمز خبر درگذشت زني را خواندم که مجبور بود نقشهي مسير موشکها را در بلژيک تازه آزاد شده طراحي کند. فکر کردم براي يک شخصيت جالب است، اما نه بيشتر از اين. بعد به خاطر برگزيت خيلي از سر تفنن جذب داستان شدم. اين تصور که يک قدرت اروپايي قدرت ديگري را براي شليک موشکهاي بالستيک به قدرت سوم اشغال کرده است، بسيار شگفتآور بود. ميخواستم در انتهاي کتاب يک قطعهي نتيجه بگذارم که در اين باره باشد. اما وقتي تمام شد احساس کردم به نوعي بيخود به نظر ميرسد.
چهطور شخصيتهايي را انتخاب ميکني که بتواند در داستانهايت تمرکز ايجاد کند؟
هريس: بايد شخصيتي داشته باشيد که به آن علاقه داريد و خوانندهي شما به او علاقهمند باشد، و در اين دنيايي که خلق کردهايد، اتفاقات جالبي براي او رخ دهد. من اين طور رمان را شروع ميکنم. رويدادهايي که من به آنها علاقهمند هستم رويدادهاي سياسي و انگيزههاي سياسي جهانشمول هستند؛ از رمِ سيسرويي بگير تا فرانسهي قرن نوزدهم تا روسيه و آلمان، هر کجا که تلاش براي قدرت در آن جا وجود دارد. بيشتر شخصيتهاي من پيراموني هستند - يک نويسندهي در سايه، يک منشي - آنها تماشاچيهاي قدرت هستند.
نه دانشمندان موشکي آلمان و نه جاسوسان انگليس در رمان موفقيت چنداني ندارند...
هريس: من کتابي از آيلين يانگ هوسبند، يکي از کساني که به دنبال پايگاههاي موشکي بود، خواندم. او ادعا کرد که در پايان اولين شيفت خود دو پايگاه را شناسايي کردهاند که توسط نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا تخريب شده بودند و عمليات آنها وي2 ها را شکست داد. اما بيش از نيمساعت طول نکشيد تا کشف کنم که هيچ پايگاه پرتابي هرگز مورد حمله قرار نگرفته است. بنابراين کتابي که فکر ميکردم ميخواهم بنويسم چيز ديگري شد، کتابي دربارهي بيهودگي که شايد به همين دليل جالبتر هم بود. وي2 يک شکست بود. اين باعث وحشت و پريشاني بزرگي شد، اما اين بزرگترين هدر دادن پول هم در کل جنگ بود.
محدوديتهايي کوويد19 نحوهي نوشتنات را تغيير داد؟
هريس: روش کار من معمولاً شروع کتاب در 15 ژانويه و به پايان رساندن آن در 15 ژوئن يا همان حدود است. من يک روزنامهنگار قديمي هستم و به اين نوع فشارها احتياج دارم. محدوديتها، تقريباً در نيمهراه نوشتن اين مطلب قرار گرفت و نوشتن کتاب را سخت کرد. من در طول سالها فهميده ام که کارهاي زيادي در ناخودآگاه انجام ميشود. و براي تحريک ناخودآگاه بايد آرام باشيد. شما بايد دوستان را ببينيد، بيرون برويد، به تئاتر برويد. وقتي نميتوانيد اين کار را انجام دهيد، ذهن به مکاني بسيار عجيب تبديل ميشود. نميتوانم بيش از سه يا چهار ساعت در روز کار کنم. ظهر مجبور ميشدم توقف کنم. و آن چه استيون کينگ آنها را «پسرانِ زيرزمين» مينامد -ضمير ناخودآگاه - در آن جا نبودند تا در اين محدوديتها با من تماس بگيرند. من فکر ميکنم اين طعم خاصي به کتاب بخشيده است - اين يک کتاب بسيار فشرده است، و ميشود گفت که تا حدي گرفته و خفه است.
دوست داري الان دوباره يک سردبير سياسي باشي؟ از وقتي که تو بودي، از جهت سياسي چه عواملي بيشتر تغيير کرده؟
هريس: اکنون ميفهمم که من هميشه يک رماننويس بودم که به عنوان روزنامهنگار امرار معاش ميکردم، نه روزنامهنگاري که روزي به طور اتفاقي رمان نوشت. بنابراين نميخواهم دوباره سردبير سياسي شوم، گرچه از اين تجربه سپاسگزارم و تمام مدت از آن استفاده ميکنم، خواه رمان در روم باستان باشد يا فرانسهي قرن 19.
آن چه بيشترين تغيير را کرده است - و من متاسفم اگر اين باعث شود من يک احمق قديمي به نظر برسم - کيفيت سياستمداران است. به عنوان مثال، من خيلي با روي جنکينز آشنا شدم و هيچ کس نميتواند به من بگويد که پريتي پاتل جايگزين مناسبي است. تصوير بزرگتر از سياست هميشه جذاب است، اما روز به روز مرکز لندن، به ويژه کيفيت سخنرانيها و بحثها، شايد کسالتبارترين تصوير در تاريخ ما باشد. بنابراين خوشحالم که از اين کار دور شدم.
در محدوديتها بيشتر چه چيزهايي را از دست دادي؟
هريس: من دو تا از بچههايم را اين جا داشتيم اما دو تا از آنها دور بودند، بنابراين دلم براي آن دو تا تنگ شده بود. دلم براي رستورانها و کافهها تنگ شده بود. من اين را بسيار تنگناهراسانه ديدم. من تلويزيون زيادي تماشا کردم و خيلي واضح خواب ديدم. اکنون مي فهمم که اگر شما کاري انجام ندهيد، زمان خيلي سريع مي گذرد و روياهاي شما مبهم ميشود. خدا ميداند که در زندان چهگونه خواهد بود، اما من ميتوانم به نوعي شروع به تصور کنم - شبهاي پر از چشماندازهاي عجيب و غريب.
چه کتابهايي روي ميز کنار تخت توست؟
هريس: من در حال نوشتن يک رمان در مورد جنگ داخلي انگليس هستم، بنابراين خاطرات ساموئل پپيس و سخنرانيهاي اليور کرامول را ميخوانم. همين طور نامههاي کارلايل را هم دارم ميخوانم.
آخرين کتاب خوبي که خواندي، چه کتابي بود؟
هريس: شرمآور است، اما من از خاطرات هنري چانون، جلد اول جديد لذت بردم. لذتبخشترين تجربهي خواندن من خاطرات و نامهها است. تاريخ بدون فيلتر که از طريق تخيل يک مورخ شکسته نميشود. خاطرات چانون بخشي از جامعه در دهههاي 20 و 30 را با نشاط بسيار زنده ميکند.
چهگونه کتابها را در قفسههاي خود ميچيني؟
هريس: من اين جا با زندگينامهها نشستهام. زندگينامههاي ادبي و تاريخ ادبيات در تالار است. تاريخچهي نظامي و نازيها در خروجي اتاق خواب هستند. اين يک ديوار کاملا شوم است، اما راستش آنها هزينهي خانه را پرداخت کردهاند. داستانها در اتاق نشيمن و اتاق خواب ماست. داشتن يک عالم کتاب فايدهاي ندارد اگر نتواني وقتي ميخواهيد چيزي را پيدا کني، بنابراين در اين بخشها چيدمان الفبايي مناسب به نظر ميرسد.
چه کتابي به يک کودک 12 ساله ميدهي؟
هريس: خودم در اين سن شرلوک هولمز و اچجيولز و جاست ويليام را ميخواندم. شايد اولين کتاب مناسبي که خواندم آرزوهاي بزرگ بود. آن موقع حدودا دوازده سالم بود و فکر ميکردم اين يک کتاب شگفتانگيز است. بنابراين من همين را توصيه ميکنم.
منبع: گاردين