بازیگر «شنای پروانه»: گلوی نازک پروانهها را ببوسیم
فيلم نيوز/ يادداشت اختصاصي آبان عسکري بازيگر «شناي پروانه» را بخوانيد. ميتوانستيم همگي باهم پروانه را در آغوش بگيريم.من، تو، مرد همسايه حتي. گَلوي نازکش را ببوسيم. گلويي که هميشه آن را ميگذاشتيم لب باغچه و ميبريديم را ببوسيم. خاطرهي هزار گلوي بريده را و رنج جهالتمان را با بوسيدن گلوي پروانه جبران کنيم. خودمان دست به دست هم دادهايم تا تيغي باشيم بر گلوي گُلي. اين پوستهي هار و وحشي در «شناي پروانه» کم کم کنار ميرود و در سکوتِ بعد از هياهو، وقتي سلاحها با ردي از خون روي زمين افتادهاند، عربده کشها و خون ريزها، در سکوت با خودِ خشمگين شان که رام شده و نفس نفس ميزند، مواجه ميشوند و در جهنم کردار خود ميسوزند. يک روز هم ميآيد که صداي جيغ ممتد زن در دوردست جايش را به آواز خواهد داد.تصور کن روزي برسد که پروانه بعد از انتشار فيلم خصوصياش به جاي اينکه با خشم مردان اطرافش رو به رو شود، سر بر شانهي جامعهاي بگذارد که پذيراي زخمهاي او باشد. تصور کن آغوشِ امنِ جامعه، اولين و آخرين پناه آن «زن» باشد. تا رسيدن به آن نقطه فرار کنيم از تأکيد کردن بر جنس، ناموس، مرز. ما ، زن و مرد هر دو از يک گوهر بوديم نه يکي از يکي بهتر و نه بدتر. خودخواهي و خودبرتربيني بود که انسان را به زن و مرد تقسيم کرد. وگرنه از ابتدا تنها «انسان» بود که سخن ميگفت. مثل مولکولهاي آب که همه يکدست بدون نگاهِ سلسله مراتبي بدون اينکه هر کدام ادعاي برتري نسبت به ديگري داشته باشد ، با هم «رود» را تشکيل ميدهند، «رود» باشيم. «شناي پروانه» از همه چاقو به دستان که شبها و روزها همه چيزِ زن را اندازه گيري ميکنند تا مطابق الگوي خودشان باشد و هر کجا دلشان بخواهد از او براي پيشبرد اهدافشان سوءاستفاده ميکنند دعوت ميکند دست از چاق کردن استانداردهاي «انسان ستيز» بردارند و با شجاعت، جهل خود را زير نور آگاهي اندازه بگيرند. و اين تنها سينماست که آيينهي ماست. اَبروي کجِ چهرهي ما در آن هويداست. ما مديون پيشنهاداتي هستيم که قصهها پيش روي ما ميگذارند. پيش از آنکه قتل کنيم و خشونت بورزيم سينما قاتل درونمان را به ما نشان ميدهد تا بترسيم از جهل و هوادارِ هميشگي فطرت پاک انسانيمان باشيم.