اساس بینش فردوسی بر ثقلین استوار است
خبرگزاری کتاب ایران/کامران شرفشاهی، شاعر و پژوهشگر ادبی تاکید دارد که اساس بینش و آفرینش فردوسی بر ثقلین استوار بوده که طریق رهایی، رستگاری و نجات انسان از مذلت و گمراهی است.
شاهنامه، اثر سترگ حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی بیگمان شاهکاری عظیم و اعجابانگیز است. این اثر گرچه به ظاهر روایت زندگی و دوران پادشاهان و پهلوانان کهن و اساطیری ایران را در بر میگیرد، اما در باطن این اثر گرانقدر، دریایی از معارف، حکمتها و ارزشهای عالی نهفته است.
فرارسیدن یکم بهمن، زادروز حکیم فردوسی بهانهای شد تا دقایقی در گفتوگو با کامران شرفشاهی، شاعر، روزنامهنگار و پژوهشگر ادبی نگاهی بر تاثیرپذیری حکیم فردوسی از قرآن و تعالیم اسلامی داشته باشیم.
شرفشاهی با تاکید بر اینکه فردوسی سخنوری دیندار و دوستدار راستین خاندان پاک پیامبر عالیقدر اسلام (ص) و امام علی (ع) بوده و راه رهایی و رستگاری را در دینداری و کسب دانش و معرفت میدانسته است، توضیح داد: فردوسی شاعری یکتاپرست بود و سراسر شاهنامه سرشار از نام و یاد خداست، آنچنان که این کتاب بزرگ با نام و یاد پروردگار بیهمتا آغاز میشود:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر...
وی ادامه داد: فردوسی در شاهنامه، یک دم از یاد خدا غافل نیست. «ایزد»، «کردگار»، «یزدان»، «خداوند» و غیره واژههایی است که اعتقاد شاعر را به توحید و ذات آفریدگار متعال دربردارد. در نگاه فردوسی، گرچه طریق دانش جستن از ارج و قرب فراوانی برخوردار است، اما اولویت در این راه شناخت خدا و کسب دانشی است که در مسیر قرب الیالله باشد.
ز دانش نخستین به یزدان گرای
که او هست و باشد همیشه به جای
زدانش نخست آنچه آید به کار
بهین هست دانستن کردگار
این پژوهشگر ادبی با اشاره به ستایش فردوسی از خرد نیز عنوان کرد: در اندیشه فردوسی، همه چیز از خداست و شاعر در بیان این نکته تاکید فراوان دارد تا جایی که در ابتدای شاهنامه، هنگامی که حتی به خرد اشاره میکند، آن را موهبتی الهی بر میشمارد.
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
همچنین اعتقاد به روز رستاخیز، موجودیت انسان و عظمت هستی از دیگر نکات قابل تاملی است که در باب خداشناسی میتوان در شاهنامه مشاهده کرد.
خرد رهنما و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
فردوسی و خاندان پاک وحی
شرفشاهی با تاکید بر عشق و ارادت فردوسی به رسول گرامی اسلام (ص) و حضرت علی (ع) و اهل بیت (ع) افزود: این ارادت آنقدر بزرگ و شورانگیز است که قلم را یاری بیان آن نیست. ایستادگی و اعتقاد این شاعر فرهیخته تا به جایی است که در برخی از آثار علت عهدشکنی سلطان غزنوی و بیمهری وی نسبت به فردوسی را شیعه بودن شاعر ذکر کردهاند. فشار و حرمتشکنی نسبت به این شاعر گرانمایه تا حدی بود که به نوشته نظامی عروضی سمرقندی، پیکر فردوسی را پس از درگذشت او- به لحاظ شیعه بودن وی- در گورستان عمومی شهر اجازه دفن ندادند و در نهایت در باغی که ملک وی بوده به خاک سپرده شد. حکیم دانای توس در شاهنامه به صراحت از اعتقاد خود به آیین اسلام، پیامبر(ص)، امام علی (ع) و اهل بیت آن حضرت سخن گفته است و از حدیث مشهور «انا مدینه العلم و علی بابها» که رسول اکرم درباره مرتبه والای حضرت امیرالمومنین(ع) فرموده، بهره جسته است.
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
گواهی دهم کاین سخنها ز اوست
تو گویی دو گوشم پرآواز است
که من شهر علمم، علیم در است
درست این سخن قول پیغمبر است
منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک پای وصی
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است و این دین و راه من است
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
نویسنده کتاب «حماسه جاودان» همچنین با بیان اینکه فردوسی بیهیچ شک و شبههای با قرآن مانوس بوده و آیات این کتاب انسانساز بر اعماق روح و اندیشه وی اثر نهاده است، توضیح داد: تاثیرپذیری فردوسی از قرآن کریم، به شکلهای متعددی در شاهنامه نمایان است. فردوسی اسلوب کار خویش را از قرآن کریم گرفته و از آنجا که عربی، زبان علمی آن دوره بوده است و نظر به استفاده استادانه فردوسی در شناخت و به کارگیری واژههای فارسی، میتوان نتیجه گرفت که شاعر به زبان عربی مسلط بوده است و به همین دلیل ظرافتها و سایر دقایق ادبی قرآن کریم را به طور عمیق درک کرده و به شدت تحتتاثیر آن قرار گرفته است. از سوی دیگر فردوسی همانند سایر حماسه سرایان تنها به شرح یک سلسله رخدادهای مهیج و پرحادثه بسنده نکرده است. بلکه در آغاز و پایان اکثر ماجراها و گاهی نیز در هنگام بیان صحنههایی در اواسط داستان به طرح مسایل اخلاقی و ارزشهای عالی انسانی پرداخته است و با ذکر مطالبی حکمتآموز و عبرتآور در خصوص سپری شدن عمر و بیاعتباری دنیا و بقای حیات اخروی و ضرورت اندیشیدن به روز جزا و لزوم رعایت تقوا و احترام به حقوق دیگران، سخنان قابل تاملی را ارایه کرده است و خیر دنیا و آخرت را در بهکار بستن این رهنمودها دانسته است. تمام سخنان حکمتآمیز فردوسی بر پایه قرآن کریم و احادیث بوده است و به عنوان نمونه «دل آرام گیرد به یاد خدای» به آیه «الابذکر الله تطمئن القلوب» و «ز گهواره تا گور دانش بجوی» نیز به حدیث نبوی « اطلب العلم من المهد الی اللحد» اشاره دارد.
این پژوهشگر ادبی همچنین به تبیین برخی نقاط مشترک بین داستانهای قرآن کریم و شاهنامه پرداخت و افزود: فردوسی شاهنامه را با الهام از آیاتی آغاز میکند که درباره داستان آفرینش هستی و خلقت انسان سخن میگوید و مراحل پیدایش حیات را روایت میکند. شیطان رجیم در سرتاسر اثر او حضور دارد و آنچنان که در قرآن کریم آمده، «اهریمن» در صدد گمراه کردن آدمی و به ضلالت کشیدن اوست. آنچنان که در قرآن کریم آمده است، ابلیس میتواند به شکلهای مختلفی درآید و آدمی را بفریبد. مشهورترین مورد این کار وسوسه شیطان درباره حضرت آدم (ع) است که عقوبتی سخت در پی دارد. در شاهنامه نیز ابلیس با فریفتن ضحاک و بوسیدن شانههای او، زندگیاش را تباه میکند. باز در دیگر داستانهای شاهنامه نیز ابلیس در داستان کیکاووس نیز به صورت نوازندهای به دیدار شاه میآید و با توصیفهای جذاب و اغواگرانه خویش شاه را میفریبد و او را به دردسر میاندازد.
الهام شاهنامه از داستان زندگی پیامبران
وی همچنین توضیح داد: فردوسی در شاهنامه، گاه به صراحت از پیامبران الهی و دین و آیین آنان نام آورده است. وی در چند جا با نامآوردن از حضرت عیسی مسیح(ع) فضایل آن حضرت را ستوده است و به خصومت جهود با آن حضرت اشاره کرده است. در گزارش «خرادبرزین» و در نامه «انوشیروان» به نگهبان مدائن پیرامون منش و سلوک حضرت عیسی(ع) به زیبایی هر چه تمامتر سخن گفته شده است. همچنین درباره حضرت ابراهیم(ع) نیز ابیاتی سروده است که اشاره به مقام آن حضرت و خانه کعبه دارد. فردوسی در اشعار دیگری از حضرت موسی(ع) و حضرت محمد مصطفی(ص) نیز یاد کرده است که آورنده دین پاکی است که هوشمندان به آن میگروند. نگاه شاهنامه به تمام ادیان نگاهی آمیخته با احترام است و درباره پیامبران و پارسایان هر دینی با نهایت خشوع و خضوع سخن گفته که این امر برخاسته از اندیشه دین باور اوست که تمام این ادیان و پیامبران به تصدیق قرآن کریم از سوی خداوند مبعوث شدهاند و تمام ادیان الهی دارای یک هدف و وحدت اساسی هستند که همانا دعوت به پرستش پروردگار یکتاست.
شرفشاهی افزود: فردوسی در داستان «جمشید» به نحو آشکاری از داستان زندگانی حضرت سلیمان الهام گرفته است. از نظر نوع ادبی، هر دو داستان تراژیک است؛ یعنی با مرگ قهرمان یا شخصیت اصلی داستان پایان میپذیرد و در هر دو داستان سلیمان (ع) و جمشید شخصیت محوری و اصلی داستان به شمار میآیند. در داستان سلیمان، خداوند به او ثروت و دارایی فراوان، مقام و منزلت و جاه و جلال فراوانی میبخشد و سلیمان(ع) به اراده خداوند پس از چندی به قدرت بیرقیب روزگار خویش تبدیل میشود. سلیمان اقدام به ساختن قصرهای بزرگ و بینظیری میکند، حکومتهای دیگر را به اطاعت خویش در میآورد و لشکر مجهز و بیمانندی را تدارک میبیند و جان کلام آنکه حشمت و شوکت بینظیری از سوی خداوند به این پیامبر ارزانی شد که غیرقابل توصیف است. در داستان جمشید هنگامی که او قصد دارد به جای پدرش «تهمورث» بر تخت سلطنت بنشیند، همچون سلیمان(ع) با فره ایزدی پیمان میبندد که راه صلاح و صواب را طی کند و با پلیدیها و پلشتیها به مبارزه برخیزد. وی در طول دوران حکمروایی خویش اهتمام به ساختن بناها و عمارتهای بسیار نمود و همچون سلیمان نبی(ع) جاه و جلال، و حشمت و قدرت فراوان یافت و کشورهای اطراف خویش را مطیع و منقاد کرد. داستان سخن گفتن حضرت سلیمان نبی(ع) با پرندگان و دیگر موجودات، در داستانهای دیگر شاهنامه الهامبخش فردوسی بوده، چنانکه در داستان تولد «زال» که سپید موی است و این نکته برای «سام» که پدر اوست، خوشایند نیست. سیمرغ هنگام جدا شدن از زال، یکی از پرهای خود را به او میدهد تا در هنگام احتیاج و به وقت ضرورت آن را آتش زند تا سیمرغ به کمک او بشتابد که در داستان نبرد رستم و اسفندیار این اتفاق روی میدهد و سیمرغ طریق غلبه بر اسفندیار را به رستم میآموزد.
مولف کتاب «رسول مهر» رویارویی پدر و پسر و غلبه پدر بر پسر را از دیگر نکات مشترک میان داستانهای قرآن کریم و شاهنامه فردوسی دانست و گفت: در داستان پسر نوح (ع) و در داستان زندگی حضرت یوسف (ع) شاهد رودرویی پسر ناخلف حضرت نوح (ع) و پسران ناخلف حضرت یعقوب (ع) هستیم. نافرمانی پسران پیامبر تنها محدود به این پسران این دو پیامبر نمیشود و در دیگر داستانهای قرآن کریم نیز باز به موارد اختلاف بین پدر و پسر برمیخوریم که در تمامی این داستانها در نهایت با آشکار شدن خورشید حقیقت یا ظهور غضب الهی، حقانیت و اصالت راه و مرام پدران به اثبات میرسد. در شاهنامه فردوسی نیز با الهام از همین اصل رویارویی و جدال پدران و پسران، این کشمکش با پیروزی پدر خاتمه مییابد. در داستان رستم و سهراب با کیکاوس و سیاوش این پسران هستند که در پایان داستان جان خویش را از دست میدهند. البته پسران شاهنامه همچون پسران انبیا از شخصیت منفی برخوردار نیستند. اما در رویارویی با پدران در هر صورت باید بازنده باشند.
وی به پدیده خواب نیز اشاره کرد و افزود: ماجرای خواب حضرت یوسف یا خواب عزیز مصر که پیشگویی آن قحطی است در شاهنامه نیز به شکلهای دیگری مورد استفاده قرار گرفته که از جمله میتوان به خواب هولناک ضحاک و پیشگویی معبران مبنی برسقوط حکومت او و وقوع انقلاب، اشاره کرد. فردوسی از این مهم برای ایجاد حس کنجکاوی و نیز آمده کردن ذهن مخاطب برای درک آینده بسیار بهره گرفته است.
شرفشاهی در پایان گفت: شاهنامه اثری سرشار از آموزهای اخلاقی و دعوت انسان به حقباوری و نوعدوستی است و اساس بینش و آفرینش فردوسی بر ثقلین استوار شده که تنها طریق رهایی، رستگاری و نجات انسان از مذلت و گمراهی است.