خانوادهام برای رفتن به خواستگاری، همراهیام نمیکنند
خراسان/ عاشق دختري شده ام که از همه لحاظ خوب است. من 21 سال و او 18 سال دارد. هم اکنون، شغل درست و حسابي ندارم اما پارهوقت کار ميکنم و دستم در جيب خودم است. پدر م ميگويد تا شغل پيدا نکني، ما به خواستگاري هيچ دختري نميآييم. بقيه خانوادهام به همين دليل براي رفتن به خواستگاري، همراهيام نميکنند. لطفا راهنمايي کنيد.
قبل از فکر کردن به مشکلاتي که در مسير رسيدن به دختر مورد علاقهتان وجود دارد و شرايطي که ظاهرا هيچکدام از اعضاي خانوادهتان شما را درک نميکند، لازم است به تفکر درباره اهداف خود براي زندگي آينده و زندگي مشترکتان بپردازيد. با خود فکر کنيد اگر خانواده من هم راضي به اين ازدواج و همکاري در جلسات خواستگاري شوند، آيا من ترسيمي از آينده و زندگي مشترک براي خودم دارم که بدانم قرار است با چه برنامهاي پيش بروم؟ اگر اين برنامهريزي را داشته باشيد ميتوانيد به توقعاتي که پدر شما و به يقين خانواده همسرتان از شما دارند، جوابي منطقي دهيد و با گامهايي استوار و بدون احتمال خطر قدم جلو بگذاريد و اطمينان داشته باشيد که خانوادهتان، شما را همراهي ميکنند و اما چند توصيه به شما.
برنامهتان براي مسائل اقتصادي چيست؟
مسئله بعدي که حائز اهميت است، بُعد اقتصادي و داراييهاي شماست. به هرحال يکي از پايههايي که در زندگي مشترک بايد به آن توجه کرد، شغل و دارايي است که براي تامين آرامش زندگي به اندازه خودش لازم است و نبايد با بيان حرفهايي همچون «عشق خيلي مهمتر است» و «با يک لقمه نان و عشق زندگي را ميچرخانيم» براي آينده زندگيمشترک برنامهريزي کرد. بهتر است قبل از اقدام به ازدواج، براي آينده شغلي و درآمد خود برنامهاي بچينيد و تا حد امکان به آن دست يابيد و سپس با دستي بازتر در راستاي تحقق اين هدف مهم گام برداريد.
با خانوادهتان صحبت کنيد
همچنين لازم است بعد از تمام راهنماييها بيان کنم که اگر از فرد مدنظر شناخت کافي و لازم را پيدا کرده و براي آينده خود برنامهاي دقيق و حساب شده و معقولانه ريختهايد با خانواده خود صحبت کنيد و از آنها کمک بخواهيد تا بهترين راه را براي شما انتخاب کنند و با مشورت همديگر در اين راه خطير قدم برداريد چراکه خانواده شما خواهان خوبي شما هستند و ميخواهند ازدواج براي شما طعمي شيرين و دلچسب داشته باشد نه طعم تلخ ناکاميهايي که شايد به علت يک اشتباه کوچک، تمام زندگي آيندهتان را در برگيرد و به مخاطره اندازد.
نويسنده : مهسا جعفرينسب | روانشناس باليني