بيتوته/ هر وقت صحبت از اشخاص خوشباور و ابله باشد، اين مثل را ميگويند.
خري در مرغزاري ميچريد وقتي که سير شد همان جا خوابيد و چار دست و پاش را دراز کرد. کلاغي از بالاي سرش ميپريد، خر را ديد که افتاده، خيال کرد سقط شده چند دقيقهاي دورش نشست و پريد تا اينکه پيش خودش يقين کرد که خر جان ندارد. خلاصه، بالاي سر خر آمد که چشمهايش را در بياورد که ناگهان خره سرش را بلند کرد و کلاغه از ترس پريد!