دلنوشته همسر شهید هسته ای درباره شهدای کربلا
آخرين خبر/ در صفحه اينستاگرام شهيد مصطفي احمدي روشن دانشمند نخبه هستهاي که زير نظر خانواده اين شهيد اداره ميشود نوشته شده است:
📃 آخرين محرم با مصطفي
✒به روايت همسر شهيد
▪️محرم سال نود،
آخرين محرمي که با مصطفي تجربه کردم، حس و حال متفاوتي داشتم.
سوز و غمي داشتم و انگار #غم آقا بر دلم سنگيني ميکرد...
و اين شايد آمادگي براي #شهادت مصطفي بود.
▪️ زياد اهل دنبال کردن برنامه هاي تلويزيوني نبودم که چند شب متوالي پاي يک برنامه بنشينم،
ولي آن محرم يادم مي آيد بعد #عاشورا، تلويزيون برنامه اي گذاشته بود با نام
" روايت اسيري خاندان حسين "
هر روز مي نشستم و با ديدن برنامه و تعريف آن ماجرا ها #اشک مي ريختم.
▪️يادمه يک شب از همون ايام، مصطفي از #نطنز دو نصف شب رسيد خونه.
بيدار بودم و برنامه ي #نيمه_ي_پنهان_ماه را نگاه ميکردم.
▪️اومد و داشت مسواک ميزد که بخوابه
من جلوش وايسادم و گفتم:
من نميتونم درک کنم مصطفي!
آخه #همسران_شهدا چجوري ميتونن #فراق شهيداشون رو تحمل کنن؟
مصطفي هم در جواب حرفي نداشت و فقط سر تکون داد...
▪️به نقل از همسر شهيد، خانم بلوري کاشاني
▪️مقام معظم رهبري (مدظله):
اگر پدران، مادران و همسران شهدا بي صبري و شکايت ميکردند؛ منت ميگذاشتند و آه و ناله ميکردند، مگر چهره ي اين ملت انقدر درخشان ميشد؟