لالاییهای فراموش شده مادران لرستان
همشهری آنلاین/ لالاییهای لرستان از غنا و گستردگی قابلتوجهی برخوردارند و از گنجینههای فرهنگ فولکلور مردم این استان بهحساب میآید؛ روایتهایی به غایت ظریف و لطیف که هریک راوی وقایع و داستانهایی است که در برهههای مختلف بر مردم این مرز و بوم گذشتهاست.
کنکاش در وقایع گذشتهای که مردم لرستان شاهد آن بودهاند و سیری در ژرفای سرگذشت فرهنگی و تاریخی این دیار و همچنین بررسی موشکافانه در چهرههای ناشناخته زندگانی نیاکان سختکوش این مرز بوم، نشان دهنده انس و الفت عمیق مردم لرستان با طبیعت و پدیدههای پیرامون خویش است که پیوند ناگسستنی آنها را نمایان میکند. لرستان ازنظر فرهنگی، بسیار غنی است و در طول تاریخ چهرههای فرهنگی بیشماری را به مردم ایران معرفی کردهاست. لرستان، همواره بهعنوان سرزمینی مطرح بوده که بهدلیل سختگذر بودن و اینکه ازنظر جغرافیایی در موقعیت ویژهای قرار گرفته، نسبت به سایر مناطق کشور، ازنظر فرهنگی کمتر از اقوام مهاجر و البته مهاجم، تأثیر پذیرفته است.
در نتیجه مردم لرستان در حوزههایی مانند غذا، پوشش، آداب و رسوم زندگی، فرهنگ عامه، آیینها، سنتها و باورها کمتر دچار تغییر و دگرگونی شدهاند و تقریبا میتوان گفت عناصر بیگانه در فرهنگ قوم لر بسیار اندک است. دراین میان مقوله لالایی و بهعبارتی ادبیات زنانه که در کنار گهوارهها شکل گرفته و گستردگی امروز را پیدا کردهاست، بسیار شیرین و نمایانگر این موضوع است که مادران در ارتباط با کودکان خود از همان لحظات آغازین حیات، در واقع در قالب آوازهای لالایی، دلبندانشان را یاری میدهند تا واقعیتهای زندگی را واضحتر و روشنتر درک کند و بهسوی نیکسیرتی، خوشخلقی، خوشبینی، خیرخواهی و مهربانی روی آورند. به اعتقاد روانشناسان نیز، کودکانی که در چنین فضاها و با چنین عادتهای خوشایند و خوشقلبیهای این چنینی رشد مییابند، از همان کودکی، از مادران خود، مهرورزی را میآموزند و با شنیدن نوای دلنشین مادر آرامشی وصفناپذیر به کودک دست میدهد؛ ویژگیهایی که در لالاییهای زبان لکی بهخوبی میتوان آنها را مشاهده کرد.
بهعنوان نمونه، همانطور که دراین لالایی میخوانیم: «روله، کراست چیته، چیتِ کودری/ پر قیت پیله، سکه نادری»؛ یعنی: «فرزندم، جنس پیراهنت از چیت است، چیتی که از آن چادر میدوزند/ به سر تا پای تو سکه نادری آویزان است.»
دراین لالایی که از زبان زنان «چغلوندی» لرستان شنیده شدهاست، مادر از زیبایی پوشش فرزندش میگوید و از طریق وصف این زیباییها، مقام صاحب این لباسها را نکو میدارد و این به نوعی لالایی توصیفی است. باید درنظر داشت که تا چندی پیش زنان لر در لباسهای سنتی خود، سکهای رایج را بهعنوان وسیلهای زینتی به جلیقه و پیراهنشان میدوختند.
این سکهها وسیله مناسبی برای تزیین لباس کودکان نیز بهشمار میرفت. همچنین در آن روزگار پارچه چیت گلدار بین زنان لرستانی بسیار خواستار داشت و اینان از آن نوع پارچه پیراهن و چادر میدوختند. در لالایی دیگری، مادر چنین روایت میکند که «روله، دس بردم گرتم، مچ پات گرتم/ گو ایمامی بی طوافت کردم»؛ یعنی: «فرزندم، دست خود را دراز کردم و مچ پایت را گرفتم/ گویی امامی بودی که تو را طواف کردم.» دراین لالایی لکی که از ادبیات و فرهنگ عامیانه مردم چغلوندی گرفته شده، به اعتقادات پاک زنان لر نسبت به ائمه اطهار(ع) اشاره میشود.
در لالایی دیگری اینگونه روایت میشود که: «لالا لالا لالا لالات و نازه/ بالش زیر سرت مخمل تازه/ لالا لالاییت کنم تا مادر ایه/ گوساله گو کویی و شیر بیایه/ گواره ات بَوَم و شاخ بیدی/ لالا لالات کنم و یه امیدی/ سماور جوش زنه اَشیر میشو/ دلم پر میزنه سی قوم و خویشو»؛ یعنی: «لالای لالای لالای لای خوابیدنت چه آرام است/ متکای زیر سرت از مخمل تازه است(نرم است)/ آنقدر برایت لالایی میخوانم تا ماه از پشت کوه درآید/ و گاو کوهی برای گوسالهاش پر شیر شود/ گهوارهات را بر شاخ درخت بیدی آویزان میکنم/ و آنگاه به امید آنکه بزرگ شوی (و دستم را بگیری برایت لالایی میخوانم)/ سماور که پر از شیر گوسفندان است، دارد میجوشد/ و دل من همچون دل این سماور، برای دیدن اقوام و خویشاوندانم پرمیزند(میجوشد). دراین لالایی بروجردی، که به احتمال زیاد از مناطق مرکزی ایران به بروجرد راه یافته، مادر در کنار تصویرسازی برای فرزندش از مظاهر طبیعت، دلتنگی خود را نیز از دوری خویش و اقوام بیان میکند.
با وجود این غنای فرهنگی که در لالاییهای زبان لکی متبلور است، جای تأسف دارد که امروزه در لرستان، بیشتر مادران با بچههایشان به لری لالایی نمیخوانند و با گویشهای محلی صحبت نمیکنند و لالایی محلی برای آنان نمیخوانند. امروزه بسیاری از مادران حتی خود نمیتوانند آنگونه که باید، به گویش محلی سخن بگویند و این لالاییهای محلی که بهنوعی سرمایههای عظیمی از موسیقی و ملودیهای بینظیر محلی هستند، رو به فراموشی میرود. درواقع، لالاییهای قوم لر، بستر مناسبی هستند برای شناخت و آشنایی با روحیه این قوم غیور که در گذر زمان با مشکلات زندگی، داغها، دردها، اشکها و لبخندها زیستهاند. لالاییهای لری، بخش از ادبیات شفاهی لرستان را تشکیل میدهد که دست نخورده، نسل به نسل به فرزندان این مرز و بوم منتقل شدهاست.
لالاییهای مردم لرستان، عمیق و درخور اعتنا هستند و اشعاری که دراین لالاییها گفته میشود، نمایانگر ویژگیهای زندگی مردم این دیار بودهاست؛ بیانگر رنجهای مادران و سختیها و مشقتهای زندگی کوهستانی. لالاییها و ضربالمثلها، بهعنوان جزئی از فرهنگ عامه، نقش مهمی در انتقال فرهنگ به نسلهای آینده ایفا میکنند و باید بیشاز گذشته بر حفظ آنها همت گماشت.