با آگاهی از تمام قوانین، بله!
جام جم/ هر چند وقت يکبار، وقوع اتفاقي در جامعه بر سر حقوق رعايتنشده زنان و مردان به واسطه ازدواج، باعث ميشود همه نگاهها به سمت شرط و شروطهاي پيش از ازدواج برود؛ شروطي که گاهي تا پيش از رخ دادن چنين مسائلي و حتي پيش از امضا در دفترخانه هم به آن آگاه نبودهايم و حالا يکدفعه برايمان مهم ميشود. اما اصل ماجرا چيست؟اينکه قرار است با ازدواج و شروع زندگي مشترک، همه چيز بهخوبي و خوشي باشد و کار به جايي نرسد که براي داشتن يکزندگي عادي، بخواهيم از دادگاه و قاضي کمک بگيريم؛ اما اگر رسيد چه؟ واقعيت اين است که در نظام قانوني هر کشور، ازدواج علاوهبر پيوندي عاطفي و اخلاقي ميان دو انسان، در چارچوبي خاص تعريف و توافقي دوجانبه محسوب ميشود. چارچوبهايي حقوقي که در عرف، مذهب و اصول هر کشور متفاوت است.پس ضروري است پيش از ثبت رسمي ازدواج، از تمام حقوقي که به ما داده ميشود و البته گرفته ميشود آگاه باشيم تا بعدا جاي اما و اگري برايمان نماند و نشود حکايت خربزهاي که خوردهايم و حالا بايد پاي لرزش بنشينيم.
ترکيب عاشقي و مسؤوليتپذيري
ازدواج فقط عاشقي کردن به تنهايي نيست؛ البته که درست است اصل کارياش همان علاقه دو طرفه و انتخاب ياري همکفو براي ادامه مسير زندگي است اما در کشور ما و البته خيلي از کشورهاي دنيا، عاشقي دو نفر و نهايتا ازدواج، مسؤوليتهايي اخلاقي، شرعي و قانوني با خودش به همراه دارد که با امضاي عقدنامه، يعني همه آنها را پذيرفتهايم. اين همان چيزي است که خيلي از جوانها، دختران يا پسران، آن را ميدانند و براي همين است که در شرايط امروز، زير بار پذيرفتن چنين مسووليتهايي نميروند. مسووليتهايي که اگر نگاهي اخلاقي به آن داشته باشيم، ميتواند شيرين باشد اما امان از آن وقتي که سر ناسازگاري با خودمان، طرف مقابلمان و زندگي برداريم و بخواهيم همهچيز را با دو دوتا چهارتا پيش ببريم؛ آنوقت است که به نتيجه رسيدن حساب و کتاب امروزمان، نياز به شرط و شروط پيش از ازدواج دارد. پس بهتر است پيش از ازدواج درباره همه آنچيزي که در ذهنتان ميگذرد با همديگر صحبت کنيد و بدانيد که قرار است چه مسؤوليتهايي را در زندگي پيشرو به عهده بگيريد تا بعدا چه از لحاظ اخلاقي و چه از نظر قانوني، با همديگر به مشکل برنخوريد.
آگاهي پيش از ازدواج
دوستي بود که ميگفت هيچوقت کار با کپسول آتشنشاني را ياد نگرفتم؛ شايد هم دلم نميخواست ياد بگيرم. چون هيچوقت نميتوانم تصور کنم خانهام آتش گرفته است که لازم باشد از کپسول آتشنشاني براي خاموش کردن آتش استفاده کنم. خوشبينياش قابل تقدير است اما آيندهنگري چه ميشود؟ درست است که قرار نيست جايي آتش بگيرد اما کار يکبار ميشود. يعني انشاا... که خانهتان هيچوقت آتش نميگيرد اما اگر گرفت هم خيالتان راحت است که ابزاري براي خاموش کردن داريد و نحوه کار با آن را بلد هستيد. آگاهي درباره شرايط و حق و حقوق بعد از ازدواج هم همين است؛ خوشبينانهاش اين است که ما با فردي ازدواج ميکنيم که انسانيت و اخلاق، معيار رفتارهاي اوست و نياز به سند و مدرک و امضايي براي رسيدن به حقوقمان نداريم اما با ذهنيت خوب وارد زندگي مشترک شدن يک موضوع است و احتمال خطا و آتش گرفتن هم موضوعي ديگر.
بنابراين پيش از ازدواج، علم و آگاهيتان درباره حقوقي را که بهدست ميآوريد و حقوقي که از دست ميدهيد بالا ببريد تا روزي نرسد که غصه ندانستنهاي روز اولتان را بخوريد. اينطور که به نظر ميرسد، آموزشها و مشاورههاي پيش از ازدواج به قدر کافي هدفمند نيست و عملا زوجهاي جوان اطلاعي از حق و حقوق قانوني خود ندارند؛ آنقدر که درست زماني از آنها آگاه ميشوند که دچار اختلاف و گاهي خواهان طلاق ميشوند. در اين زمان است که زوجين به اهميت امضاهايي که بدون اطلاع در عقدنامه زدهاند، پي ميبرند و به ناچار سعي ميکنند با مراجعه به مراجع قضايي و مشاوران حقوقي مشکل خود را رفع کنند؛ پس آگاهانه ازدواج کنيد.
بخوانيد و امضا کنيد
امضاهاي متعدد سر عقد براي همه زوجها خاطره است و احتمالا همه عروس و دامادها، عکسهايي از خودشان در حين امضاکردن دفتر عقدنامه دارند؛ عکسهايي که همه يک قاب از آن را ميبينند ولي عروس و داماد براي چندين دقيقه متوالي در حال امضا کردن بودهاند. اما کدام عروس يا دامادي در حين امضا کردن، متن و نوشته بالاي صفحه را ميخواند و بعد امضا ميکند؟ اصلا هرکدام از ما چقدر ميدانيم که چه چيزي را امضا ميکنيم و بابت چه چيزي تعهد ميدهيم؟ بيشتر سردفترها، عقدنامه را براي زوجين ورق ميزنند و محلهايي را که بايد امضا شوند با انگشت به آنها نشان ميدهند درحاليکه سردفتر ازدواج وظيفه دارد شرايط مندرج در قباله را مورد به مورد به دو طرف تفهيم کند چرا که شرطي معتبر است که مورد توافق زن و مرد قرار گيرد و به امضاي هردوي آنها رسيده باشد.
يکي از وکلاي دادگستري درباره پذيرش و امضاي بندهاي عقدنامه توسط زوجين، معتقد است که پذيرفتن شروط ضمن عقد توسط زوجين با شرط اينکه شروط ذکر شده در عقدنامه برخلاف ذات عقد نباشد، بايد با اطلاع کافي صورت گيرد و هريک از زوجين نسبت به قبول يا رد هر يک از شروط مختارند و درگيري و نزاع بر سر اين موضوع امر مجرمانه محسوب خواهد شد. موضوع مهم اين است که با توجه به اينکه پذيرش يا رد هريک از شروط اعلام شده توسط زوجين نيازمند آشنايي با حقوق يکديگر و ايجاد تفاهم و همدلي است، نقش نهادهاي آموزشي و مشاورهاي در اين زمينه پررنگتر ميشود. اينکه زوجين را بهحدي از آگاهي برسانند که بدانند چه چيزي را امضا ميکنند و پاي چه تعهدي بايد تا آخر عمر زندگي مشترکشان بمانند.
بعد از امضا چه ميشود؟
با امضاي ازدواج، برخي حقوق به زنان و مردان داده ميشود و در عوض برخي حقوق هم از آنها گرفته ميشود. تمکين يکي از اساسيترين اصولي است که بعد از امضاي عقدنامه، برعهده زن است و بهواسطه آن، برخي از امور زندگي زن وابسته به اجازه مرد ميشود؛ براي همين است که زن حقوقي مثل حق سفر، داشتن شغل، انتخاب محل زندگي و مسکن، ولايت بر فرزندان و جدايي از همسر را در صورت رضايت و اجازه مرد ميتواند در اختيار داشته باشد و البته حقوقي مثل مهريه و نفقه بهدست ميآورد.
در مقابل هم مرد داراي حقوقي ميشود که زنان آن را ندارند. البته درست است که اين حقوق با اما و اگر همراه است و در برابر آن، تکاليفي در برابر زن و خانوادهاش دارد اما برخي از اين قوانين، متاسفانه فرصتي براي سوءاستفاده بعضي از مردان فراهم ميکند.
پس اگر زنان چيزي غير از اين موضوع انتظار دارند، بايد درباره آن با همسرشان توافق کنند و هرچيزي که فکر ميکنند بعدا نياز به رضايت مرد دارد را در عقدنامه بنويسند تا بدون رضايت هم در اختيار آنها باشد. البته همه اينها مسائل قانوني ازدواج است وگرنه مثلا اگر حق خروج از کشور در اختيار زن باشد اما مرد قلبا به سفر تنهايي همسرش رضايت نداشته باشد، آن زندگي، زندگي ايدهآل و دوطرفهاي محسوب نميشود. يعني بهتر است انسانيت و قوانين بهموازات همديگر پيش بروند والا هرکدام از آنها در نبود ديگري ميتواند اصل مفهوم زندگي را زير سؤال ببرد.
و اما شروط ضمن عقد
شروط ضمن عقد راهحلي است براي جبران مشکلاتي که اميدواريم در زندگي مشترک هيچکس پيش نيايد ولي
بههر حال ممکن است در آينده بروز کند؛ شروطي که شايد راهحلي باشد که به زنان اجازه ميدهد تا براي جبران کمبودهاي حقوقي خود، از آن استفاده و در صورت بروز اختلاف تا حدودي از حقوق خود دفاع کنند.
البته لازم است بدانيد شروط ضمن عقد ازدواج دودسته است؛ برخي شروط از پيش موجود بوده و در تمام عقدنامهها نوشته شده است؛ همانهايي که گاهي بدون خواندن، آنها را امضا ميکنيم اما دسته دوم شروط اضافهاي است که زوجين ميتوانند بر شروط ديگر اضافه کنند و در
عقدنامه بنويسند. اما شروط ضمن عقد نوشته شده در دفترچه چيست؟ مثلا عدم پرداخت شوهر از دادن نفقه زن به مدت شش ماه، بدرفتاري غيرقابل تحمل مرد با زن و فرزندان، بيماري خطرناک غيرقابل درمان مرد در حدي که سلامت زن را به خطر اندازد، اشتغال مرد به کاري که به حيثيت و آبروي زن و مصالح خانوادگي او لطمه ميزند، محکوميت شوهر به حکم قطعي به مجازات پنج سال حبس يا بيشتر، اعتيادي که به اساس خانوادگي ضرر بزند مانند اعتيادي که منجر به بيکاري مرد، فروش اثاثيه منزل و وارد کردن ضرر به سلامت جسمي و روحي زن و فرزند شود، ترک بدون علت خانواده يا غيبت يکسره ششماهه بدون دليل موجه، محکوميت قطعي مرد در اثر ارتکاب به جرم و اجراي هرگونه مجازات که مغاير با حيثيت خانوادگي و شؤون زن باشد، در صورتي که پس از گذشت پنج سال مرد درخصوص فرزنددار شدن مشکل داشته باشد و مرد، همسر ديگري بدون رضايت و اجازه زن اختيار کند.
اينها شروطي است که در صورت رخ دادن، زن ميتواند با ارائه دليل، درخواست طلاق کند.
به شرط شروط اضافه
پاي صحبت زوجهاي مختلف که بنشينيم، هرکدام تجربهاي متفاوت دارند. يکي از صحبتهاي دوران آشناييشان ميگويد و اينکه امروز همسرش در هر تصميمي، بدون نوشتن و ثبت سند و مدرک، همراه و پشتيبانش است و ديگري از روزهاي خوشي ميگويد که ناگهان تبديل به ميدان جنگ شد و زن از بديهيترين حقوقش جا ماند و مرد براي مهريه تعيينشده در روزهاي خوش، پشت ميلههاي زندان است. واقعيت اين است زندگي ايدهآل همان چيزي است که دوطرف بين خودشان همهچيز را حل کردهاند و رضايت همديگر بر هرچيزي برايشان مقدمتر است اما از نظر قانوني، زوجين ميتوانند علاوه بر شروط چاپ شده در قباله نکاحيه، هرخواسته مشروع و معقول و مشخص و معيني که مخالف مقتضاي ذات عقد نباشد براي يکديگر بگذارند. البته در اين ميان چون امر ازدواج، اختيار برخي امور را از زنان ميگيرد، شروطي که نوشته ميشود بيشتر زنانه است تا مردانه؛ اما چه شروطي؟
از جمله اينکه زن ميتواند شرط کند اجازه خروج از کشور را دارد و مرد نميتواند مانع خروج او شود يا اينکه زن حق ادامه تحصيل و اشتغال به کار و حق حضانت اطفال در صورت وقوع طلاق را داشته باشد. اما چرا؟ مثلا شرط تحصيل. درست است که حق تحصيل از حقوق اساسي هر فرد است و نميتوان از تحصيل افراد جلوگيري کرد، اما براي پرهيز از مشکلات احتمالي در اين زمينه، ميتوان آن را نوشت. شرط اشتغال مطابق قانون هم هميناست.
اگر شغل زن منافي با مصالح خانواده يا حيثيت شوهر يا زن باشد، مرد ميتواند همسر خود را از آن شغل منع کند. از طرفي، مطابق قانون گذرنامه، زنان متأهل فقط با اجازه کتبي همسر خود ميتوانند از کشور خارج شوند. پس ميشود در حق خروج از کشور، زوج به زوجه، وکالت بلاعزل بدهد که با همه اختيارات قانوني بدون نياز به اجازه شفاهي يا کتبي مجدد شوهر ميتواند از کشور خارج شود و تعيين مدت، مقصد و شرايط مربوط به مسافرت به خارج از کشور به صلاحديد خود زن است. شرط تقسيم اموال موجود بين زن و شوهر بعد از جدايي و شرط حضانت فرزندان پس از طلاق هم از ديگر شروطي است که ميتواند بر عقدنامه اضافه شود. اما با همه اينها، کاش هيچوقت کار به چنين جايي نرسد و همهچيز به صورت درون خانوادگي بين زن و شوهر حل شود که اصل ازدواج همين تفاهم دوطرفه است.
مهريه و نفقه
اما مهريه و نفقه هم از شروطي هستند که بر گردن مرد است. نفقه يعني چه؟ يعني تامين همه نيازهاي متعارف و متناسب با وضعيت زن از قبيل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزينههاي درماني و بهداشتي و... که در صورت انجام ندادن آن، قانون مرد را بازخواست خواهد کرد.
اما بسيار پيش آمده است که مهريه هم براي مردان دردسرساز شده است و همانقدر که شروط ضمن عقد گاهي براي زنان ميتواند راهحل باشد، نپذيرفتن مهريه خارج از توان هم براي مرد ميتواند راهچارهاي در روزهاي ناخوش احوالي زندگي مشترک باشد. در واقع حالا که زندگي از دايره مهرباني خارج شده، بهتر است کفه ترازو به سود هر دو طرف و به موازاتبايستد.