شاعرانه/ ای اسیر عشق! طعن بیغمی بر من مزن
آخرین خبر/ من به راهی میروم کانجا قدم نامحرم است
از مقامی حرف میگویم که دم نامحرم است
خوشدلم گر، دیده من شد سفید از انتظار
گز پی دیدار جانان، دیده هم نامحرم است
با خیال او، نگنجد یاد خوبان در دلم
هرکجا سلطان کند خلوت، حَشم نامحرم است
ای اسیر عشق! طعن بیغمی بر من مزن
خلوتی دارم به یاد او که غم نامحرم است
ما اگر مکتوب ننوشتیم عیب ما مکن
در میان راز مشتاقان قلم نامحرم است
منزل تردامنان نبود حریم کوی عشق
هر که نبود پاکدامن در حرم نامحرم است
فیضی! از بزم نشاط ما حریفان غافلاند
هرکجا ما جام میگیریم، جم نامحرم است
فیضی دکنی