روانشناسی/ به تلخترین پیشبینیهایتان هم فکر کنید
خراسان/ اين يک پيشنهاد به ظاهر عجيب و متفاوت است اما ميتواند به شما براي داشتن زندگي بهتر کمک کند
آيا تفکر در باره اتفاقات ناگوار زندگي ميتواند به ما در داشتن زندگي بهتر کمک کند؟ شايد برايتان عجيب باشد که پاسخ اين سوال مثبت است و تفکر به اتفاقات ناگوار زندگي ميتواند در داشتن زندگي بهتر به ما کمک کند. در دنياي امروز که مقياس زندگي خوب، بهرهوري و لذت بيشتر است، شايد اينگونه طرز فکر عجيب يا حتي مضحک به نظر برسد اما مکث گاه به گاه در زندگي و تفکر درباره اتفاقات ناگواري که ميتواند در زندگي رخ بدهد از چندين نظر ميتواند براي داشتن زندگي بهتر سودمند باشد. در ادامه به تعدادي از آنها اشاره ميشود.
مزاياي رواقي انديشيدن
سالها پيش فيلسوفاني که خود را رواقي مي ناميدند، با انديشه کردن در زندگي به اين دريافت رسيدند که اگر انسان بتواند به صورت خودخواسته گاهي به مشکلات و ناگواريهايي که ممکن است زندگي در سر راهش قرار دهد بينديشد، از مواهب زندگي بيشتر بهره خواهد برد. رواقيون دريافته بودند که تفکر در اين باره نه تنها آسيب زننده نيست که ميتواند آگاهيبخش و رشد دهنده هم باشد.
آمادگي براي رخدادهاي بد
اولين دليل براي اينکه انديشيدن گهگاهي به ناگواريهاي زندگي ميتواند سودمند باشد، اين است که ميتواند باعث ايجاد آمادگي براي آن اتفاقات شود. يکي از راههايي که به ما امکان ميدهد تا آسيب کمتري از رخدادهاي ناگوار زندگي ببينيم، آمادگي داشتن براي وقوع آن اتفاق است. در واقع کسي ميتواند قدرت مخرب اتفاقات بد را خنثي کند که پيشاپيش به آنها انديشيده باشد. به طور مثال کسي که از قبل به امکان از کار افتادن خودرويش در سفر فکر کرده باشد، از آمادگي بيشتري براي روبهرو شدن يا حل اين مشکل نسبت به کسي که هيچ تفکري در اين موضوع نکرده، برخوردار خواهد بود.
هيچ چيز ثابت نميماند
دليل دوم براي سودمندي تفکر درباره اتفاقات ناخوشايندي که خواه ناخواه در زندگي برايمان رخ خواهد داد، يادآوري اين نکته است که هيچ چيز در هيچ کجا پايدار نميماند. يا به زبان ديگر اين نيز بگذرد که البته هم شامل رخدادهاي خوب است و هم رخدادهاي بد. آگاهي مداوم از اين موضوع که هيچ چيز ثابت نيست به لذت از آن چه که اکنون داريم، منتهي ميشود. در واقع زماني که فرد بداند هيچ ضمانتي براي بقاي آن چه که اکنون دارد وجود ندارد، بيشتر از آن چه که در اينجا و اکنون هست، لذت ميبرد و با علم به اينکه چه بخواهم و چه نخواهم، هيچ چيز پايدار نيست، دلبستگياش به شرايط کاهش مييابد.
بگذاريد براي روشنتر شدن موضوع، يک مثال ملموس بزنم. دو پدر را تصور کنيد که يکي بعضي از اوقات به نبود فرزندش فکر ميکند و ديگري هيچگاه به امکان نبود فرزندش فکر نميکند. پدر اول با علم به اينکه فرزندش بزرگ خواهد شد و از پيش او خواهد رفت، قدردان لحظات بودن با فرزندش خواهد بود، اوقات بيشتري را با او خواهد گذراند و درباره نوع رفتارش با او مراقبتر خواهد بود. اما پدري که هيچگاه درباره نبود فرزندش به هر دليلي تفکر نکرده است، همواره فکر ميکند که فرصت باقي است، ميتواند بعدا براي او وقت بگذارد، ميتواند بعدا با او صحبت کند يا ميتواند بعدا به او محبت خود را نشان دهد.
اصل خوگيري لذت
سومين دليل براي سودمندي مکث گهگاهي در زندگي و انديشيدن درباره اتفاقات ناگواري که ممکن است برايمان رخ دهد، اصل خوگيري لذت است. انسان موجودي است که بسيار سريع به شرايطش خو ميگيرد و فراموش ميکند که چه چيزها يا چه امکانات يا چه موهبتهايي هم اکنون در زندگياش دارد. بسياري از ما اکنون در شرايطي زندگي ميکنيم که زماني در گذشتهاي نه چندان دور، روياي آن را داشتهايم اما هم اکنون از آن لذت نميبريم. با تفکر گهگاهي به اتفاقات بد، تجديد ميل به آن چه را که اکنون داريم و زماني آرزويمان بوده است به دست ميآوريم. مردي را در نظر بگيريد که زماني روياي زندگي با دختر مد نظرش را داشته است که هم اکنون با او زندگي ميکند، يا زني که آرزوي داشتن فرزندي داشته يا فردي که روياي شغل خاصي را داشته و الان به آن دست يافته است. اگر اين افراد به از دست دادن يا نداشتن يا نبود آن فرد يا موقعيت مد نظر فکر کنند، آنگاه امکان تجديد ميل گذشته برايشان بيشتر خواهد شد و قطعا لذت بيشتري از زندگي فعليشان خواهند برد.
نويسنده : ريحانه نوذريان | کارشناسارشد روانشناسي و واقعيت درمانگر