طنز/ انتگرالگیری در فروشگاه
روزنامه شهروند/ چند سالي که در فروشگاه برند خارجي پوشاک کار کردم تجربيات ارزندهاي به دست آوردم که از نظر اهميت و کاربرد در زندگي عيناً با اهميت و کاربرد انتگرال (∫) در زندگي قابل مقايسه است. حالا ميخواهم آنها را مُفت و مسلّم در اختيار شما بگذارم تا به زخمهاي زندگيتان بزنيد. مقدمتاً بايد بگويم که فروشگاه ما بوتيک يا مغازه ساده نبود و همانطورکه گفتم نمايندگي برندي اروپايي بود که در چند مرکز خريد لوکس و لاکچري در مناطق مرفهنشين تهران و چند شهر بزرگ ايران شعبه داشت. در اينجور جاها اصلي با عنوان «کاستومر ايز دِ کينگ» حاکم است و مشتريمداري و «کاستومر سرويس» حرف اول و آخر را ميزند. خب حالا با اين ذهنيت به ارايه تجربيات گرانبها و انتگرالوارم ميپردازم: بهطور کلي مشتريان از ديد فروشندگان به چند دسته تقسيم ميشوند. گل سرسبدشان مشتريان «خوشخريد» ناميده ميشوند که اصلا خوش خريدي از قيافه و وجناتشان مشخص است و به همين دليل به شدت مورد علاقه فروشندگان هستند و مثل پروانه دور آنها چرخيده و خدمات ميدهند و حتي در مواردي شماره خود را روي کاغذ نوشته و تقديم ميکنند. گاهي هم ديده شده براي سرويسدادن به اين مشتريها، شخص مدير فروشگاه يا حتي رئيس شرکت که آمده سري به فروشگاه بزند و برود وارد عمل شده و به رقابت با فروشنده خود ميپردازد! بعضاً ديده شده که اين نوع مشتري هيچ چيزي هم از فروشگاه نخريده و بعد از دو ساعت گردش، رفته ولي نفس وجود آنها پربرکت است و فروشگاه را از رخوت و سکون خارج ميکند. دسته دوم، مشتريان «پُرخريد» ناميده ميشوند که هربار به اندازه حقوق يکسال کل پرسنل فروشگاه خريد ميکنند. اينها به شدت مورد علاقه و احترام مدير فروشگاه هستند اما فروشندگان زياد با آنها حال نميکنند. اين مشتريان، عبارت از يک فرد سالخورده است که نيمقرن تلاش کرده تا بتواند با يکي از آن مشتريان خوشخريد که جاي نوه اوست در يک مرکز خريد لوکس و لاکچري راه برود و خريد کند. پول براي اين نوع از مشتريها اهميتي ندارد. چون خودشان را در انتهاي مسير زندگي ميبينند. در ارتباط با آنها، مدام از احترام به بزرگترها بگوييد و يادآوري کنيد که جوانهاي امروزي با روغن نباتي بزرگ شدهاند و هيچي سرشان نميشود. آنها شنيدن اين جملات را دوست دارند. در قسمتهاي آينده شما را با انواع ديگر خريدارها و تجارب ناب ديگرم آشنا خواهم کرد. اميرمسعود فلاح