پاسخ جالب شیخ بهائی به سفیر روم
اهل بيت/ شيخ صمد برادر مرحوم شيخ بها گفته:
روزي برادرم شيخ بها به مجلس شاه عباس وارد شد. پس شاه عباس گفت: اي شيخ گوش بده ببين سفير روم چه مي گويد؟
سفير روم هم در مجلس نشسته بود و براي شاه و سايرين تعريف مي کرد که در کشور ما علمائي هستند که به علوم غريبه عارفند و اعمال عجيبه از آنها صادر مي شود و چنين و چنان مي کنند. ولي در ميان شما چنين کساني يافت نمي شود.
شيخ ديد اين حرفها به شاه اثر کرده و شاه تحت تاثيرحرفهاي سفير خارجي قرار گرفته است. و گويا ناراحت به نظر مي رسد.
پس شيخ به شاه گفت: اين گونه علوم در نظر اهل کمال و علم چندان ارزشي ندارد. علماي ما به اينگونه امور اهميت نمي دهند و اينها را جزء علم نمي دانند. در همين حالي که اين حرفها را مي زد، پاي خود را هم دراز کرده بود و ساق بند خود را باز مي کرد. و ما از اين حرکت او در اين مجلس و در حضور شاه ناراحت بوديم. بعد از لحظه اي يک مرتبه در حالي که سر آن را در دست داشت آن را به صورت سفير روم انداخت. پس آن پارچه مانند ماري شروع به حرکت کردن و گردش کردن در مجلس نمود. سفير و همه اهل مجلس وحشت زيادي کردند. پس شيخ سر آن را به طرف خودش کشيد، دوباره به حال اول برگشت.
آن وقت شيخ به شاه کفت: اين کارها چيزي نيست و در نزد اولوا الابصار اعتباري ندارد. من اين علم را در اوائل جواني در اصفهان از معرکه گيرهاي ميدان اصفهان ياد گرفته ام. و اين از حرکات دست و چشم بندي است که معرکه گيرها براي گرفتن پول از مردم انجام مي دهند .
پس سفير شرمنده از حرف خودش و از ايراد گرفتن از علماء به اين خرافات خجل و پشيمان شد.(فوائد الرضويه، ص513)
منبع: مردان علم در ميدان عمل، سيد نعمت الله حسيني، دفتر انتشارات اسلامي
(وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم)، جلد 1.