چگونه از شر خاطرات بد خلاص شویم؟
ايرنا/ همه ما ممکن است گاه و بيگاه در ذهن خود خاطرات بدي را يادآوري کنيم و از يادآوري آنها احساس ناخوشايندي داشته باشيم، آنقدر که دلمان بخواهد از شر آنها خلاص شويم. اما خلاص شدن از شر خاطرات بد چقدر ممکن است؟
بعضي خاطرات آزاردهنده هستند و يادآوري مکرر آنها اثر نامطلوبي روي سلامت روان دارد به همين خاطر تلاش براي فراموش کردن آنها کاري ضروري است. با تلاش و کوشش ميتوان خاطرات خاصي را فراموش کرد. براي اين کار بايد با شناسايي آنچه باعث تحريک اين خاطرات ميشود شروع کنيد.
خاطره هويت است
واقعيت ماجرا اين است که هويت ما و چيزي که از خودمان ميدانيم همان خاطرات ما است. به عبارت دقيقتر ما همان چيزي هستيم که به ياد ميآوريم. اينکه چه چيزهايي را به ياد ميآوريم و چه چيزهايي را فراموش ميکنيم جهان ما را معنا ميکند و درکي از ما به خودمان ميدهد. فراموش کردن يکي از راههاي سازگاري با جهان است. واقعيت اين است که مغز همواره در حال فراموش کردن و پاک کردن اطلاعات غير ضروري است اما اين فرايند غالباً به صورت ناخودآگاه انجام ميشود. با کمي تمرکز و تلاش ميتوانيم مداخله آگاهانهتري در فرايند حذف و فراموشي داشته باشيم.
حافظه همواره در حال بازيابي کردن خود است. چيزي که به نظر فراموش شده است، با يک اتفاق دوباره به ذهن ما وارد و پيش چشم ما حاضر ميشود. دانشمندان شناختي اين فرايند را بازيابي حافظه مينامند که همواره به نشانههايي وصل است. کافي است يک نشانه مثل يک بو، صدا، تصوير و... حس شوند و بلافاصله مجموعه بزرگي از خاطرات را به همراه خود احضار کند. به همين خاطر براي فراموش کردن بايد نشانههاي بازيابي را بشناسيم تا بتوانيم نحوه پاسخ مغز را کنترل کنيم. ميتوانيم سعي کنيم از محرکهايي که برانگيزاننده خاطراتي هستند که نميخواهيم برايمان زنده شوند، اجتناب کنيم اما اين روش به ندرت تاثيرگذار است. چراکه اين محرکهها آنقدر زياد و غير قابل کنترل هستند که مديريت آنها تقريبا ناممکن است.
براي مثال فردي را تصور کنيد که در يک حادثه رانندگي دچار يک استرس پس از سانحه شده است و ياداوري صحنۀ چپ کردن ماشينش او را به اضطراب مياندازد، کافي است اين فرد در يک رستوران آهنگي را بشنود که هنگام چپ شدن ماشينش گوش ميکرده است، اين خاطره زنده ميشود.
تغيير را شروع کنيد
به جاي اجتناب از نشانههاي بازيابي، روشي را امتحان کنيد که جايگزيني فکر ناميده ميشود. مثلاً اگر با يکي از بستگانتان بحث تلخي داشتهايد و هرگاه او را ميبينيد به ياد آن بحث ميافتيد سعي کنيد از اين به بعد روي يادآوريهاي مثبتتري که از او داريد تمرکز کنيد. سعي کنيد چيزهاي خوب و خاطرات خوبي که با او داريد را زنده کنيد. تمرين کنيد و انقدر اين کار را تکرار کنيد که با ديدن آن فرد آن احساسات منفي جايش را به احساسات و خاطرات متفاوتي بدهد. يک راه ديگر تمرکز روي سرکوب خاطرات بد است. تلاش براي متوقف کردن سناريوها و خاطرات بدي که با ديدن يک نشانه به ذهنتان ميآيند مفيد است. اگر بتوانيد جلوي يادآوريهاي خود به خودي خاطرات بد را بگيريد روي عملکرد مغز در به يادآوردن آن خاطرات اثر خواهد داشت. وقتي سعي ميکنيد يک خاطره را با خاطره ديگري جايگزين کنيد قشر پيشاني چپ مغز شما درگير ميشود و وقتي تلاش ميکنيد خاطره را سرکوب کنيد در نيمکرۀ راست اين اتفاق ميافتد.
توانايي شما براي فراموشي، تا حدي با معماري عصبي خاص مغز شما مرتبط است. مطالعات نشان ميدهند که استرس شديد و کمبود خواب توانايي کنترل خاطرات را کم ميکنند و ساز و کار فراموشي را دچار اختلال ميکنند. افرادي که در زندگي خود ناملايمات بيشتري را تجربه کردهاند براي فراموش کردن بهتر از افرادي عمل ميکنند که چنين سختيهايي را از سرنگذارندهاند. اگر چيزي آسيبزا را تجربه کرده باشيد، بعيد است که بتوانيد تجربه را کاملاً از مغز خود پاک کنيد. اما آنچه ميتوانيد انجام دهيد اين است که ميزان ورود و ناخواسته بودن آن خاطرات را محدود کنيد.
منبع: The New York Times