افکار نيوز/ يه روز تو پياده رو داشتم مي رفتم، از دور ديدم يک کارت پخش کن خيلي با کلاس، کارت هاي رنگي قشنگي دستشه ولي اين کارت ها رو به هر کسي نميده !
به خانم ها که اصلاً نمي داد و تحويلشون نمي گرفت، در مورد آقايون هم خيلي گزينشي رفتار مي کرد و معلوم بود فقط به کساني کارت ميداد که مشخصات خاصي از نظر خودش داشته باشند.
احساس کردم فکر ميکنه هر کسي لياقت داشتن اين تبليغات تمام رنگي خيلي خوشگل و گرون قيمت رو نداره، لابد فقط به آدم هاي باکلاس و شيک پوش و با شخصيت ميده !
بدجوري کنجکاو بودم بدونم اون کارت ها چي هستن !
با خودم گفتم يعني نظر اين کارت پخش کن خوش تيپ و با کلاس راجع به من چيه ؟! منو تائيد مي کنه ؟!
کفش هامو با پشت شلوارم پاک کردم تا مختصر گرد و خاکي که روش نشسته بود پاک بشه و برق بزنه ! شکمو دادم تو و در عين حال سعي کردم خودم رو جوري نشون بدم که انگار واسم مهم نيست !
اما دل تو دلم نبود ! يعني به من هم از اين کاغذهاي خوشگل ميده ؟! همين طور که سعي مي کردم با بي تفاوتي از کنارش رد بشم با لبخندي بهم نگاه کرد و يک کاغذ رنگي طرفم گرفت و گفت : آقاي محترم ! بفرماييد !
قند تو دلم آب شد ! با لبخندي ظاهري و با حالتي که نشون بدم اصلا برام مهم نيست بهش گفتم :
مي گيرمش ولي الان وقت خوندنش رو ندارم !
چند قدم اونورتر پيچيدم توي قنادي و اونقدر هول بودم که داشتم با سر مي رفتم توي کيک ! وايستادم و با ذوق تمام به کاغذ نگاه کردم، فکر مي کنيد رو کاغذ چي نوشته بود ؟
" ديگر نگران طاسي سر خود نباشيد !
پيوند مو با جديدترين متد روز...! "