آذری جهرمی به رئیسجمهور ۱۴۰۰: باید تضمین داشتن وزیر زن را بدهید
جماران/ جماران نوشت: وزير ارتباطات و فناوري در ياداشتي با عنوان «دنياي خلق نشده»، از لزوم حضور وزير زن و ارتقاء عدالت جنسيتي سخن گفت.
محمدجواد آذري جهرمي در يادداشتي با عنوان «دنياي خلق نشده» نوشت:
دو رويکرد «زنده ماندن» و «زندگي کردن» در حکمراني، دو نوع از برخورد با موضوعات اساسيست؛ امروز به تفاوت نگاه در مورد موضوع «عدالت جنسيتي» خواهيم پرداخت. موضوعي که نيمي از جامعه را درگير ميکند و در زمينه حکمراني ميتوان آن را يکي از مهمترين پيامدهاي «شکاف نسلي» دانست.
اگر «شکاف نسلي» که در يادداشت پيشين به آن پرداختم؛ اشاره به اين واقعيت دارد که ارزشها و نگرشهاي نسلهاي مختلف با همديگر تفاوتهايي دارند و همين تفاوت به دو نوع از رفتارها و تصميمگيري ميرسد؛ ميتوان گفت که نگاه به موضوعات جنسيتي بيش از هر دليل تاريخي، ديني يا فرهنگي، برآمده از تفاوت ارزشهاي بيننسلي است. نسل سياستمدار فعلي ايران، در زمان خود نگاههاي پيشرويي به موضوع جنسيت داشتهاند؛ اما در اين دهههاي گذشته، نسلهاي جديدتر نيازها و ارزشهاي زمان خود را يافتهاند يا ساختهاند. شکاف نسلي در حکمراني باعث شده ارزشهاي آن نسل، همچنان حاکم بر نهادهاي قانوني و رفتاري مانده است؛ اما ارزشها تغيير کردهاند. اگر در جامعهي امروز «شکاف نسلي» را دنياهاي موازي بناميم؛ «عدالت جنسيتي»، بيشک «دنياي خلق نشده» است.
به عنوان تنها يک نمونه، ارزشهايي مانند کار کردن زن يا تعارض ميان فعاليتهاي اجتماعي و خانوادهاي هنوز دغدغه مديران نسل انقلاب است؛ اما زنان امروز ارزشهايشان حذف يکي در برابر ديگري نيست! زن امروزين که در بهترين دانشگاهها درس خوانده است؛ نميتواند بپذيرد تا از کنشگري و مشارکت اقتصادي، اجتماعي يا سياسي حذف شود. او خواستار تغيير، انعطافپذيري و سهمخواهي از ساختارهاي سياسي و اقتصادي کشور است تا بتواند در فضايي همگونتر «زندگي» کند. زنان تحصيلکرده دانشگاهي داراي بيشترين ميزان بيکاري در مقايسه با هر گروه ديگري هستند و همين نقطه سرآغازي است براي او تا معترض و ناراضي از ساختارهاي نهادي شود. مادري شود ناشاد و سرخورده. زني که همواره مردد است به مسيري که رفته و مدام از خود سوال ميکند که آن همه تلاش و مهارتآموزي تخصصي او براي چه بود؟ يا دختري پر از خشم شود و فلسفهي وجودياش را زير سوال ببرد! زن امروز ميخواهد زندگي کند و براي هر انساني شغل و فعاليت اجتماعي بخشي از «زندگي کردن» است. زن امروز ممکن است هيچ نياز مادي به کسب درآمد نداشته باشد، اما در منظومه ارزشهاي او کنشگري اجتماعي، فعاليت اقتصادي و مشارکت سياسي بخش عمدهاي از «زندگي کردن» است. او شغل را تنها براي کسب درآمد و زنده ماندن نميخواهد؛ او ميخواهد زندگي کند!
اين نارضايتي زماني آشکارتر ميشود که کشورهاي ديگر منطقه، خصوصا کشورهاي عربي خليج فارس، کابينههاي خود را ميزبان زنان وزير کردند و وقتي مقايسه پيش ميآيد (هرچند بپذيريم که اين امر تنها يک حرکت نمايشي است)؛ اما نارضايتيها را عميقتر خواهد کرد. نارضايتيهايي که گاه در مهاجرت از کشور نمود مييابد و گاه در افسردگيها. زنان هم مانند مردان به رويا نياز دارند. به رويا نياز دارند براي تصوير کردن آينده و بعد دويدن به سمت آنچه دوستش ميدارند و با آن شادند. دنيايي که در آن نمادهاي زنانه و الگوهاي موفقيت زنانه در عرصههاي مختلف شکل نگرفته باشد؛ ميشود يک دنياي بدون خيالبافي براي نيمه از جامعه (همانها که مولد همهي جامعهي فردايند). و ترسيم اين صحنهي افسرده، بزرگترين خطر است براي فرداها. همان فردايي که مدام در رويکرد «زندگي کردن» بر آن تاکيد ميشود.
در نگاه «زندگي کردن»، دخترکان شاد سرزمينمان ميتوانند در روياهاشان، مادر تمام وقت باشند با سه پسربچه يا معلم يا مدير ارشد يک کارخانه يا يک رييسجمهور... .
در رويکرد «زندگي کردن» برعکس «زنده ماندن» حکمراني با سوالات سختش روبرو شده و تصميمش رو گرفته. تصميمي براي فرداها...
در متن پيشين، از دو رويکرد «زنده ماندن» و «زندگي کردن» گفتيم و تفاوت نگاه در مورد موضوع «عدالت جنسيتي». مهمترين قسمت در طرح هر صورت مسالهاي، پاسخ به آن است.
و اما مسير؟
بهبود وضعيت زنان و ارتقاء عدالت جنسيتي راهبردهاي مختلفي در جوامع داشته است؛ اما شايد نياز به استفاده از نمادها و ايجاد «سرمايه نمادين» نقطه مشترکي بوده است و همچنان نيز خواهد بود. نمادهاي مختلفي که مدام هم به يادآوري کند که عادلانهتر به دنيا بنگريم و هم به دختران ايران يادآوري کند که اين احساس بيعدالتي و نارضايتي قابل کاهش است. نمادهايي که ميتواند در دو محور باشد:
۱- انتصاب زنان
۲- نمادهاي ملي
زماني که به وزارت ارتباطات آمدم بزرگترين مشکل، دردِ مزمنِ کمبود نيروي زنان قابل انتصاب در پستهاي مديريتي بود. بر اين باور بودم که انتصاب مديران زني که پلههاي مديريتي را نپيموده باشند؛ ميتواند تبديل به ضد خود شود، کژکارکرد بيابد. (بايد يادآور شوم که سلسله مراتب مديريتي در ساختار اداري قواعدي دارد؛ به عنوان مثال اگر کسي بخواهد معاون مديرکل شود، بايد چند سالي سابقه «رييس اداره» داشته باشد و به همين ترتيب براي مديرکل بودن نياز به سابقه معاونت مديرکلي و …)
مشکل از همين جا آغاز ميشود؛ اگر بخواهيد مدير رده بالاي زن منصوب کنيد و در مديران رده پايينتر به دنبال گزينه شايسته بگرديد؛ معمولا فضا به صورت تبعيضآميزي به نفع مردان است. اين امر به دليل تاريخي شکل گرفته و نميشد در عرض کوتاهمدت تغيير بزرگي در اين مورد داشت؛ مگر به صورت نمايشي، که آن هم در بلندمدت تبديل به تقويت رويکرد جنسيتي به نفع مردان ميشد. ( زيرا خروجي انتخاب مدير زني که شايسته تصدي يک مسئوليت نيست؛ ميشود عملکرد ضعيف و همان ميشود تقويتکنندهي تئوري زنان نميتوانند!)
به اين ترتيب شاخص کليدي برايم به جاي انتصابهاي نمايشي ( همان که رويکرد «زنده ماندن» ترجيحش ميدهد؛ چراکه قهرمان دارد و زحمت درگير شدن با ساخت آينده را ندارد)، شاخص «افزايش سهم زنان در کل» بود.
نبايد فراموش کرد که وزارتخانههايي مانند ارتباطات به شدت مردانه بوده است و سهم زنان مدير در آنان بسيار پايينتر از متوسط دولت بوده است. با اين سياست، ارتقاء مستمر و از پايين به بالا عدالت جنسيتي بهبود يافت. حالا در زمان تحويل تمام سازمانهاي کليدي وزارت ارتباطات داراي يک معاون زن هستند؛ و برخي از آنان داراي بيش از ۳۵٪ سهم زنان در مديريت، که بالاتر از استانداردهاي فعلي ساختار اداري است.
رييسجمهور بعدي بايد هم تضمين داشتن وزير زن را بدهد، هم سياست کلي ارتقاء عدالت جنسيتي. سياستي که نه در يک سال، بلکه در ۴ سال معنادار است و ميتوان زمان ابتدا و انتها را با هم مقايسه کرد.
نمادهاي ملي زنانه نيز در اين سالها کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نام نمادهاي ملي به ندرت زنانه است و همين ميتواند نشانه نادرستي به دختران فرداي ايران باشد. به عنوان نمونه ديروز و پس از رونمايي از ابررايانه سيمرغ، ساخت ابررايانهاي با قدرت ۱۰۰برابر بيشتر در دستور کار قرار گرفت. تصميم گرفتم نام اين ابررايانه، نامي زنانه باشد تا غير از آنکه نشانه قدرداني از زنان باشد؛ نشانهاي براي دختران ايران باشد که سقفهاي شيشهاي در برابرشان هيچ مقاومتي نخواهند داشت. نام ابررايانه بعدي را «مريم» گذاشتم، هم به قدرداني و يادبود مريم ميرزاخاني عزيز و هم پيامي براي زنان.
سياستهاي عدالت جنسيتي سياستهاي بلندمدت هستند؛ که اگر با عينک کوتاهمدتنگري همراه شود به شدت ميتواند آسيبپذير باشد و به ضد خود تبديل شود. سياستهاي بلندمدتي که بايد مورد مطالبه قرار گيرد؛ چرا که ما ميخواهيم زندگي کنيم!
محمدجواد آذريجهرمي
۲۸ ارديبهشت