پالسهای انتخاباتی علی لاریجانی؛ کاندیداتوری قطعی شد؟
انتخاب/ اخيرا تحرکاتي چراغ خاموش از لاريجاني ديده شده که ميتوانند به عنوان پالسهاي انتخاباتي او تلقي شوند. کانال تلگرامي علي لاريجاني از چند روز پيش تاکنون شروع به بازنشر اظهارات و سخنرانيها و نظرات علي لاريجاني کرده است. اظهارنظرهايي که هم به مسائل روز مرتبطند و هم رنگ و بوي انتخاباتي دارند. اقدام اخير لاريجاني اگر به معناي تصميم نهايي او براي کانديداتوري نباشد دست کم نشان ميدهد که او در حال زمينه چيني و آماده کردن مقدمات اعلام نامزدي در انتخابات است تا اگر لازم شد اين کار را انجام دهد؛ انتخاباتي که چه بسا بدون حضور افرادي مانند لاريجاني - و نه لزوما خود او - شانسهاي اصلاح طلبان در آن روزبه روز کاهش يابد و اصولگرايان هم مطمئن از پيروزي، به سمت يک جنگ دروني پيش بروند.
علي لاريجاني نامي است که در چند دوره اخير انتخابات رياست جمهوري بارها مطرح شده؛ او خود اولين بار در انتخابات سال 1384 نامزد شد؛ زماني که در قامت يک اصولگراي تمام عيار پس از يک دهه رياست بر صداوسيما مورد توجه اصولگرايان سنتي نيز قرار گرفت و نامزد مطلوب آنها شد. اما جوانترهاي اصولگرا که اعتقادي به وحدت نداشتند بازي سنتي هاي اين جريان را به هم ريختند و نتيجه آن شد که کسي حاضر به انصراف نشد و جريان اصولگرا با 4 کانديداي مختلف پاي به رقابت گذاشت. نتيجه آن انتخابات براي لاريجاني شکست بود. آن زمان اصلاح طلبان با تجربه اي که از صداوسيماي تحت مديريت لاريجاني داشتند، سايه او را با تير مي زند. شعار انتخاباتي «هواي تازه» اش را جدي نمي گرفتند. حرف هاي او درباره دموکراسي را در کنار عملکردش در صداوسيما به نقد مي کشيدند.
با پيروزي يکي از همان اصولگرايان جوان اما وضعيت تغيير کرد. احمدي نژاد شده بود متر و معيار همه اصولگرايان براي تشخيص حق از باطل. در توصيف هاي فرابشري از احمدي نژاد از هم سبقت مي گرفتند. معجزه هزاره سومش مي خواندند و در هر قدمش هاله نوري دور سرش مي ديدند.
در چنين فضايي علي لاريجاني هم دبير شوراي عالي امنيت ملي شد تا بلکه با همکاري دولت اصولگرا، کشتي مذاکرات هسته اي را به آن ساحلي که آرزويش را دارند برسانند. اما ديري نپاييد که لاريجاني دريافت آبش با احمدي نژاد توي يک جوي نمي رود. از دبيري شوراي عالي امنيت ملي کنار رفت و راه بهارستان را پيش گرفت. در مجلس با احمدي نژاد به اوج اختلافات خود رسيد. به ويژه پس از فضاي انتخابات 1388، حرمتي بين اين دو رييس قوه نماند که شکسته نشود. از همان زمان ها بود که اصلاح طلبان تغييرات نرمي را در مواضع سياسي لاريجاني مشاهده کردند. اصلاح طلبان که به کل از همه پست هاي سياسي مملکت کنار گذاشته شده بودند، حالا اميد خود در مقابله با رييس جمهور تندرو و تک رو را در رييس مجلس جستجو مي کردند. لاريجاني هم ديگر شباهتي به رييس آن صداوسيماي جنجالي که در مواجهه با دولت اصلاحات کم نگذاشته بود، نداشت.
همفکر روحاني
با ظهور دولت ميانه رو حسن روحاني، حالا ديگر خط و ربط سياسي لاريجاني بيش از پيش از ساير اصولگرايان متمايز شده بود. او به وضوح به جرياني ميانه رو از اصولگرايان تغلق يافته و چه بسا يکي از سران آن شده بود. در موارد متعددي جلوي اقدامات تندروها در مجلس ايستاد و از اين راه کمک قابل توجهي به دولت روحاني کرد. حمايت او از برجام و نحوه مديريت آن در مجلس را نه دولت روحاني فراموش کرده و نه اصولگرايان تندرو.
در ليست اصلاح طلبان
کار به جايي رسيد که در انتخابات سال 1394 که با پيروزي ائتلافي از اصلاح طلبان و ميانه روهاي اصولگرا همراه بود، علي لاريجاني در ليست اصلاح طلبان قرار گرفت. آن هم در حالي که تندروهاي اصولگرا از جمله جبهه پايداري براي راي نياوردن لاريجاني خود را به آب و آتش زده بودند.
قرابت او با اصلاح طلبان در مجلس دهم بيشتر هم شد؛ جايي که طيفي از اصلاح طلبان با صداي بلند اعلام کردند که رياست لاريجاني بر مجلس را به رياست محمدرضا عارف ترجيح مي دهند.
خشم تندروهاي اصولگرا
در چنين شرايطي وقتي از ادامه کار پارلماني انصراف داد و در انتخابات 1398 ثبت نام نکرد، بسياري او را واجد شرايط رياست جمهوري دانستند. هم اکنون هم جريان اصولگرا در مورد نحوه مواجهه با لاريجاني دوشقه شده و هم جريان اصلاح طلب.
اصولگرايان تندرو از جمله طيف موسوم به جبهه پايداري و همفکرانشان به هيچ وجه حاضر نيستند کسي مانند لاريجاني رييس جمهور شود. آنها او را ادامه دهنده راه روحاني مي دانند. به لاريجاني انواع و اقسام القاب را داده اند؛ از «ساکت فتنه» گرفته تا «سازشکار». طيف سنتي اين جريان اما همچنان سياستمداري کلاسيک مانند لاريجاني را مناسب رياست جمهوري مي دانند. اين طيف از بخشي از روحانيون اصولگرا تا احزاب قديمي تر اين جريان را دربرمي گيرد.
ترديد اصلاح طلبان
در ميان اصلاح طلبان نيز اوضاع به همين صورت است. البته در اين جريان تقريبا کسي نيست که از اقدامات لاريجاني در طول رياستش بر مجلس حمايت نکند اما درمورد حمايت از و معرفي اش به عنوان کانديداي مطلوب اصلاح طلبان دودستگي وجود دارد. دسته اي از اصلاح طلبان، حمايت از فردي غيراصلاح طلب مانند حسن روحاني را خاص همان سال هاي 1392 و 1396 مي دانند. به گفته آنان چنين تصميمي صرفا به دليل فضاي ايجادشده پس از انتخابات 1388 بوده و لزومي ندارد بار ديگر تصميم مشابهي گرفته شود. از نگاه آنها حمايت از فردي مانند لاريجاني به معناي پايان اصلاح طلبي و اذعان به اين موضوع است که عملا جريان اصلاح طلب ديگر هيچ قدرتي ندارد و چه بسا وجود خارجي هم نداشته باشد. اما دسته ديگر اصلاح طلبان به لاريجاني روي خوش نشان مي دهند. از نظر آنها فضاي ايجاد شده پس از انتخابات سال 1388 تغيير خاصي نکرده و اصلاح طلبان با محدوديت هاي فعلي امکان حضور مستقل در انتخابات با کانديداي اختصاصي خود را ندارند. بنابراين بهترين راه ائتلاف با ميانه روهاست تا دست کم از افتادن کشور در ورطه افراط جلوگيري شود. با اين نگاه چه کسي بهتر از لاريجاني؟ فردي عملگرا و واقع بين که مورد تاييد نهادهاي قدرت در کشور نيز هست و در 12 سال رياستش بر مجلس در امور کشورداري هم امتحانش را پس داده.
تصميم خود لاريجاني
به جز اين موضوعات، مشکل ديگر اما تصميم خود لاريجاني است. او در سال هاي اخير و به ويژه پس از حواشي متعددي که در جريان «يکشنبه سياه» مجلس پيش آمد، تمايلي به کانديداتوري نشان نداده است. پس از آن نيز حواشي ديگري در خصوص برادرش که رياست قوه قضاييه را بر عهده داشت، به وجود آمد که فضاي ذهني جامعه را نسبت به نام خانوادگي آنها بدتر و بدتر کرد. لاريجاني در آخرين روزهاي حضورش در مجلس يک بار به صراحت گفت که قرار نيست نامزد انتخابات رياست جمهوري 1400 شود. با اين حال، حرف اول يک سياستمدار حرف آخر او نيست و متغير هاي متعددي وجود دارند که شکل دهنده تصميم نهايي هر فرد سياسي از جمله علي لاريجاني هستند. اکنون او مدت هاست درمورد نامزد شدن يا نشدنش سکوت کرده. حتي نزديکان سياسي او هم اطلاع دقيقي از تصميم نهايي اش ندارند. آنچه مي توان مسلم فرض کرد اين است که لاريجاني علاقه اي به حضور انفرادي و بدون حمايت سياسيون ندارد.
مهمترين فرضيه اين بود که به نظر مي رسيد لاريجاني در حال رصد شرايط است. مي خواهد ببيند چه کساني در انتخابات قرار است کانديدا شوند. چه از طرف اصولگراها و چه از سوي اصلاح طلبان. اگر اين وضعيت مشخص شود لاريجاني مي تواند برآوردي از کانديداهاي نهايي داشته باشد و تشخيص دهد که چه کساني احتمالا رد صلاحيت و چه کساني تاييد مي شوند. آن وقت است که تصميم نهايي خود را خواهد گرفت. اگر لاريجاني تشخيص دهد که در ترکيب کانديداهاي احتمالي، مي تواند حمايت بخشي از هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا را به دست آورد، آنگاه بي درنگ ثبت نام خواهد کرد و در غير اين صورت خير.
پالس هاي انتخاباتي
با وجود اين فرضيه، اخيرا تحرکاتي چراغ خاموش از لاريجاني ديده شده که مي توانند به عنوان پالس هاي انتخاباتي او تلقي شوند. کانال تلگرامي علي لاريجاني از چند روز پيش تاکنون شروع به بازنشر اظهارات و سخنراني ها و نظرات علي لاريجاني کرده است. اظهارنظرهايي که هم به مسائل روز مرتبطند و هم رنگ و بوي انتخاباتي دارند.
لاريجاني در اين اظهارات از لزوم تبديل تهديدات کرونا به فرصت گفته و لازمه اش را استقرار دولت الکترونيک و اقدامات مهم ديگر دانسته. از اينکه عده اي به هر بهانه مي خواهند صفوف ملت را متفرق کنند انتقاد کرده و گفته امروز در کشور به وحدت و استقامت نياز داريم. درباره شرايط بسيار حساس کشور به لحاظ بينالمللي و منطقهاي هشدار داده و چاره را باز هم در وحدت در درون کشور ديده: «اگر در داخل وحدت وجود داشته باشد پس مي زند اما اگر با تهمت و جدال يکديگر را تخريب کنيم همان چيزي است که دشمن انتظار دارد البته اختلاف نظر با دشمني تفاوت دارد.» حتي از «انتخابات باشکوه» هم سخن گفته. تاکيد کرده که «انتخابات بايد با اخلاق همراه باشد و اين امر شيرين و مبارک نبايد با بي اخلاقي ها تيره شود.» از اينها مهمتر حتي گريزي هم به وعده هاي انتخاباتي رايج زده و گفته «در فصل انتخابات برخي افراد ادعا مي کنند که اين مقدار پول مي دهيم؛ آيا با اين پول دادن ها، توليد يا اشتغال ايجاد مي شود؟ وعده کانديداها در پرداخت پول به مردم خلاف است.» گفته مردم صدقه نمي خواهند و اگر مي خواهيم بيکاري حل شود، بايد سرمايه گذاري را در کشور ايجاد کنيم و با مردم رو راست باشيم.
اقدام اخير لاريجاني اگر به معناي تصميم نهايي او براي کانديداتوري نباشد دست کم نشان مي دهد که او در حال زمينه چيني و آماده کردن مقدمات اعلام نامزدي در انتخابات است تا اگر لازم شد اين کار را انجام دهد؛ انتخاباتي که چه بسا بدون حضور افرادي مانند لاريجاني - و نه لزوما خود او - شانس هاي اصلاح طلبان در آن روز به روز کاهش مي يابد و اصولگرايان هم مطمئن از پيروزي، به سمت يک جنگ دروني پيش مي روند.