میردامادی: اگر برجام در دولتهای روحانی یا رییسی احیا میشد، گشودن جبهه جنگ برای طرف مقابل دشوار بود

اعتماد/ محسن میردامادی در گفتوگو با «اعتماد» از بایدها و نبایدهای پساجنگ گفت و افزود: اگر حکومت زمینه مشارکت اکثریت ایرانیان را فراهم میکرد، شاید اساسا دشمن چنین طمعی نمیداشت و دست به حمله نمی زد.
ملاک جذب و دفع افراد در دوران پساجنگ چه عامل یا عواملی باید باشد؟ محسن میردامادی، فعال سیاسی اصلاحطلب در پاسخ به این پرسش معتقد است که ملاک جذب و دفع در دوران پساجنگ باید وفاداری افراد به ایران باشد. با یک چنین میزانی، بسیاری از تندرویها و افراطگریها که منافع ملی ایران را قربانی بازیهای جناحی و سیاسی میکند، بیرون از دایره وفاداری به ایران قرار گرفته و بهطور طبیعی از دایره تصمیمسازیهای بنیادین بیرون میمانند. میردامادی با بازخوانی جنگ میهنی 12روزه اخیر به ریشههای بروز این تقابل، چگونگی آن و دستاوردها و آسیبهای ایران از این تقابل میپردازد. به اعتقاد این فعال سیاسی مهمترین دستور کار دولت سیزدهم جلوگیری از وقوع دوباره جنگ با تکیه بر اتحاد ملی ایرانیان است که باید از طریق دیپلماسی تامین شود.
جنگ ۱۲ روزه در شرایطی رخ داد که ایران و امریکا در کشاکش مذاکرات مهمی قرار داشتند. شاید از همین جنبه جنگ برای ایران با شگفتی بیشتری همراه بود. شما ریشههای بروز این رویارویی را چه میدانید؟
جنگی که رخ داد، ریشههای 40 الی 50سالهای دارد. وقتی حکومت شاه که روابط نزدیکی با اسراییل داشت، ساقط شد، این رژیم نسبت به انقلاب ایران احساس خطر جدی کرد. موشه دایان، وزیر خارجه وقت اسراییل جملهای بیان کرد که بسیار معروف شد و آن، اینکه «زلزلهای در ایران اتفاق افتاده که امواج آن به اسراییل خواهد رسید!» از ابتدای انقلاب57، اسراییل چنین خطری را از جانب ایران احساس میکرد. این احساس از 3دهه قبل که نیروهای نزدیک به ایران موجودیت نظامی قابل توجهی نزدیک مرزهای اسراییل و در درون قلمروی این رژیم پیدا کردند شدت بیشتری پیدا کرد. نیروهایی مانند حماس در غزه و حزبالله در لبنان این تقابل را تشدید میکردند. در این شرایط، اسراییل از چند دهه قبل، دنبال درگیری نظامی با ایران بود اما چون نمیتوانست به تنهایی به اهدافی که مد نظر داشت برسد به همراهی امریکا نیاز داشت. دولتهای امریکا در برهههای گوناگون اما با برخورد نظامی اسراییل موافقت نمیکردند. جورج بوش پسر که 2 دوره رییسجمهور بود، در مصاحبهای اعلام کرد «اسراییلیها دو بار قصد حمله به ایران را داشتند که او مانع شده بود.» روسای جمهور بعدی امریکا هم موافق این تقابل نظامی نبودند. در دوره جدید اما با سلسله رخدادهایی چون درگیریهای غزه، حوادثی که در لبنان برای حزبالله رخ داد، سقوط بشار اسد در سوریه و مهمتر از همه پیروزی دوباره ترامپ در امریکا، نتانیاهو توانست ترامپ را برای حمله به ایران مجاب کند. پس از پیروزی ترامپ در انتخابات امریکا، اسراییل بیشتر نظرات خود را به امریکاییها دیکته کرد. این در حالی است که ترامپ با شعار صلح و مقابله با جنگ، رای مردم امریکا را کسب کرده بود. او در نخستین گامها، ژست توافق با ایران را نیز گرفت. اسراییلیها اما توانستند، ترامپ را با خود همراه کنند. وضعیت مطلوبی که اسراییلیها طی دهههای گذشته هرگز تجربه نکرده بودند برای آنها ایجاد شد. اولا نگرانیهای امنیتی اطراف آنها کاهش یافت و بعد هم رییسجمهور امریکا به اسراییل برای تقابل با ایران چراغ سبز نشان داد.
هر تنازعی همراه با دستاوردها و آسیبهایی است. مهمترین دستاوردها و آسیبها و نقاط ضعف و قوت ایران در این نبرد میهنی چه بود؟
مهمترین نقطه ضعف ما غافلگیری اولیه همچنین نقش فعال عوامل نفوذی و جاسوسان اسراییل در کشور بود که باعث شد تعداد قابل توجهی از فرماندهان نظامی ما که اکثرا تجربه جنگ 8ساله با عراق را داشتند به شهادت برسند. تعداد قابل توجهی از دانشمندان هستهای ایران هم ترور شدند. اما نقطه قوتی که در درگیری تعیینکننده بود، بازسازی و احیای سازمان رزم، بلافاصله پس از شوک ابتدایی بود. این روند بلافاصله خلأها را پر کرد و نیروهای مسلح ما توانستند ظرف مدت کوتاهی به اسراییل پاسخهای درخور بدهند. با حملات موشکی ایران، جنگ به تدریج به یک موازنه رسید. این دستاورد، بسیار مهم بود، شاید کمتر کشوری بتواند ضربات اینچنینی در ساعات ابتدایی جنگ را تحمل کند و بعد به سرعت سازمان رزم خود را فعال کرده و پاسخهای مناسب به حملات ابتدایی بدهد. دستاورد مهم دیگر، تقویت همبستگی ملی و حس میهن دوستی مردم ایران بود. در نظرسنجیهای پس از جنگ 12 روزه، میزان حمایت از دولت، نسبت به قبل از حمله بیش از 3برابر شده است. در این جنگ اسراییلیها این توهم را داشتند که با چنین حملهای مردم به دلیل مشکلات و انتقاداتی که دارند با آنها همراهی خواهند کرد! ادعاهای گزافی هم از سوی نتانیاهو در روزهای اول جنگ مطرح شد که این تصورات به سرعت نقش بر آب شد. البته فکر میکنم برخی گروهکها مانند منافقان در شکلگیری به یک چنین توهمی نقش داشتند. از یک طرف توهم اسراییلیها و از سوی دیگر همبستگی ملی ایرانیان، همه را خنثی کرد. این اتحاد باعث شد نیروهای مسلح هم در دفاع از کشور به خوبی انجام وظیفه کنند.
جدا از رویارویی ایران و اسراییل، کنشگری اپوزیسیون و برخی رسانههای ایرانی در خارج از کشور، بازخوردهای منفی بسیاری در افکار عمومی ایرانیان پیدا کرد. مردم بعضا رفتار برخی طیفهای اپوزیسیون را با کنشگری سازمان مجاهدین در دهه ۶۰ مقایسه میکردند. شما در این باره چگونه میاندیشید؟
ما تجربه همکاری برخی از گروهکها و عوامل داخلی آنها با دشمن را در جنگ ایران و عراق داشتیم. مجاهدین خلق بازوی اطلاعاتی عراق شدند و مرکزیت خود را به عراق منتقل کردند. در جنگ هم با عراق علیه کشور همکاری میکردند. نهایتا هم ضربات جدی به دلیل این همکاری خوردند . در این دوره هم برخی افراد و گروهها به تریبون تبلیغاتی اسراییل بدل شدند، اما به نظرم همان همبستگی ملی ایرانیان در داخل و خارج، عملا گروههای اپوزیسیون را به افرادی از اینجا رانده و آنجا مانده بدل کرد.
اهداف اسراییل و امریکا از حمله به ایران چه بود و آنها تا چه اندازه در تحقق اهداف خود توفیق یافتند؟
در این جنگ اهداف اسراییل و امریکا، اهداف یکسانی نبود. اسراییلیها با محاسبات غلط و توهمی که داشتند، چند موضوع را پیگیری میکردند. در وهله نخست، برخورد نظامی و از کار انداختن ماشین نظامی ایران بود. در گام بعدی به دنبال تغییر نظام حاکم بر ایران بودند، به نظرم هدف نهایی اسراییل، تجزیه ایران به کشورهای کوچکتر است. چون میدانند در هر شرایطی ایران قدرتمند با ظرفیتهایی که دارد کشور قدرتمندی در منطقه خواهد بود. آنها این کشور قدرتمند را همراه با خواستههایشان نمیدانند. به همین دلیل تجزیه ایران هم در نهایت ذیل اهداف نهایی اسراییل بوده و هست.
اما اسراییل در هر 3هدف خود ناموفق بود. البته ما ضرباتی خوردیم اما سازمان نظامی ما ضربات سختی هم به اسراییل زد. اهداف امریکاییها جلوگیری از هستهای شدن ایران بود. آنها با توجه به تجربیات گذشتهای که در منطقه داشتند با سایر اهداف اسراییل همراه نبودند.
پس از رفتار مردم در جنگ ۱۲ روزه بسیاری از تحلیلگران معتقدند نوبت نظام حکمرانی است که پاسخ همراهی و انسجام مردم را با اعمال اصلاحات بدهد، برخی حتی از ضرورت پارادایم شیفت در نظام حکمرانی صحبت میکنند. به نظر شما حاکمیت در دوران پسا جنگ چگونه میتواند پاسخ انسجام، مشارکت و اتحاد مردم را بدهد؟
رفتاری که مردم ایران در جنگ 12روزه داشتند. مورد تحسین جهانیان قرار گرفت. معتقدم اگر حکومت به گونهای رفتار میکرد که زمینه مشارکت اکثریت ایرانیان فراهم شود، شاید اساسا دشمن چنین طمعی نمیداشت و دست به حمله نمیزد. اگر دشمن از قبل میدانست که مردم یکپارچه از کشورشان و تمامیت ارضی خود دفاع میکنند، دچار این اشتباه راهبردی نمیشد. برگزاری انتخابات با مشارکت زیر 50درصد، همگی زنگهای خطر را برای نظام حکمرانی به صدا درآوردند اما توجهی به آن نشد. اگر در ایران انتخاباتی برگزار میشد که مانند دوران اصلاحات بیش از 80درصد ایرانیان در آن حضور داشتند، از منظر امنیتی، قدرت بیشتری را نصیب ایران میکرد و امنیت ایران تضمین میشد. اما به این ضرورت توجهی نشد و مردم از صحنه تصمیمات دور شدند. حکومت پس از رفتار مردم باید در تصمیمات خود تجدید نظر اساسی صورت بدهد. باید کاری کند که مردم علاقهمند شده و امید بیشتری به آینده داشته باشند و در بزنگاههای مختلف از جمله انتخابات حضور پر شورتری داشته باشند.
پس از جنگ 12 روزه، برای حاکمیت باید ایران و وفاداری به ایران مبنای جذب و دفع باشد. کسانی که ایران، تمامیت ارضی ایران، استقلال ایران و مقابله با تهاجم خارجی به ایران اصل است، ولینعمت کشور و نظام هستند. حاکمیت باید جذب آنها را سرلوحه کار خود قرار بدهد. اگر این کار صورت بگیرد در برابر هر تهاجم خارجی و اقدام مشابهی تضمین خواهیم داشت و کشور تا حد زیادی میتواند ایمن باشد. در این صورت تفکر تهاجم خارجی را برای دشمنان بلاموضوع میسازد.
مساله بعدی، نحوه قضاوت در مورد مردم و اعتماد به آنهاست. حکومت در صحنههای مختلف مانند گزینشها، انتخابها، به کارگیری نیروها در دستگاههای مختلف و... اشتباهات بزرگی داشته است. این اشتباهات باید اصلاح شوند. مردم باید احساس کنند در همه عرصههای کشور و نظام حضور دارند. پس از جنگ، رفتار حاکمیت با مردم باید نسبت به قبل از جنگ متفاوت شود تا زمینه مشارکت مردم در آوردگاههای مختلف فراهم شود. از موارد دیگری که به هیچوجه با همبستگی مردم سازگار نیست، رسانه ملی کشور است که از تحولات کشور بسیار عقبتر است. در واقع رسانه ملی که باید بازتابدهنده همه ملت و اقوام، گروهها، جریانات و...باشد در اختیار یک تفکر اقلیت و کوچک است که هیچ سنخیتی با مطالبات اکثریت مردم و میهن دوستی ایرانیان ندارد. تاسفآور اینکه پس از جنگ 12 روزه، رویکردهای اشتباه قبلی در صدا و سیما در حال دنبال شدن است.
تندروها اخیرا فشارها و حملات زیادی را نسبت به دولت و مذاکرهکنندگان ایرانی ترتیب میدهند. این نوع کنشگری رادیکال را چگونه میتوان تفسیر کرد؟به نظر شما تحولات منطقهای و بینالمللی برای ایران به چه سمتی میرود؟ آیا توافقسازی در دسترس است یا تنازع دوباره؟
در اینکه چه باید بکنیم، مهمترین فاکتوری که در شرایط تازه باید در نظر گرفته شود، جلوگیری از تکرار جنگ است. البته همه بخشهای این ضرورت در اختیار ایران نیست اما عملکرد ایران در این زمینه میتواند مهم باشد. شاید در گذشته هم اگر بهتر عمل میشد میتوانستیم از جنگ اخیر جلوگیری کنیم. اما برای آینده از یک طرف باید حتما با قدرتهای تعیینکننده به خصوص امریکا مذاکره داشته باشیم و با گفتوگو جلوی جنگ را بگیریم و از سوی دیگر نیروی مسلح ما باید آماده باشد که اگر بهرغم تلاشها، جنگی تحمیل شد، آمادگی داشته باشند. توان نظامی و دیپلماسی در موازات هم هستند، توان نظامی در واقع پشتوانه مذاکرات است.
اگر قرار باشد مذاکرات هم دنبال شود و توافقی در دسترس باشد، این توافق به چه صورت است؟
در مذاکرات هم باید به سمت یک چشمانداز بلندمدت حرکت کنیم. ممکن است همه مسائل در کوتاهمدت قابل تفاهم نباشد اما میتوان در یک چشمانداز دراز مدت در مورد آنها به تفاهم رسید. ابتدا باید گامهای اولیه برداشته شود و سپس گامهای بعدی به گونهای برداشته شوند که در چشمانداز بلندمدت یک توافق پایدار شکل بگیرد. طبیعتا در ایران افراد و گروههایی هستند که از جنگ استقبال میکنند. آنها بر طبل جنگ میکوبند همانطور که در گذشته میکوبیدند. اینها مخالف مذاکره و توافق هستند. این افراد و گروهها ضربات سختی به کشور زدهاند. در اواخر دولت آقای روحانی که همهچیز برای توافق و احیای برجام آماده بود، اینها اجازه توافق ندادند. در دولت آقای رییسی هم همینگونه عمل کردند. با افتخار میگفتند برجام در حال نهایی شدن بود ما نگذاشتیم امضا شود. این تفکرات افراطی است که زمینهساز جنگ 12روزه شد. اگر برجام در دولتهای روحانی یا رییسی احیا میشد، گشودن جبهه جنگ برای طرف مقابل دشوار بود. همان طور که در دوره قبل هم ترامپ از برجام خارج شد اما منجر به جنگ نشد. چون مخالفتهای بینالمللی وجود داشت. تندرویها اما اجازه چنین اصلاحاتی را نداد. امروز اما با تجربه قبلی باید مراقب باشیم تا این تندرویها تکرار نشود.