نه کلیه سرما میخورد، نه آپاندیس میترکد!
ايسنا/تصور کنيد يکي از اعضاي داخل بدنتان مثل «آپانديس» بترکد. حتي تصورش هم ترسناک است. حتما همه ما براي يک بار هم که شده اصطلاح «آپانديسش ترکيده» را شنيدهايم؛ مشکلي که منجر به عمل جراحي مي شود اما نکته مهمي که وجود دارد اين است که سالها اشتباه متوجه شدهايم چون آپانديس ترکيدني نيست. حالا شايد براي بسياري اين سوال پيش بيايد که «اگه آپانديس نميترکه پس چي ميشه؟»
فقط اصطلاح «ترکيدن آپانديس» نيست که سالها براي ما به اشتباه جا افتاده است بلکه اصطلاحات ديگري هم وجود دارند که ما آنها را به صورت اشتباه عنوان ميکنيم؛ مثل «سرماخوردن کليه»، «عصبکِشي يا عصبکُشي دندان»،«کرمخوردن دندان»، «سردي»، «گرمي»، «خرابشدن دريچه قلب»، «باد فتق» و ... . گاهي با همين اصطلاحات اشتباه و تشخيص خودسرانه، براي خودمان نسخه ميپيچيم و خوددرماني مي کنيم در حاليکه اين اصطلاحات در تصور توده مردم به اشتباه ايجاد شده و به نظر ميرسد پاککردن آن هم کار سادهاي نيست.
گرچه بسياري معتقدند اين اصطلاحات اشتباه را از دهان پزشکان شنيدهاند اما در عين حال نظر برخي از پزشکان هم جالب توجه است و ميگويند: «احتمالا پزشک خواسته بيمارو به صورت عاميانه متوجه مشکلي کنه که براش به وجود اومده.»
چيزي در بدن نميترکد
دکتر حميد احمدي - فوق تخصص جراحي عمومي - معتقد است: «شايد اصطلاح «ترکيدن آپانديس» را از دهان پزشکان هم شنيده باشيد اما اين دليل بر قابليت انفجاري اين عضو نيست.»
او درباره برخي سادهسازيها در علم پزشکي مثل «باد فتق» يا «ترکيدن آپانديس» به ايسنا ميگويد: «برخي همکاران پزشک، براي اينکه يک رخداد پزشکي را ساده و قابل فهمتر کنند دست به واژهسازي ميزنند؛ غافل از اينکه کلمه ابداعيشان ممکن است اشک جماعتي از پزشکان را دربياورد. به شخصه مايلم بفهمم چه کسي به عنوان اولين نفر اصطلاح «ترکيدن آپانديس» را ابداع کرد. در مرحله اول بايد ديد اين سادهسازيها چه ايرادي دارند. اگر ايرادي دارند از طرف چه کساني به وجود آمده اند و در نهايت بر طرفکردن آن ميتواند چه سودي داشته باشد.»
او ادامه ميدهد: «برخي از اصطلاحات اشتباه پزشکي آنقدر مصطلح شده است که حتي وقتي برخي از اين عبارت را در فضاي مجازي جستوجو ميکنيم هم با آن مواجه ميشويم زيرا پزشکي که در اين زمينه محتواسازي ميکند متوجه است که مردم آنچه که دمدستشان است جستوجوي اينترنتي است و به دنبال اصطلاحات تخصصي پزشکي نيستند. همه اين موارد مثل يک چرخه با هم ارتباط دارند و شکستن آن بسيار دشوار است. بايد پزشکي را که اين محتويات را توليد ميکند قانع کنيم که از کلمه درست استفاده کند. از طرفي ممکن است نظر پزشک اين باشد که براي تفهيم بيمارش مجبور است برخي از اصطلاحات را سادهسازي کند.»
اما اين اصطلاحات از کجا بوجود آمدهاند؟ اين پزشک به اين پرسش پاسخ ميدهد: «شايد پزشکي ديده نميتواند آنچه که در ذهنش است به فارسي براي بيمار تعريف و آن را توجيه کند به همين دليل طوري موضوع را توضيح داده که بيمارش را متوجه کند و به اين ترتيب عبارتهايي مثل «ترکيدن آپانديس» يا «باد فتق» به وجود آمدهاند.»
او درباره اينکه چنين اشتباهاتي چگونه ميتوانند اصلاح شوند، هيچ ايدهاي ندارد: «نميدانم چنين اشتباهاتي چگونه ميتوانند اصلاح شوند يا چه کسي بايد متولي اين کار شود. بسياري از افراد حرفشنوي ندارند که بتوان آنها را مجاب کرد. تنها کار، صحبتکردن درباره اين موضوع است تا افراد آگاهي بيشتري پيدا کنند و اين موضوع کمکم حل شود. البته اين اصطلاحات در همه جاي دنيا استفاده ميشود. اگر«ترکيدن آپانديس» را به انگليسي جستوجو کنيم متوجه ميشويم که مشابه اين اصطلاحات در آن زبان هم استفاده شدهاند. اين سادهسازي فقط مختص پزشکان ايراني نيست و در همه جاي دنيا بر اساس فرهنگ و دانشي که وجود دارد، شکل گرفتهاند. استفاده از اصطلاحات رايج مثل «ترکيدن آپانديس» قديمي است و درباره مسائل نوظهور و امروزي پزشکي چنين اصطلاحاتي نداريم. «آپانديسيت» صد سال پيش وجود داشته و مردم هم استفاده ميکردند، «باد فتق» هم همين طور اما کسي براي سرطان اصطلاح جديدي درست نکرده است. براي مثال آپانديس يک عضو توخالي است و جداره آن ترشحاتي دارد که در حالت عادي داخل روده بزرگ تخليه ميشود. اگر اين مسير به هر علتي بسته شود فشار داخل لوله آپانديس بالا ميرود. بالا رفتن فشار موجب ميشود عروقي که به آپانديس خونرساني ميکنند به علت فشار، بسته شوند و خونرساني متوقف شود. به همين دليل درد و علائم شروع ميشوند و با پيشرفت اين پروسه به قول معروف آپانديس سياه و سوراخي در بدن ايجاد ميشود. اين يک پروسه طولاني است و چيزي در بدن منفجر نميشود.»
کرمخوردن دندان مثل ترکيدن آپانديس غير واقعي است
احمدي درباره واژه هاي ديگر مثل «سردي» يا «گرمي»، «دندونتو کرم خورده» يا «ريهت آب آورده» هم توضيح ميدهد: «اينکه ميگويند «سردي يا گرميت شده» مربوط به طب سنتي ميشود که نبايد آن را وارد طب مدرن کرد. اگر برخي از پزشکان عمومي از اين عبارتها استفاده ميکنند ايراد از همکاران ماست و قاعدتا پزشکي که طب مدرن خوانده نبايد از آن استفاده کند. اگر چند نفري از بين چند هزار فارغالتحصيل پزشکي از اين عبارات استفاده ميکنند مشکل خودشان است. بسياري از عزيزان پزشک عمومي بنا بر دلايلي عقبگرد ميکنند و دورههاي طب سنتي را هم ميگذرانند و حتي حرفزدنشان را هم عوض ميکنند. برخي مدرک پزشکي عمومي دارند اما صحبتکردنشان مثل کسي است که طب سنتي را انجام ميدهد. برخي عبارات هم گاهي اوقات درست هستند مثل «آبآوردن ريه» که بنا به دلايلي مايعي مثل آب با همان رنگ در ريه جمع ميشود و اين موضوع مثل ترکيدن آپانديس نيست. شُش مثل يک اسفنج است. اگر اين اسفنج را داخل يک بشکه قرار دهيم و کنار آن آب بريزيم تا بالا بيايد ميتوان گفت ريه آب آورده است. گاهي اوقات فاصله بين اسفنج و بشکه، آب ندارد و اسفنج در خودش آب جمع کرده است که به آن هم ميگويند آبآوردن ريه اما از نظر پزشکي دو کلمه جدا دارند. معمولا پزشکان عنوان آبآوردن را براي بيماري که اطلاعات پزشکي ندارد استفاده ميکنند که درست است زيرا از نظر واقعي و فيزيکي هم اتفاق افتاده است. يا ممکن است گشادشدن دريچه قلب از نظر آناتومي بدن اتفاق بيفتد. اما کرمخوردن دندان مثل ترکيدن آپانديس غير واقعي است.»
او استفاده پزشک از اصطلاحات ساده را براي تفهيم بيمار ايراد نميداند: «گاهي اوقات به کار بردن برخي اصطلاحات بار رواني بسياري دارد و ممکن است بيمار استنباط ديگري از داستان داشته باشد براي مثال اگر به بيماري گفته شود ما آپانديس شما را عمل کرديم چون سوراخ شده بود، يک برداشت دارد اما استفاده از عنوان ترکيدن آپانديس ذهنيت ديگري براي بيمار به وجود ميآورد. متاسفانه برخي از همکاران ما کلمه را براي قانعکردن بيمار بزرگ ميکنند يعني ميدانند اگر يک موضوع ساده را با بيمار مطرح کنند شايد قانع نشود اما وقتي عنوان ترکيدن را به کار ميبرد چه ترکيدن ساختمان باشد يا هر چيز ديگري، ترسناک است.»
کليه در عمق بدن است و سرما نميخورد
«يکي از دوستانم که رئيس سابق اورژانس خراسان بود، خاطرهاي تعريف ميکرد که گروهي فيلمساز براي ساخت فيلمي آمده بودند، قرار بود در يکي از پلانها وقتي بيمار را وارد آمبولانس ميکنند يک دفعه صدايي بيايد که بيننده متوجه ترکيدن آپانديس فرد شود!» اين داستان را دکتر علي بسکابادي - متخصص اورولوژي - از زبان يکي از دوستانش درباره برداشت يک کارگردان از ترکيدن آپانديس تعريف ميکند.
او نيز درباره سادهسازي برخي از اصطلاحات پزشکي در تخصص خودش گفتنيهاي بسياري دارد و روزانه بخش زيادي از بيمارانش که دچار اسپاسمهاي عضلاني شدهاند با عنوان سرماخوردگي کليه به او مراجعه ميکنند: «در واقع با سرد شدن هوا، وقتي افراد بيرون ميروند و دچار اسپاسم عضلاني ميشوند و پهلودرد ميگيرند، از اصطلاح سرماخوردگي کليه استفاده ميکنند. گرچه اين موضوع به رشته من مربوط نميشود اما بيمار اصرار ميکند که کليهاش دچار مشکل شده و درخواست ميکند برايش سونوگرافي بنويسم. اکثر مردم باور دارند کليههايشان در هواي سرد سرما ميخورد و دچار عفونت کليه ميشوند در حالي که کليه در عمق بدن است و دماي آن هيچ وقت پايين نميآيد، مگر اينکه فرد در سرما يخ بزند. فقط سنگ کليه موجب ميشود که کليه فرد درد بگيرد. اگر حتي کليه کسي از بين هم برود باز هم فرد متوجه درد آن نميشود. به همين دليل از اصطلاح بيماري خاموش براي بيماريهاي اين عضو بدن استفاده ميکنند.»
اين پزشک با اشاره به اينکه برخي اصطلاحات مانند «گشادشدن دريچه قلب»، «پارگي ديسک» يا «قولنج» درست بکار ميروند، توضيح ميدهد: «گاهي پزشک مجبور است براي آنکه بيمارش را متوجه بيمارياش کند، اصطلاحات تخصصي پزشکي که اغلب لاتين هستند به شکل ساده و قابل فهم ترجمه کند که در بسياري مواقع همين موضوعات موجب اشتباه ميشود. براي مثال اصطلاح «کوليک» در ترجمه فارسي همان قولنج است. در واقع در زبان فارسي به پهلو، قلوهگاه ميگويند و قلوه همان فارسي کليه است. وقتي پهلو يا همان قلوهگاه يک فرد درد ميگيرد، فکر ميکند کليهاش درد گرفته است. البته سادهسازي اصطلاحات پزشکي فقط مربوط به کشور ما نيست و در کشورهاي ديگر هم وجود دارد. مثل ضربالمثلها که همه جاي دنيا وجود دارند. براي مثال اصطلاحي در فارسي با عنوان «تو دلم رخت ميشويند» وجود دارد. مشابه اين اصطلاح در انگليسي «معدهام پروانه داره» است. در انگليسي براي انواع دردها اصطلاحات متنوعي وجود دارد که متاسفانه در فارسي نداريم. ما در پزشکي به علائم بيمار، «سمپتوم» ميگوييم که واحد مشخصي ندارد و بايد بيمار توانايي بيان آن را داشته باشد مثل درد، سوزش و خارش. درد هم انواع مختلفي دارد که ما به عنوان پزشک نميتوانيم متوجه آن شويم و بيمار بايد خودش آن را با توجه به فرهنگ و تحصيلاتي که دارد، ابراز کند که هر بيماري هم آن را به يک شکل تشريح ميکند. يکي از مشکلات ما در شرح حال گرفتن اين است که بيمار چگونه درد خود را به پزشک منتقل کند که متوجه تشخيص دقيق و درست شويم. ما در بسياري مواقع در فارسي کلمه کم ميآوريم. براي مثال درد کليه با درد کمر يا معده متفاوت است اما به همه آنها «درد» ميگوييم. در واقع زبان براي اين تشکيل شده که افراد آنچه در ذهنشان وجود دارد به يکديگر منتقل کنند و زماني مفيد است که دو طرف برداشت واحدي از يک جمله داشته باشند و اگر چنين اتفاقي بيفتد پزشک زودتر متوجه بيماري فرد و تشخيص دقيق و درست آن ميشود.»
عصب را نه ميکِشند، نه ميکُشند
«عصبکِشي يا عصبکُشي» هم يکي از آن اصطلاحات پرکاربرد در دندانپزشکي است که دکتر زينب رزاقي - دندانپزشک - معتقد است هر دو اصطلاح اشتباهند و عنوان صحيح آن «درمان ريشه» است. اما ديدهايم که گاه دندانپزشک بعد از ديدن گرافي (عکس راديولوژي) به بيمار ميگويد «دندونت به عصب رسيده».
رزاقي بهتر ميداند که براي روشنشدن اين مطلب، توضيح کوتاه و سادهاي درباره ساختار دندان داده شود: «دندان از دو بخش تاج و ريشه تشکيل شده است. اسکلت اصلي دندان از عاج ساخته شده است. روي آن در تاج با مينا و در ريشه با مادهاي به نام سمنت پوشيده شده. ميان اين اسکلت عاجي فضايي به نام «اتاقک عصب» در تاج و «کانالهاي عصبي» در ريشه وجود دارد که به هم متصلند. اين فضاها با مادهاي به نام «پالپ» پر شدهاند. پالپ يک بافت زنده است که از موارد مختلفي مثل اعصاب و عروق خوني و لنفاوي که از استخوان فک منشعب شدهاند و همچنين سلولهاي چندظرفيتي پيشساز تشکيل شده است. سلولهاي چندظرفيتي اين قابليت را دارند که در اثر وجود محرکها تمايز پيدا کنند. به عنوان مثال سموم باکتريايي که در اثر پوسيدگي دندان توليد ميشوند، ميتوانند باعث تمايز اين سلولها به سلولهاي عاجساز شوند که نتيجه آن ترشح لايه مقاومي از عاج در اطراف پالپ به منظور محافظت و زنده نگه داشتن آن خواهد بود. تا اينجا فهميديم که «عصب دندان» يکي از اين مواردي است که در پالپ قرار دارد. اما چرا اصطلاح «به عصب رسيدن» در ميان مردم رايج است؟ زيرا اولين موضوعي که بيمار را عاصي ميکند، درد است. دندانپزشکان هم براي آنکه اين موضوع براي بيمار ملموس، قابل فهم و آشناست، از جمله «دندونت به عصب رسيده» استفاده ميکنند. در ادامه روند پوسيدگي، دو حالت متصور است: اول آنکه پوسيدگي به فضاي پالپ رسيده و بافت پالپ زنده و ملتهب باشد. در حالت دوم دندان در طولانيمدت در معرض عفونت و پوسيدگي بوده و پالپ دندان مرده است. در اين حالت ممکن است براي مدتي درد دندان احساس نشود؛ گرچه اين دوره بيدردي گذرا بوده و درد در اثر عدم درمان به همراه عفونت برگشتپذير خواهد بود. درمان اين دندانها بر اساس نوع و شدت درگيري با خارجسازي پالپِ داخل فضاي اتاقک عصب به تنهايي يا به همراه کانالهاي ريشه، پاکسازي ديوارههاي کانال و در نهايت پر کردن کانالها انجام ميشود. علاوه بر آنچه گفته شد درمانهاي ديگري نيز در اين بخش بر اساس نظر متخصص درمان ريشه ممکن است انجام پذيرد. پس درمان ريشه صرفا خارجکردن عصب نيست، بلکه عصب هم يکي از مواردي است که در نوعي از درمانهاي ريشه در کنار پالپ خارج ميشود.»
او ادامه ميدهد: «دليل اصلي استفاده از اصطلاحات رايج عاميانه از طرف دندانپزشکان، سادهسازي مشکل در کمترين زمان ممکن است. ارائه توضيحات علمي هر چقدر هم روان و ساده باشند در شرايطي که بيمار دچار درد است و شما با حجم بالايي از مراجعان مواجهيد، گاه از حوصله بيمار و درمانگر خارج است. آنچه گفتم درباره چرايي و چگونگي ايجاد مشکل است و نه روند درماني. هر دندانپزشکي وظيفه خودش ميداند تا روند درمان را به اطلاع بيماربرساند و پاسخگوي سوالاتش باشد.»
اين اصطلاحسازيها چه ضرري دارد؟
شايد بگوييد مردم هر طوري دوست دارند ميتوانند تصوري درباره بيماريشان داشته باشند و حالا به کار بردن بعضي اصطلاحات غلط چه ايرادي دارد؟ يک متخصص طب اورژانس در پاسخ به اين سوال به ايسنا ميگويد: «به نظرم اصليترين ايراد اين اصطلاحسازيها، باور غلطي است که درباره اصل بيماري و به تبع آن، درمان بيماري ايجاد ميکند.»
او با ذکر مثالهايي در اينباره ميگويد: «فرض کنيد يک نفر عفونت دنداني دارد و از بچگي اصطلاح کرمخوردگي دندان برايش جا افتاده است. اين فرد، همان شخصي است که ادکلن يا روغن سوخته ترمز ماشين را داخل سوراخ دندانش ميچکاند تا به خيال خودش کرم را نابود کند ولي متاسفانه خودش نابود ميشود. يا فرض کنيد يک نفر از بچگي شنيده که آپانديس ميترکد. اين فرد وقتي درد آپانديس امانش را بريده است، سعي ميکند دور شکمش را با پارچهاي محکم ببندد تا به خيال خودش از ترکيدن آپانديس جلوگيري کند. چنين شخصي مسکندرماني ميکند و به دليل آرامشيافتن موقتي درد، درمان واقعي را دنبال نميکند و همين موضوع عوارض فراواني برايش دارد. يا مثلا در مورد سنگ کليه، طرف چون از قديم شنيده که مايعات باعث دفع ميشود، خودش را ميبندد به آب هندوانه و ماءالشعير و جوشانده فلان و دمکرده بيسار و تصور ميکند که هر چه فشار مايعات در بدنش بيشتر شود، سنگ را از جايش تکان ميدهد و آن را خارج ميکند. در حاليکه مجاري ادراري مثل لوله فاضلاب نيست که بتوان با فشار آب، گرفتگي آن را رفع کرد! همه اين کارها فقط درمان واقعي را به تعويق مياندازد و سودي براي شخص ندارد.»
اين متخصص البته در جاهايي هم به بيماران حق ميدهد: «وقتي هزينههاي درمان بالاست، پوشش بيمهاي مناسب نيست، تعداد معدودي از پزشکان و بيمارستانها رويکردهاي کاسبکارانه نسبت به بيمار دارند يا پزشکان انگشتشماري هستند که در تشخيص و درمان بيماري عملکرد خوبي ندارند، مردم هم ترجيح ميدهند آب هندوانه و روغن الاغ و پودر سنجد را به درمانهاي علمي ترجيح بدهند چون اينطوري شايد حالشان خوب نشود ولي مالشان در امان ميماند. چرا هر کس را ميبينيد ميگويد خدا هيچکس را گرفتار بيمارستانها نکند؟ منظور از اين جمله اين نيست که خدا سلامتي بدهد تا از زندگي لذت ببريد، بلکه منظور اين است که خدا سلامتي بدهد تا گرفتار پروسه درمان و بستري و پرونده پزشکي و بيمه و هزينههاي هنگفت و ... نشويد.»
از طرف خانواده بيمار، فشار زيادي روي پزشک است
در کنار اين مسائل، موضوعي که بسياري از بيماران يا حتي همراهان آنان نسبت به آن معترضند، «صادقنبودن پزشک با بيمار» است. براي مثال در کشورهاي توسعهيافته پزشک با بيمار راحت است و اگر درمان روي آن جواب ندهد خيلي واضح بيمارش را متوجه ميکند اما در ايران معمولا پزشکان همه چيز را به بيمار منتقل نميکنند.
دکتر احمدي معتقد است چنين موضوعي، کاملا فرهنگي است: «۹۹ درصد بيمارانم مبتلا به سرطان سينه هستند که همراه يا اقوام آنها قبل از ورود بيمار به مطب با منشي تماس ميگيرند و درخواست ميکنند درباره اينکه ديگر درمان جواب نميدهد چيزي به بيمارشان گفته نشود تا سر فرصت خودشان با بيمار صحبت کنند چون روحيه بيمارشان خراب ميشود. در مراکز شيميدرماني هم امکان دارد خود بيمار از اينکه به سرطان مبتلاست بياطلاع باشد و احساس کند براي گرفتن داروي تقويتي مراجعه کرده و زماني هم که دچارريزش مو ميشود به حساب بيماري پوستي ميگذارد. در اينباره از طرف جامعه فشار زيادي روي پزشکان است. براي مثال کم پيش ميآيد که من به بيمارم نگويم سرطان دارد چون وقتي بيمار متوجه شود با او صادق نبودهام ممکن است ديگر درمان خود را ادامه ندهد. اين موضوع، مربوط به اخلاق پزشکي ميشود و هر پزشکي با هر تخصصي موظف به انجامدادن کارش است. اما زماني که از طرف خانواده بيمار فشار زيادي روي پزشک است ناچاريم کوتاه بياييم. از طرفي هيچکس در هيچ کجاي دنيا با هر سطح دانشي نميتواند براي يک بيمار طول عمر دقيقي مشخص کند. بدن هيچ آدمي از يک فرمول خاص تبعيت نميکند. ما با بيماران بسياري روبهرو بودهايم که انتظار داشتيم ۱۰ سال ديگر زنده باشند اما سه ماه بعد فوت کردهاند يا برعکس. پزشکان بر اساس فاکتورهايي ميتوانند حدس بزنند که بيمار تا چه زماني زنده است. براي مثال بيماري که تمام بدنش را سرطان گرفته از نظر پزشکي بعيد است که تا دو يا سه سال آينده زنده بماند. اگر بيماري اصرار داشته باشد بداند، بنا بر آمار علم پزشکي به او ميگويم که از ۱۰۰ نفري که شرايط شما را داشتهاند ۸۰ نفرشان طي دو سال فوت کردهاند و ۲۰ نفر آنها زنده ماندهاند و ممکن است شما هم جزء آن ۲۰ نفر باشيد.»
متاسفانه اينترنت بلاي جان ما شده است
دکتر بسکابادي تجربههاي جالبي از خوددرماني بيماراني که به او مراجعه ميکنند، دارد: «بيماري داشتم که از کودکي بيضههايش داخل شکمش بود و مادربزرگش با عنوان اينکه چيزي نيست و وقتي بزرگ شد، خوب ميشود اجازه نداده بود پدر و مادر، فرزندشان را نزد پزشک ببرند و زماني بيمار را براي درمان آوردند که کار از کار گذشته بود و فايدهاي نداشت. از اين موارد در رشته ما زياد ديده شده است. از طرفي هر بيماري فکر ميکند چون بدنش براي خودش است پس آن را بهتر از پزشک ميشناسد و زماني که پزشک، او را متوجه اشتباهش ميکند به بيمار بر ميخورد و خطاب به پزشک ميگويد «چطور درباره بدني که مال منه نظر ميدي؟» اين موضوع ريشه يکي از مشکلات بزرگ بين بيمار و پزشک است. وقتي يک نفر دچار مشکل ميشود، تا زماني که به پزشک مراجعه کند براي خودش شروع به استدلال ميکند که در بسياري مواقع داستانسرايي است. در بسياري موارد هم فرد با جستوجو در اينترنت ترجيح ميدهد خوددرماني کند يا با توجه به اطلاعاتي که بدست آورده از پزشک ميخواهد فلان درمان را برايش تجويز کند. متاسفانه اينترنت هم بلاي جان ما شده است. علت ديگر هم دلسوزي اطرافيان است و به محض اينکه مشکلي براي يک نفر پيش ميآيد، نسخهپيچيهاي دورهمي و فاميلي شروع ميشود. مثلا براي درد کليه هزار جور درمان مختلف دارند و معمولا بيماران بعد از انجام اين درمانها به پزشک مراجعه ميکنند. براي مثال کسي که کليهدرد دارد و ممکن است سنگ داخل مجاري ادراري او وجود داشته باشد، هر چه بيشتر آب بنوشد درد بيشتري را متحمل ميشود. معمولا اطرافيان آب هندوانه يا کرفس را تجويز ميکنند که در نهايت بيمار با درد شديد و حالت تهوع که نتيجه تجويزهاي بيجاست به ما مراجعه ميکند.گاهي تجويز اطرافيان مشکلات بزرگي را براي افراد به وجود ميآورد.»
بخش ديگري از مشکلات ناشي از خوددرماني، عوارض داروهايي است که فرد به شکل خودسرانه مصرف ميکند. اين متخصص در اينباره به ايسنا ميگويد: «يکسري داروها «OTC» هستند؛ داروهايي که بيمار مجاز به استفاده از آنهاست مثل «استامينوفن» و قرص «سرماخوردگي» اما هيچ آنتيبيوتيکي «OTC» نيست زيرا آنتيبيوتيکها اگر به شکل ناقص استفاده شوند، به تدريج مقاومت ميکروبي ايجاد ميکنند که اين موضوع به ضرر همه است و معمولا افرادي که به شکل خودسرانه آنتيبيوتيک مصرف ميکنند، بعد از مصرف دو قرص، آن را رها ميکنند. براي مثال حدود ۲۰ سال پيش که «سيپروفلوکساسين» وارد بازار شد ۱۰۰ درصد بيماران با مصرف اين دارو سريع جواب ميگرفتند اما در حال حاضر اکثر ميکروبها نسبت به آن مقاوم شدهاند و فايدهاي ندارد. چرا؟ چون زياد و به صورت ناقص مصرف شده است؛ مثل «پنيسيلين» که در جنگ جهاني دوم وارد بازار شد. اين دارو جان عده زيادي از مجروحان جنگي را نجات داد. اما امروزه تقريبا يک آنتيبيوتيک بهدردنخور است چون ميکروبها نسبت به آن مقاوم شدهاند.»