چه کلاهی برای چه کلهای؟
خراسان/ ما ايرانيها از قديم ارادت خاصي به کلاه داشتهايم. اصلا کلاه بخشي از سبک زندگي ما بوده است. هم بهعنوان يک پوشش و هم در نقش وسيلهاي براي اشاره، ايهام، استعاره و کنايه. نه تنها از اقسام کلاهها استفاده ميکردهايم که انواع داستانها، مثلها و اصطلاحات کلاهي هم در فرهنگمان به وفور يافت ميشود. در پرونده امروز سعي کرديم بهطور اختصاصي به اين پوشش بپردازيم. ممکن است برايتان عجيب باشد ولي مطلب را بخوانيد تا ببينيد که چه چيزهايي از زير همين کلاه درميآيد! جالب است بدانيم براي کلاه روز جهاني هم داريم که 15 ژانويه يعني 25 دي ماه است و در آن روز مردم کشورهايي که اين روز را جشن ميگيرند، سعي ميکنند انواع کلاهها را سر خودشان و ديگران بگذارند!
پيشينه کلاه که فقط براي محافظت از سر نبوده!
تاريخ استفاده از کلاه به زمان مردم غارنشين برميگردد. در حکاکيها و نقاشيهاي باستاني چند نوع کلاه ديده ميشود که پژوهشگران هرکدام را براي يک عملکرد و به يک معني خاص ميدانند. اولين کاربرد و تعريف کلاه که به ذهن ميرسد وسيلهاي است که از مو و سر در برابر عواملي همچون گرما، سرما، گرد و غبار يا ضربات محافظت ميکند اما علاوه بر اين موارد، کلاه براساس شغل، نژاد، طبقه اجتماعي، مذهب، مليت، آداب، تيپ، زينت و... افراد استفاده ميشده است. ارزش کلاه در ايران قديم به حدي بوده که در دوره قاجاريه و قبل از آن سر برهنگي مرد نشانه بيادبي و بيوقاري او بوده و گفته ميشده موجب فقر، بيآبرويي و اختلال حواس ميشود. به همين دلايل پوشيدن کلاه از حالت يک عادت خارج شده و به صورت ضرورتي اجتناب ناپذير درآمده بود. يکي از دلايل ديگر استفاده از کلاه فوايد طبي آن بوده است. به عنوان مثال براي محافظت از مغز و جلوگيري از ضعف حافظه توصيه ميشده که حتما از کلاه استفاده شود. مثل امروز که براي محافظت از پيشاني، سينوسها و گوشها، پيشنهاد ميشود در سرما حتما کلاه بپوشيد. يکي از مواقعي که سر سرما ميخورد، هنگام خواب است که اگر در فيلمها و انيميشنهاي خارجي دقت کنيد، شخصيتها هنگام خواب کلاهخوابي منگولهدار به سر دارند که در ايران قديم هم اين کلاه به «شبکلاه» معروف بوده است.
نقش کلاه در ادبياتفارسي و ضربالمثلها
کلاه، جداي از نقش نماديني که بهعنوان نشان پادشاهي و بزرگي در تاريخ ادبيات ايران دارد، يکي از واژگاني است که متنوعترين ضربالمثلها و اصطلاحات با معاني گوناگون را در زبان فارسي ساخته است. معروفترين آنها اصطلاح «سر کسي کلاه گذاشتن» يا «کلاه از سر کسي برداشتن» به معني گولزدن و سودجويي با فريب دادن کسي است. ديگري، «کلاه خود را قاضيکردن» با مفهوم از روي وجدان و انصاف قضاوت کردن يا «دوختن کلاه از اين نمد» به معني فرصتطلبي يا سوءاستفاده از فرصت به دستآمده در موقعيتي خاص است. «کلاهش پشم ندارد» يعني چون کاري از دستش برنميآيد کسي به او توجه نمي کند، «کلاه کسي پس معرکه بودن» به مفهوم عقب بودن از ديگران و پيشرفت نداشتن و «کلاهت را بالا بگذار» کنايه از اين است که بيشتر به اطرافت دقت کن يا «کلاهمان توي هم ميرود» به اين معني است که ميانه ما به هم ميخورد. نمونه هاي ديگر «چه سر به کلاه، چه کلاه به سر»، «اين کلاه آن کلاه کردن»، «کلاهت را بچسب باد نبرد» و...هستند . همانطور که گفته شد در ايران قديم کلاه ارزش زيادي داشته، براي همين طبقات مختلف اجتماع و مخصوصا اشخاصي که قدرت مالي بالايي داشتند، سعي ميکردند جنس، اندازه و شکل کلاهشان از ديگران متمايز باشد و رقابت حسابي رواج داشت. آنقدر اين موضوع شديد شد که در دوران سلطنت محمدعلي شاه قاجار براي صرفهجويي در هزينهها و همچنين جلوگيري از مسخره شدن، مقرر شد کلاههايي که طولشان به نيم ذرع يا سه چارک (50 تا ۷۵ سانتيمتر) ميرسد، کوتاه شود. چنان که ميرزا عباس فروغي شاعر آن زمان سرود: کلاه سروقدان بس که سر بلندي کرد / به حکم شاه جهان کردهاند کوتاهش!
از کلاه نمدي تا کلاه کابوي
آشنايي با انواع کلاهها که احتمالا اطلاعات زيادي دربارهشان نداريد
نمدي
کلاهي است که بسياري از اقوام ايراني آن را در شکلها و رنگهاي متنوع بر سر ميگذارند. نمد اين کلاه تهيه شده از پشم گوسفند يا شتر است که با فشار، حرارت، رطوبت و قراردادن در قالب، درست ميشود. نمد خاصيت درماني داشته و سر، پيشاني و در بعضي مدلها که در استانهاي سردسير استفاده ميشود، گوشها و گردن را هم گرم نگه ميدارد. اين کلاه ريشه در ايران باستان و برخي از تمدنهاي همجوار دارد. قديميترين نقش برجسته از کلاه نمدي در سرپل ذهاب کرمانشاه با قدمتي حدود پنج هزار سال است.
فدورا
اين کلاه که در قرن 20 ميلادي در ميان مردان جايگاه خوبي داشت، بيشتر با نام کارآگاهان و حتي تبهکاران با بارانيهاي بلند همراه شده است. فدورا اولين بار بر سر «همفري بوگارت» در فيلم «کازابلانکا» ديده شد و «جاني دپ» يکي از بازيگراني است که بيشتر وقتها با اين کلاه ديده ميشود. بد نيست بدانيم که در دهه 30 شمسي اين کلاه در بين مردان ايراني هم طرفدار پيدا کرد و به نام «شاپو» که نام فرانسوياش است، شناخته ميشد. بعدتر جنس مخملي و به رنگ مشکي اين کلاه نماد قشر خاصي شد که به عنوان جاهل و داشمشتي شناخته ميشدند.
برت (بره)
به صورت سنتي در کشور فرانسه توليد شده و يکي از نمادهاي اين کشور است. در جنگ جهاني دوم به عنوان نشانه نيروهاي نظامي ويژه اين کشور به کار ميرفت اما از سال 1960 ميلادي در سراسر جهان محبوب شد و مورد استفاده مردان و زنان قرار گرفت. اين کلاه به دليل شکل ظاهرياش بيشتر به کلاهکج معروف است که در ميان هنرمندان و دانشجويان هنر محبوبيت بيشتري دارد.
کابوي
اين کلاه يار هميشگي گاوچرانهاي آمريکايي بوده و از آنها در مقابل آفتاب و باران محافظت ميکند. همچنين براي بادزدن و روشن کردن آتش يا جمع کردن آبي که از کوه پايين ميريزد از آن کمک ميگيرند. امروزه اين کلاه به عنوان نمادي از فرهنگ آمريکايي شناخته ميشود و البته در سراسر جهان پخش شده است.
بولر
براي به يادآوردن اين کلاه چهره «چارلي چاپلين» را به خاطر بياوريد! بولر کلاهي بود که در قرن 19 ميلادي مردان انگليسي زيادي هوادارش بودند، اما نکته جالب اين که در انگلستان قديم اين کلاه دو معني کاملا متفاوت داشت. اگر مردي اين کلاه را در شهر لندن به سر ميگذاشت در نظر همه احتمالا يک وکيل، بانکدار يا فعال بازار بورس بود اما در بقيه شهرهاي اين کشور گارسونها و مستخدمان خانههاي اشرافي اين کلاه را بر سر ميگذاشتند.
تاپ هت
يا کلاه سيلندري، همان کلاه شعبدهبازان است که از درونش خرگوش درميآورند! در قرن 19 ميلادي مردم اين کلاه را به نام لولهبخاري ميشناختند و «آبراهام لينکلن» در دوران رياستجمهورياش از اين کلاه که البته کمي بلندتر از نوع معمولياش بود به سر ميگذاشت. گفته ميشود لينکلن براي اين که بتواند اسناد مهم و محرمانهاش را در آن پنهان کند دستور داده بود قد کلاهش بلندتر از نوع معمول آن باشد.
کلاه خبرنگاري
حتما تنتن، خبرنگار معروف بلژيکي را ميشناسيد، شخصيتي که در کتابهاي کميک ظاهر شد و بعد به همه دنيا رسيد. کلاه تنتن همان کلاه خبرنگاري است که اين روزها به خاطر شخصيت سريال «پيکي بلايندرز» به آن نام هم شناخته ميشود. جالب است بدانيد اين کلاه مورد علاقه «ديويد بکهام» است.
کلاه بيسبال
به نام کلاه کِپ هم شناخته ميشود؛ رايجترين نوع کلاه بين مردم. 100 سال مردم اين کلاه را بر سر گذاشتند تا اين که به فرم استاندارد و يکدست امروزي درآمد. نکته جالب اينجاست که اين کلاه تنها مخصوص بازيکنان بيسبال نيست بلکه بعضي از ارتشهاي دنيا هم اين کلاه را بخشي از يونيفرم نظامي خود کردهاند و بر سر ميگذارند.
کلاه پهلوي
تا پيش از رضاشاه، انواع پوشش سر براي مردان معمول بود. معمولترين آن در ميان بازاريان عمامه و دستار بود و در ميان کارمندان، کلاه بدونلبه. علاوه بر اين در ميان شاهزادگان و اروپا ديدهها کلاه سيلندر مرسوم بود. در سال ۱۳۰۶ ابتدا به وزيران و روساي ادارات و کارمندان دولت دستور داده شد تا از کلاه لبهدار پهلوي استفاده کنند. در مرحله بعد به مدارس دستور داده شد که از ورود دانشآموزان بدون کلاه پهلوي جلوگيري شود. مرحله بعد تصويب قانون لباس متحدالشکل (يونيفرم) توسط مجلس شوراي ملي بود که در ماده اول اين قانون مي گفت، «کليه اتباع ايران که برحسب مشاغل دولتي داراي لباس مخصوصي نيستند، در داخل مملکت مکلف هستند با لباس متحدالشکل کلاه پهلوي و نيمتنه بافتهشده در ايران ملبس گردند.»