آهنگ «مردن مردانه» را از گروه داماهی بشنوید
آخرين خبر/ «داماهي» با تمرکز بر موسيقي فولکِ جنوب ايران فعاليت کرده و اولين آلبومش را به مرحله انتشار رسانده است هر چند که از بلوچستان و شمال ايران هم نواهايي در آن شنيده ميشود.
گفتني است شعر مردن مردانه که توسط اين بند بازخواني شده است سروده ي زنده ياد ابراهيم منصفي است.
متن ترانه:
شش تيغه مکن صورت اي آدم ديوونه
(شش تيغه نکن صورتت رو ، اي آدم ديوونه)
کس منتظرت نينن وا سر خو مزن شونه
(کسي منتظرت نيست، سرت رو شونه نکن)
ايوم جووني ره برگشتن هم اينينن
(ايام جووني رفت و برگشتي هم در کار نيست)
مثل يه درختي که نابو دگه اون دونه
(مثل درختي ديگر به دونه بر نمي گرده)
حلاج که بردارن از راز و خبر دارن
(حلاج که بر داره ، از رازها خبر داره)
رازي که شو نافهمي صد عاقل و فرزونه
(رازي که صد عاقل و فرزانه هم نمي فهمن)
تو بازم اجنگيدي با ديو و دد و آدم
( تو باز هم با ديو و حيوان و آدم مي جنگي)
تا بلکه وا دست پر هر رو بري خونه
(تا شايد هر روز با دست پر بري به خونه)
چشمي تو چشوم گفتن که مثل يه ديوارن
(چشمي به چشمم افتاد که مثل يک ديوار بود)
تو راه م و مردن ما بين م و خونه
(در راه من و مردن ما بين من و خونه)
نه خونه نابيم هه نه غربت و آبادي
(نه خونه ي نابي دارم، نه غربت و آبادي)
سرگشته و بي سامون ا اي خونه و او خونه
(سرگشته و بي سامون ، از اين خونه به اون خونه)
تو مامن ابرامي سلطان بداقبالون
(تو مامن ابراهيمي ، سلطان بد اقبالها)
سرباري بشتر بس بي حجت و بي بونه
(سرباري بيشتر سه، بي دليل و بي بهونه)
تقدير سر پيري از م چه شوا آخر؟
(تقدير سر پيري آخر از من چه مي خواهد)
يا زندگي بختر يا مردن مردونه
(يا زندگي بهتر يا مردن مردونه