آدمخوار بی رحمی که در ژاپن نویسنده و سخنران معروفی شد!
تابناک با تو/ با اين مقدمه ترسناک به سراغ گزارش امروز ميرويم: گوشت انسان کباب نميشود زيرا آتش به سرعت آن را ذوب ميکند. شايد آدمخورها با آبپز کردن مشکل را حل ميکنند و شايد هم با ادويه و سبزيجات، آن را از گلو پايين ميبرند؟
هدف ما از اين گزارش، نمايش دنياي خالي از ايمان و تسليم شدن در برابر هواي نفس است. شايد باور کردني نباشد اما شخصيت اصلي گزارش ما با وجود ارتکاب فجيعترين جنايت، به ستاره برنامههاي تلويزيوني تبديل شده و هر بار در تلويزيون ظاهر ميشود و از تجربه جناياتش ميگويد.
با ما همراه باشيد.
آيسيساگاوا در سال ۱۹۴۹ ميلادي در خانوادهاي ثروتمند متولد شد. او زودتر از موعد مقرر به دنيا آمد؛ نوزاد نارسي که از کف دست والدينش هم کوچکتر بود. از مشکلات زياد جسماني رنج ميبرد. بيماري و جثه کوچک باعث شد تا او منزوي شود و شخصيت عجيب و غريبي پيدا کند.
ميگويند ضعف جسماني اش روي شخصيت او تأثير منفي گذاشته بود
افکار انحرافي از همان کودکي به ذهنش خطور ميکرد. نخستين بار در کودکي وقتي "ران" پاي همکلاسياش را ديد به فکر خوردن گوشت انسان افتاد. وقتي بزرگتر شد فکر خوردن گوشت "يک زن زيبا" آن هم از نژاد اروپايي تمام ذهنش را به خود مشغول کرد.
در يکي از روزهاي تابستان ۱۹۷۳ ميلادي، ساگاوا يک زن آلماني قد بلند را در حال قدم زدن در خيابان ديد. زن را دنبال کرد. به خانهاش رسيد. وارد خانه شد. زن خوابيده بود. به او نزديک شد و ميخواست بخشي از بدن زن را قطع کند تا بخورد. اما زن بيدار شد و او را به زمين هل داد و با پليس تماس گرفت. اتهام او تلاش براي تجاوز به زن ثبت شد. ساگاوا با پدر پولدارش تماس گرفت و با پرداخت پول به قرباني، رضايت او را جلب کرد.
او فيلم آدمخوارياش را ثبت کرد
بعد از آن ماجرا ساگاوا به روانپزشک مراجعه کرد، روانپزشک شرايط او را وخيم و خطرناک توصيف کرد، به خصوص اينکه افکار او به مرحله اجرا رسيده بود. اما پدر ثروتمندش مثل هميشه وارد ميدان شد و او را براي درس خواندن به خارج از کشور (فرانسه) فرستاد.
ساگاوا در سال ۱۹۸۱ ميلادي براي تکميل تحصيلاتش به پاريس رفت اما رؤياي خوردن گوشت انسان دست از سرش برنميداشت. او در اين باره گفت: تقريبا هر شب زني بدکاره را به خانه ميبردم. و سعي ميکردم با شليک گلوله او را بکشم و گوشتش را بخورم اما هر بار انگشتم يخ ميزد و نميتوانستم ماشه را فشار بدهم.
عکس سمت چپ يکي از عکسهايي است که رنه در هنگام بلعيدن جسد از خود گرفت
در ۱۱ ژانويه ۱۹۸۱ ساگاوا دوست دختر و همکلاسي هلندياش به نام "رنه هارتفيلت" ۲۵ ساله را به بهانه کمک در ترجمه شعر به خانهاش کشيد. او رنه را به خاطر قد بلندي و سلامت بدني انتخاب کرده بود (چيزهايي که خودش نداشت).
رنه در مقطع دکتراي ادبيات فرانسه درس ميخواند، ساگاوا که قصد داشت رنه را به دام بيندازد، آموختن زبان آلماني را بهانه قرار داد و رنه را به عنوان معلم خصوصي به کار گرفت. روابط آنها روز به روز عميقتر ميشد و رنه شاگردش را به نمايشگاههاي هنري و ... دعوت ميکرد و با هم شام ميخوردند و...
رنه از هوش و ذکاوت ساگاوا و گستره وسيع علم او شگفت زده شده بود، با اين حال هر گونه روابط خارج از چارچوب با او را قبول نکرد و گفت: به همين دوستي عادي ادامه بدهيم، بهتر است ...
روز وحشتناک خوردن گوشت "رنه"
تکههاي گوشت که پليس در خانه آدمخوار پيدا کرده بود. او گوشتها را منظم چيده بود تا سر وقت بخورد!
در روز مورد نظر، ساگاوا تصميم گرفت نقشهاش را عملي کند. او به بهانه خواندن شعري آلماني "رنه" را به خانه برد و سپس با يک تفنگ خفيف يک نوع سلاح با کاليبر ۲۲ به پشت سر و گردن او شليک کرد.
پس از کشتن رنه، به سرعت شروع به خوردن او کرد. گوشت سفتتر از آن بود که ساگاوا بتواند آن را به دندان بکشد، بنابراين با يک چاقوي قصابي شروع به بريدن آن نمود.
ساگاوا در اعترافاتش گفت: جسد، مزهي ماهيهاي تن خام رستوران سوشي را ميداد، يک بار گوشتش را با خردل خوردم، يک بار سرخش کردم. شعري را که او خوانده بود و ضبطش کرده بودم را دائما و در حال خوردن گوشت گوش مي دادم.
چمدان جسد
ساگاوا از همه مراحل خوردن گوشت انسان فيلم و عکس تهيه کرد. سرانجام او تصميم گرفت بقيه اجزاي بدن را درون درياچه بيندازد. در کنار درياچه وقتي مردم با کنجکاوي به او نگاه کردند ترسيد و بسته را روي زمين انداخت و فرار کرد. دو روز بعد پليس به خانه او هجوم برد و در يخچال خانه، اجزاي بدن انسان را پيدا کرد. ساگاوا همه اتهامات را پذيرفت و مقاومت نکرد.
ساگاوا تا دو سال قبل از محاکمه زنداني شد. پدر پولدارش بهترين وکيل فرانسه را براي او استخدام کرد. وکيل توانست دادگاه را مجاب کند که ساگاوا بيماري رواني دارد و ساگاوا به بيمارستان رواني منتقل شد. پس از چندي او را به ژاپن تسليم کردند. در ژاپن هم به بيمارستان رواني برده شد و پزشکان ادعا کردند او مشکل رواني و انحرافات جنسي دارد.
مسئولان ژاپني بدون اوراق جنايي نميتوانستند ساگاوا را متهم کنند، فرانسه اتهام را از ساگاوا برداشته بود و پرونده جنايي او را به ژاپن ارائه نکرد. به همين دليل ساگاوا در تيمارستان به مدت ۱۵ ماه ماند و در سال ۱۹۸۶ آزاد شد.
اين پرونده جنجالي با اعتراضات فراوان روبرو شد و الان هم برخي درباره آن صحبت ميکنند. ساگاوا از جنايتش پشيمان نيست. او حالا به ستاره شبکههاي تلويزيوني تبديل شده. درباره جنايتش کتاب نوشته و درباره رؤياهايش نيز حرف ميزند. او ميگويد: دوست دارم اين بار گوشت آدم ژاپني را تجربه کنم.
او هيچ وقت زندان نرفت و حالا وقتش را با نوشتن کتاب و مصاحبه سپري ميکند