شکست دیپلماسی پنهان اروپا در قبال تعلیق تحریمهای ایران
نامه نيوز/ اظهارات اخير سخنگوي وزارت امور خارجه کشورمان در خصوص شکست رايزني هاي پنهان و آشکار اتحاديه اروپا و آمريکا در خصوص تعليق تحريمهاي ايران ، از ابعاد مختلفي قابل تامل است. سيد عباس موسوي در اين خصوص مي گويد : "اروپاييها در خفا و آشکار با امريکا گفت و گو کردهاند، اما سير اتفاقات نشان دهنده ناکارآمدي اين روش است. اميدواريم با شيوع کرونا و ضرورت همکاريهاي جهاني براي برچيدن اين خطر جهاني، اروپا به اجراي تعهدات خود در برجام پايبند و براي اجراي تعهدات امريکا نيز به اين کشور فشار وارد بياورد تا ايران از منابع خود براي توسعه بهداشت جهاني استفاده کند." همان گونه که از سخنان موسوي و ديگر مقامات وزارت امور خارجه کشورمان بر مي آيد، رايبزني هاي تروييکاي اروپايي و واشنگتن در خصوص "تعليق تحريمهاي ايران" با شکست مواجه شده است. اين موضوع، تنها به دوران فعلي، يعني دوران شيوع کرونا مربوط نيست. از ارديبهشت ماه سال 1397،رايزني برخي کشورهاي اروپايي با واشنگتن در خصوص تعليق بخشي از تحريمهاي ايران از جمله سوئيفت و فروش نفت بي نتيجه مانده است. نکته مهم تر اينکه تروييکاي اروپايي در مواردي که قادر به استفاده از ظرفيتهاي اقتصادي خود ( حتي در بخش دولتي) براي تسهيل مسير تجارت با ايران بوده اند نيز استفاده نکرده اند. افرادي مانند آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان و بوريس جانسون نخست وزير انگليس قويا معتقدند که هرگونه عادي سازي روابط تجاري با ايران و تعليق تحريمهاي ايران، بايد محصول رايزني ديپلماتيک و جلب رضايت ايالات متحده و دولت ترامپ باشد و در غير اين صورت، اروپا از ظرفيتهاي مستقل خود براي تحقق اين موضوع نبايد استفاده کند. اين قاعده در خصوص امانوئل مکرون رئيس جمهور فرانسه نيز صدق مي کند. تروييکاي اروپايي بر اين باورند که حفظ برجام از سوي اروپا ( بدون جلب رضايت آمريکا) ، منتج به ايجاد گسست در مناسبات درون آتلانتيکي واشنگتن و شرکاي اروپايي آن مي شود. در اين صورت، معادلات امنيتي اروپا مي تواند دستخوش تحولاتي سلبي شود. موضوعي که ايالات متحده بارها در خصوص آن به مقامات اروپايي هشدار داده است. بي دليل نيست که مرکل از مقامات اروپايي خواسته است تا بر سر برجام و موضوعاتي از جمله تعليق تحريمهاي ايران، نبايد تقابل جدي و سختي ميان اروپاييان و دولت ترامپ صورت گيرد. اما هم اکنون با شيوع ويروس کرونا از يک سو و نزديک تر شدن به رقابتهاي انتخابات رياست جمهوري سال 2020 ايالات متحده ،معادله تا حدود زيادي پيچيده تر شده است! سوال اصلي اينجاست که واشنگتن تا چه اندازه اي حاضر است از ظرفيت اروپا در قبال هر گونه تحولي در ارتباط با کشورمان استفاده کند؟ به نظر مي رسد ترامپ تمايلي براي اين موضوع ندارد! به عبارت بهتر، رئيس جمهور آمريکا فعلا قصد ندارد اين ظرفيت را که قبلا فعال بوده را دوباره فعال کند! حتي کاخ سفيد تمايل دارد که اگر قرار است پيامي به ايران منتقل شود ، اين کار بايد از طريق کشورهاي ديگري مانند ژاپن و عمان صورت گيرد. البته نقش سوئيس به عنوان شريک سنتي آمريکا را نيز نمي توان در اين خصوص ناديده انگاشت اما نبايد فراموش کرد که سوئيس، براي مقامات آمريکايي نماد اتحاديه اروپا نيست! موضوع ديگري که بايد مدنظر قرار داد، به نارضايتي و خشم دوطرفه مقامات آمريکايي و اروپايي از يکديگر باز مي گردد.ترامپ به خوبي مي داند که مقامات اروپايي ( غير از بوريس جانسون ) اساسا تمايلي در خصوص بقاي وي در کاخ سفيد ندارند. آنها در انتخابات رياست جمهوري سال 2016 نيز از هيلاري کلينتون رقيب ترامپ حمايت کرده بودند. در حال حاضر نيز افرادي مانند مکرون و مرکل اميدوار هستند تا جو بايدن به عنوان نامزد نهايي احتمالي دموکراتها، بتواند ترامپ را در انتخابات نوامبر 2020 شکست دهد. با اين حال مقامات اروپايي ديگر اين موضع را به صورت آشکار ابراز نمي کنند! از آن سو، مجادلاتي که طي سه سال اخير در درون ناتو و بر سر مسائلي مانند تامين بودجه ساليانه نظامي اين مجموعه از سوي کاخ سفيد شکل گرفته است، منجر به خشم و استيصال مقامات اروپايي شده است. ماجرا به اين نقطه ختم نمي شود! رئيس جمهور آمريکا و وزير امور خارجه اين کشور، طي ساليان اخير به اصلي ترين حاميان ملي گرايان افراطي در اروپا تبديل شده اند. رشد گروههاي افراطي و ضد اتحاديه اروپا در کشورهاي مختلف اروپايي، معلول حمايتهاي گسترده اي است که ترامپ و پمپئو از اين گروهها و احزاب صورت مي دهد. ترامپ بارها در مواضع خود به صورت آشکار و پنهان اعلام کرده است که تمايلي نسبت به بقاي اروپاي واحد در نظام بين الملل ندارد. در چنين شرايطي و با وجود خشم دوطرفه اي که ميان آمريکا و اروپا وجود دارد، کاملا مسجل است که دونالد ترامپ قصد ندارد اروپا را در بازي ها و تصميم گيري هاي مهم بين المللي خود دخالت دهد.