خوشیمن، استثنایی یا لاکچری؟!
خراسان/ ما امروز نسبت به قديمها، بهره بيشتري از علم و شناخت داريم. عوامل بيماريزا را ميشناسيم و امراض را به موضوعات خرافي يا ديوان نسبت نميدهيم. از سازوکار رخدادهاي طبيعي باخبريم و به درگاه خورشيد دعا نميکنيم که ذوبمان نکند؛ از رعدوبرق فرار نميکنيم و براي ستارهها هم قرباني نميدهيم. قعر دريا و اوج آسمان و دل صحرا را جايگاه غول و ديو و جادوگران نميدانيم. جداي از باورهاي ديني امور را يا به تجربه ميدانيم يا با خواندن و پرسيدن، ميفهميم. ابهامات هستي از بين نرفتهاند اما همه زندگي ما را هم تحت تأثير قرار نميدهند. پس ما از پيشينيانمان آگاهتريم؟ نه لزوما. امروز يعني 9/9/99 ميخواهم به جنبهاي از تلاش والدين براي به دنيا آوردن فرزندشان در تاريخهاي رند بپردازم که کمتر به آن توجه شده است. همچنين از يک پسر متولد 6/6/66 درباره تاريخ تولدش و تاثيرات آن روي زندگياش چند سوال متفاوت کرده ايم.
من متولد 9/9/99 هستم، يعني متفاوتم!
از شما پرسيدم که آيا ما از پيشينيانمان آگاهتريم؟ و گفتم نه لزوما. ما امروز به رغم همه امتيازات شناختي که به دست آوردهايم، همچنان دست به کارهايي ميزنيم که تنها در چهارچوب افسانه و خرافه قابل توضيح است. يکي از موارد رايج آن همين تلاش اخير مادران و پدران جوان براي به دنيا آوردن فرزندانشان در تاريخ 9/9/99 است. تاريخ تولد رندي که احتمالا مثل شماره تلفن رند قرار است به شنونده معناي خاصي منتقل کند؛ «من آدم متفاوتي هستم». شايد مقايسه تولد يک انسان با خريدن خط تلفن و سيم کارت همراه به مذاق خيلي از اين والدينِ هيجانزده خوش نيايد اما در واقع در هر دو مورد، هزينهاي پرداخت و «تمايز»ي خريداري شده است.
تاريخ تولد رند به نفع بچه است!
البته نبايد همه را به يک چوب راند. در اين بين والديني هم پيدا ميشوند که به دنيا آوردن فرزندشان در تاريخ رند را به نفع خود او ميدانند! آن چنان که از گزارشهاي رسانهاي پيداست، اين موارد را ميتوان دلايل عمده براي اين تصميم دانست؛ «اين تاريخ خوش يمنه، شانس مياره»، «يه تاريخ استثناييه که هميشه تو ياد همه ميمونه»، «لاکچريه و بچهام بعدها احساس خوبي نسبت به تولدش داره». اعتقاد به معنادار بودن روز تولد، باور تازهاي نيست. اجداد ما سعد و نحس را در آسمان ميجستند و سرنوشت را کارِ افلاک ميدانستند. ستاره شناسها هنگام تولد نوزادان، گردش اختران را رصد ميکردند و بر اساس آن خوب و بدِ آينده نوزاد را به سمع و نظر والدينش ميرساندند. اين نگاه ، بخشي از نظام باور قديميها بود که ميگفت ستارهها به طور مطلق در زندگي ما دخيل اند و نه تنها در تولد که در همه امور روزمره از جمله جنگ و صلح ،سفر و شکار ،عزل و نصب و پيمان نامهها و عقود، چگونگي گردش آنها منشأ اثر تلقي ميشد.
آيا ما از پيشينيانمان آگاهتر هستيم؟
خب تا اينجا درباره روز تولد، بين عدهاي از ما و خيلي از قديميها يک شباهت وجود دارد؛ باور به معناداري تاريخ و يک تفاوت؛ همانطور که گفته شد تاريخ تولد نزد پيشينيان ما جزئي از نظام باورشان بود اما براي ما چطور؟ آيا تازه پدرومادرهاي تحصيل کرده که شلوغي زايشگاهها و احتمال خطر تولد زودرس فرزندشان را به جان خريده اند، تقديرگرا هستند؟ در همه امور و تصميمات، چشم به چرخش ستارهها و تقويم دارند؟ انسانِ پيش از عصر تسلط علم، تکليفش با اين موضوع معلوم بود. يک مبناي فکري داشت که هميشه به آن نگاه ميکرد و ميان آن و آگاهي زمانهاش تناقضي وجود نداشت. چيزي که ما امروز آن را «خرافه» ميناميم، در زمان او، يقيني بود که دانشمندان و اهل خرد تصديقش ميکردند. انسان عصر امروز هم در تصميم عجيب زايمان در تاريخ رند، همين قدر مطمئن است؟ بين باور او و هشدارهاي پزشکان درباره عوارض زايمان زودرس، هيچ تناقضي وجود ندارد؟ در کدام نظام باور رايج زمانه ما و برمبناي کدام بينش، متولد شدن در روزي خاص، معنايي ويژه دارد؟ با اين تفاصيل، درباره موضوع مشخص اهميت روز تولد، سوال ابتداي متن را دوباره مطرح مي کنم ؛ آيا ما از پيشينيانمان آگاهتر هستيم؟
نويسنده : الهه توانا| روزنامهنگار