
داستان صوتی/ «عقل و احساس» نوشته «جین آستین» (قسمت هشتم)

آخرین خبر/«عقل و احساس»، نوشتهی «جین آستین»، از زمان مرگ آقای «هنری دشوود»، پدر النیور و ماریان، آغاز میشود.
آقای «دشوود» مرد ثروتمندی است که دو بار ازدواج کرده و از ازدواج اولش پسری بهنام «جان» دارد. الینور، ماریان و مارگرت بچههای همسر دومش هستند. پسرش بعد از مرگ او با همسر و فرزندش به خانهی پدری که «نورلند» نام دارد، میآید و ساکن میشود. با آمدنِ او خانم دشوود و دخترها حکم مهمان را پیدا میکنند.
در مدتی که این خانواده با هم زندگی میکنند، برادر همسر آقای «جان» که «ادوارد» نام دارد، به آنجا میآید و با الینور درگیر رابطهی عاطفی میشود. پس از مدتی خانم «دشوود» و دخترانش خانه را ترک میکنند و در خانهی ویلایی کوچکی دور از نورلند ساکن میشوند. الینور و ادوارد از هم دور میشوند.
ازطرفی در زندگی جدید، خانوادهی «دشوود» آشنایان زیادی پیدا میکنند. مردی بهنام «کلنل برندون» که مردی جاافتاده است، عاشق خواهر کوچکتر، ماریان، میشود، اما ماریان زیبا و مفتونکننده این عشق را نمیپذیرد. مدّتی بعد او با مرد دیگری برخورد میکند. «ویلوبی» مرد جوان پرشوری است که ماریان را عاشق خود میکند....
قسمت قبل: