انتقاد شدید عبدی به حداد عادل
اعتماد/ تحليلگر اصلاح طلب نوشت: آقاي حدادعادل در توصيهاي به اصولگرايان نکاتي را اظهار داشتهاند که واجد گزارههاي صريح و ضمني است و با توجه به جايگاه ايشان در جناح اصولگرا، شايسته است که به آنها پرداخته شود.
وي ادامه داد: ايشان در اين توصيه گفتهاند که: «معلوم نيست در ماههاي بهمن و اسفند و فروردين و ارديبهشت و خرداد چه اتفاقهايي بيفتد و پيوست تبليغاتي دشمن با افکار عمومي چه بکند، مسلما نظام سلطه راضي نيست که ما در انتخابات 1400 دولتي از جنس مجلس داشته باشيم. بعيد نيست که مقداري ارز آزاد کنند يا قولش را بدهند يا با معادلات پولي و مالي بازي کنند و قيمت ارز و سکه پايين بيايد و مردم به يک سمت و سوي بروند.» درست است که يکي از معيارهاي اتحاد نيروها ترس و نگراني از پيروزي طرف ديگر است و بايد وحدت ميان نيروها را حفظ کرد تا رقيب پيروز نشود ولي براي حضور انتخاباتي اين انگيزه کافي نيست. اين نگاه سلبي که بکوشيم تا ديگران نباشند، راهبرد سازندهاي نيست، بلکه فقط ميتواند مکمل يک راهبرد ايجابي و سازنده باشد. لذا انتظار ميرود که پس از چهل و چند سال فعاليت سياسي در کشور گفته شود که، مشکلات کشور چيست؟ و راهحل آنها از نظر نيروهاي اصولگرا چيست؟ و چرا معتقدند که اين راهحلها منجر به نتيجه و حل مشکلات ميشود؟ و چرا در گذشته آنها را انجام ندادهاند؟ به نظر بنده اگر هر نيروي سياسي که سر کار ميآيد به اين چند مساله مهم اقتصادي پاسخ دهد، ميتوان درباره آنها داوري کرد؟ 1- چگونه ميخواهد رشد اقتصادي ايجاد کند؟ 2- چگونه ميخواهد سرمايهگذاري براي اين رشد را تامين کند؟ 3- چگونه ميخواهد اشتغال را توسعه داده و بيکاري را کم کند؟ و 4- چگونه ميخواهد صادرات و واردات را افزايش دهد؟ بحثهاي ديگري نيز هست که فعلا وارد آنها نميشوم. از جمله اينکه چگونه ميخواهد جلوي تورم را بگيرد و فقر و نابرابري و فساد را کاهش دهد؟ به علاوه بايد توضيح دهند که در گذشته درباره اين مسائل چه کردهاند؟ پس از اقتصاد بايد درباره ايدههايش درباره مشارکت مردم، آزادي رسانه و فضاي مجازي، روابط خارجي، حقوق زنان، حل مساله گرايش به مهاجرت و... را پاسخ دهد. اين پاسخها نبايد کليگوييهاي رايج باشد. شخصا اگر ببينم يک نيروي اصولگرا نيز به اين پرسشها پاسخ معقولي بدهد، حتما از آنان حمايت خواهم کرد، هر چند بعيد ميدانم که در اين صورت ديگر اصولگرا باقي بماند. نکته بعدي اينکه منطق آقاي حدادعادل را اگر تعميم دهيم نتيجه ميگيريم که بيگانگان و نظام سلطه با افزايش قيمت ارز و تحريمها خواستهاند دولت وحاميان آن را از چشم مردم بيندازند که ظاهرا مطابق تحليل ايشان در اين کار موفق شدهاند. اگر اين نتيجهگيري درست است، در اين صورت انگيزه آنان براي مخالفت با اين دولت چه بوده است؟ چرا دوستان اصولگراي آقاي حدادعادل در دفاع از اين دولت در برابر نظام سلطه اقدامي نکردند، سهل است که به نوعي آن فشارها را تشديد هم کردند؟ و اگر اين برداشت غلط است، بايد بفرمايند چرا بيگانگان و نظام سلطه هنگام فشار براي افزايش قيمت ارز هدفي براي زدن دولت ندارند ولي در کاهش يافتن آن در پي تقويت گروه مقابل اصولگرايان هستند؟ مهمترين نکته گزاره ايشان اين است که نظام سلطه در حال مديريت سياست و امور در اينجا هستند. فارغ از اينکه ادعاي ايشان درست يا نادرست باشد، نفس اينکه به وجود چنين دخالتي اقرار ميشود به منزله شکست است. چرا بايد پس از چهل و دو سال کارمان به جايي رسيده باشد که سرنوشت انتخابات ما و بالا و پايين رفتن ارز به دست خارجيها تعيين شود؟ آنهم با اين همه احتياط براي جلوگيري از حضور ديگران در قدرت از طرق ردصلاحيت و حذف؟! آيا در انتخابات گذشته هم اين دخالت رخ داده بود؟ به نظرم اين شايسته نيست که براي ترساندن تعدادي جوان اصولگرا که از دست فسادهاي موجود و ناکارآمدي پدران اصولگرا به تنگ آمدهاند، داستانسرايي کنيم و آنان را از افتادن خيالي در بازي بيگانگان و نظام سلطه ترساند. اين نشانهاي از نداشتن ايده و از آن مهمتر فقدان اعتماد به نفس و صداقت سياسي است. نکته آخر اينکه نميدانم چگونه جناب دکتر حدادعادل، متوجه بيان تبعات اين توصيه خود نشدهاند؟ اين نکته براي من عجيبتر از ساير نکات است. شايد کسي اين سخنان را در جمعي محدود و به صورت غيررسمي بيان کند، ولي اظهار آن به صورت آشکار و عمومي معناي جملات را نيز به کلي دگرگون ميکند، مثل اظهارنظري که خانم فائزه هاشمي درباره انتخاب ترامپ گفت. اگر هم نميگفت بسياري ميدانستند که ايشان چه انتخابي را ترجيح ميدهد، ولي بيان عمومي آن چيزي اضافه بر آن خواست دروني بود.