همهی جان به لب رسیدههای سینمای ایران
برترين ها/ فيلمهاي اعتراضي آثاري هستند که با مفهوم اعتراض شهروندان به مسئولان و يا شرايط اقتصادي، اجتماعي و سياسي ساخته ميشوند. ما در اينجا محبوبترين کاراکترهاي معترض فيلمهاي ايراني را آوردهايم.
زائرمحمد در «تنگسير»
فيلم «تنگسير» براساس رمان «صادق چوبک» به کارگرداني «امير نادري» است. قهرمان داستان زائرمحمد، دلاور و جوانمرد تنگسيري، مردي ساده و پاک و خانواده دوست است. برخي از شهرنشينان بندري، سرمايه و دارايي او را به امانت گرفته و خرج کردهاند. زائرمحمد بر آن ميشود تا از آنان انتقام سختي بگيرد. پس با زن و دو فرزندش وداع ميگويد تا براي نگاهباني از درستکاري و آبرو و مردانگي خود، آخرين راه چاره را در پيش گيرد. سلاح به دست ميگيرد و به شکار کساني ميپردازد که مسبب همه بدبختيها و شکستهاي زندگي اش بودهاند. بهروز وثوقي در نقش زائرمحمد با صداي خودش در نسخه نهايي فيلم صحبت کرده است اتفاقي که در سينماي پيش از انقلاب اتفاق نادري بود.
قدرت در «گوزنها»
«گوزنها» ساخته مسعود کيميايي فيلمي در ژانر درام اجتماعي است که به آسيبهاي جامعه آشوب زده ايران در دهه پنجاه مينگرد. «گوزن ها» با آن پايانبندي ميخکوبکننده با صداي محزون پري زنگنه يا فرهاد که گنجشگک اشي مشي ميخواند، هنوز هم يکي از شاهکارهاي سينماي ايران است. فيلمي که تاويل و تفسيرهاي زيادي از آن شد. قبل از انقلاب هم چند سالي توقيف شد. سينما رکس را موقع پخش «گوزنها» آتش زدند و خيليها معتقدند که آتش انقلاب با «گوزنها» شعلهور شد. «بهروز وثوقي» در نقش سيد رسول را چنان يگانه و منحصربهفرد به تصوير ميکشد، «فرامرز قريبيان» در نقش قدرت ميدرخشد.
حاج کاظم «آژانس شيشهاي»
بدون شک «آژانس شيشهاي» يکي از نوستالژيکترين فيلمهاي سينماي انقلاب اسلامي است، اين فيلم در شانزدهمين جشنوار فيلم فجر در زمستان ۱۳۷۶ به نمايش در آمد. زماني که جامعه به تازگي از يک التهاب سياسي و انتخاباتي بيرون آمده بود، «آژانس شيشهاي» و ابراهيم حاتميکيا سدشکن سينماي اعتراضي دهه هفتاد شدند. «حاج کاظم» جانبهدربرده از جنگ و زخمخورده از زخمزبان خوديها، در آزموني سخت دست به اقدامي عجيب و جسورانه ميزند. تصميمي که او، همرزمش عباس و مشتريان يک آژانس هواپيمايي را در موقعيتي سخت قرار ميدهد. «حاج کاظم» آژانش شيشهاي يک شاهنقش براي پرويز پرستويي و به تعبير بسياري از منتقدان بهترين فيلم ابراهيم حاتميکيا است.
قاسم در «ارتفاع پست»
«ارتفاع پست» دوازدهمين ساختهي بلند ابراهيم حاتميکياست که فيلمنامهي آن را با همکاري اصغر فرهادي به نگارش در آورده و به مانند ديگر فيلمهايش در آن سالها تلاش کرده تا با نگاهي اجتماعي/سياسي بحرانهاي پس از جنگ قشري خاص از مردم را نمايش دهد. اين فيلم در سال ۱۳۸۰ ساخته شد، يعني زماني که مسائل سياسي جناحهاي موسوم به چپ و راست شکل گستردهاي پيدا کرده بود و در اين زمينه تحليلها و مسائل زيادي از سوي کارشناسان، رسانههاي گروهي و حتي مردم بيان ميشد. قاسم با بازي «حميد فرخ نژاد» که سالها تلاش و فعاليتش براي به دست آوردن شرايط متوسط زندگي بي نتيجه مانده با راضي کردن همسرش نرگس تصميم ميگيرد هواپيمايي را که از بندرعباس به مقصد آبادان در حرکت است مجبور به فرود در يکي از کشورهاي عربي کند. قاسم را ميتوان نماينده قشر آسيب پذير و مردم گرفتار در بند مشکلات اقتصادي معرفي کرد که در بين منازعات سياسي به فراموشي سپرده شده اند.
پيمان در «آواز قو»
اين فيلم درباره دختر و پسر جوانيست که به دليل مخالفتهاي خانوادهشان و طي اتفاقاتي که ميافتد، تصميم به فرار و خروج از کشور ميگيرند. فيلمنامه پر اوج و فرود «پيمان معادي» و کارگرداني شسته رفته «سعيد اسدي»، تجربه موفقي را در سينماي بدنه رقم زد. «بهرام رادان» در نقش پيمان در دومين تجربه سينمايي اش، به نسبت خوش درخشيد. جوان اول عصيانگر فيلم را از آب و گل درآورده و نقش مهمي در ديده شدن فيلم داشت.
امين در «پارتي»
فيلم «پارتي» به کارگرداني «سامان مقدم» به وضوح ميتوان آن را داراي رگههاي سياسي دانست؛ اين فيلم به دليل دارا بودن همين نگاه در جريان اکران به مسائلي روبرو شد، تا جايي که برخي فيلم را ضد اصلاحات دانستند. ماجراي «پارتي» از اين قرار بود که در فيلم به قشر روزنامهنگار اشاراتي ميشود و اين دقيقا در زماني اتفاق ميافتد که روزنامههاي اصلاحطلب در حال توقيف هستند و برخي از روزنامهنگاران دستگير ميشوند. سامان مقدم خود نگاهش و اتفاقات و تحليلهاي آن زمان را چنين شرح داد: «پارتي اکران پردردسري داشت، هم زماني نمايش فيلم در سالي که خيلي از روزنامهنگاران به دادگاه کشيده ميشدند و همينطور اتفاقاتي که قابل بازگويي نيست فيلم را درگير حاشيههايي کرد که حتي در زمان اکران ناچار شديم پس از دو هفته فيلم را پايين بکشيم و يک روزه اصلاحاتي در صحنه و ديالوگها انجام دهيم.» قصه فيلم قصه روزنامه نگارياست با بازي «علي مصفا» که خود را مستقل از دو جناح سياسي قدرتمند کشور ميداند، راه خودش را ميرود و پاي اعتقاداتش ميايستد.
رضا در «اعتراض»
نمايش فيلم «اعتراض» همزمان با دوره جديدي از حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه ايران رقم خورد و رهايي از محدوديتهاي پيشين و بازشدن فضاي سياسي اجتماعي جامعه اواخر دهه ۷۰ به خوبي در فيلم «مسعود کيميايي» آشکار بود. فيلم متاثر از اتفاقات دوم خرداد و به صراحت دغدغههاي سياسي جوانها آن دوران را نشان ميدهد. «اعتراض» دو نسل را برابر يکديگر قرار ميدهد؛ اميرعلي با بازي«داريوش ارجمند» به خاطر ناموس برادرش رضا با بازي «محمدرضا فروتن» ۱۲ سال رنج زندان کشيده و حالا از همان برادر زخم زبان ميخورد که دوره خودسري سرآمده است.
دانيال در «متولد ماه مهر»
«متولد ماه مهر» به کارگرداني «احمدرضا درويش» هم محصول سال ۷۸ و دولت اصلاحات است. دانيال با بازي محمدرضا فروتن دانشجوي شهرستاني در دانشگاه دچار مشکلات متعددي ميشود. «متولد ماه مهر» را ميتوان يک فيلم دونيمهاي ناميد. در نيمه اول فيلم، جامعهاي را ميبينيم که متاثر از انتخابات سال ۷۶ است و دانشجويان در اين وقايع ظاهرا نقش اصلي را ايفا ميکنند و در نيمه دوم علاقه کارگردان به فضاي دفاع مقدس ديده ميشود. دانيال در اين فيلم نماينده نگاهي است که از دو طرف اصولگرا و اصلاحطلب مورد شماتت قرار ميگيرد و هم نميخواهد آسيبي به هر دو گروه برسد.
نويد در «عصباني نيستم»
رضا درميشيان به تصور آغاز نگاه فرهنگي متفاوت در دولت روحاني به تندترين و صريحترين شکل ممکن به روايت زندگي يک دانشجو در بحرانهاي سالهاي انتهايي دهه هشتاد پرداخت. در فيلم «عصباني نيستم!» نويد با بازي نويد محمدزاده دانشجوي آس و پاس، باهوش و درگير سياستي است که به دليل وقايع سال ۸۸ از تحصيل تعليق شده و به سختي در تهران روزگار ميگذراند. او مدام تلاش ميکند در برابر اتفاقهاي بدي که در جامعه با آنها مواجه ميشود، به اعصاب خود مسلط باشد و به هم نريزد.
آرش در «يک خانواده محترم»
اين فيلم که در ابتدا نام آن «خرمشهر» بود نهايتا به «يک خانواده محترم» تغيير نام داد به کارگرداني «مسعود بخشي» است که اهالي سينما و رسانهها با مستند جذاب «تهران انار ندارد» او را ميشناسند. «يک خانواده محترم» برداشتي امروزي از قصه هابيل و قابيل، در قالب يک اثر انتقادي، اجتماعي است. فيلمي در نقد حرص و طمع، احتکار، رانتخواري، اختلاس و ماديگرايي است که در جامعهي مذهبي و اخلاق محور ما جايي نبايد داشته باشد. «آرش» با بازي بابک حميديان براي يک ترم تدريس از پاريس به شيراز آمده است. او در اين بازگشت يک ماهه گرفتار گذشته خانوادگي اش ميشود. در اين مدتي که به ايران آمده است، توفيق اجباري ميشود که خاطرات نه چندان خوش گذشته اش را مرور کند.
رحمت بخشي در «خروج»
«خروج» ابراهيم حاتميکيا در پايان دولت حسن روحاني و در نقد سياستهاي اوست. در فيلم «خروج»، حاتمي کيا باز هم به سراغ سر دادن شعارهاي اجتماعي و آرماني خويش رفته است. «خروج» درباره رحمت بخشي کشاورز پنبه کاري است که در روستاي عدل آباد زندگي ميکند. او يک رزمنده جنگ بوده است. روزي هلي کوپتر رئيس جمهور که براي افتتاح سد به آنجا آمده است به علت حال نامساعد رئيس جمهور در مزرعه وي فرود آمده و او جهت بهبود حال رئيس جمهور تلاشش را ميکند. «فرامرز قريبيان» در نقش رحمت بخشي درخشان است و شايد بارزترين ويژگي غير مضموني فيلم همين حضور محکم او در هر صحنه باشد.