وضعیت زنان در رژیم پهلوی؛ از کشف حجاب تا تلاش برای به فساد کشاندن زن/ طرح های فرمایشی برای تغییر زنان
مهر
بروزرسانی
مهر/ برنامههاي نوسازي اجتماعي در دوره پهلوي، ارزشهاي مذهبي و سنتي را در جامعه تضعيف نمود و فضاي نامناسبي براي حضور زنان در جامعه ايجاد کرد. شيوع فساد در سطح جامعه به ويژه در شهرهاي بزرگ، باعث گرديد قاطبه زنان و خانوادههاي ايراني که به ارزشهاي اسلامي و ايراني پايبند بودند، از حضور در اين اجتماعات آلوده و فاسد پرهيز نمايند.
در اوايل سده سيزدهم، تأثير انديشههاي غرب جديد بر مسلمانان، سبب شکلگيري مباحث تازهاي درباره وضع زنان در جوامع اسلامي شد. در جهان مدرن غربي، به مدد حضور پررنگ استعمار در کشورهاي اسلامي و نيز جريان روشنفکري در اين کشورها، موقعيت زن مسلمان مورد انتقاد قرار گرفت و تلاش شد افزون بر بازتعريف مناسبات اجتماعي زنان و مردان، مسئله زنان نمادي براي موفقيت حکومتها در سياست اصلاح و نوسازي شود. در ايران هم، به تبعِ تحولات ياد شده، عدهاي خواستار دگرگونسازي وضع زنان شدند.
تکاپوهاي اجتماعي زنان ايران چه در دوران ماقبل تجدد و چه بعد از آن، همواره دچار آسيبهاي جدي بوده است. هر چند مشروطيت بهرهمند از حضور اجتماعي زنان بود اما نتايج قابل اعتنايي براي زنان نداشت. پيروزي انقلاب مشروطه عملا هيچ موفقيت ويژهاي را براي زنان به همراه نداشت. امتيازات و حقوق زنان نسبت به گذشته تغييري نکرد. قانون اساسي مشروطه حق و حقوق خاصي براي زنان در نظر نگرفت. اين امر خود به خود زنان را به عکسالعمل واداشت. از اين زمان به بعد با نامهاي مختلفي از انجمنها و جمعيتهاي زنانه طرفدار حقوق زنان، نظير انجمن مخدرات وطن و جمعيت نسوان وطنخواه و ... برخورد ميکنيم. اما بدون ترديد عامه زنان ايران در اين انجمنها عضويت و يا با آنها همکاري نداشتند.
به درستي مشخص نيست که خواستهها و مطالبات اين انجمنها درباره حقوق زنان تا چه حد با خواستهها و مطالبات عامه زنان ايران آن روزگار تطابق داشت اما از آنجا که خواستههاي اين انجمنها درباره حقوق زنان از جايگاه و حقوق زن در جوامع مدرن غربي اقتباس شده بود، و بيش از هر چيز از انديشههاي سکولاريسم و مدرنيسم غربي مايه ميگرفت، اکثر قريب به اتفاق زنان جامعه ايراني از همراهي با اين انجمنها خودداري کردند.
پس از آن در دوران رضاخان حقوق اساسي زن، براساس تجدد سطحي و فرمايشي، به حضوري ظاهري در اجتماع تقليل يافت و در اواخر دوران پهلوي ها به ابزاري براي پرستيژ بخشيدن به چهره بزکشده جامعه ايران تبديل شد. حضور زن در مجالس قانونگذاري دوران پهلوي دوم نيز صرفا جنبهاي نمادين داشت و فاقد مولفههاي يک تحول ريشهدار اجتماعي بود. روند تجددخواهي در دوره پهلوي، آميزه متناقضي از سکولاريسم و غربگرايي بود. رضاشاه اهداف خود را با ايجاد استبداد نظامي در ايران پيش ميبرد. ايران در دوره رضاشاه در مقايسه با دوره قاجار به ظاهر بر جاده نوسازي حرکت ميکرد، اما جنبش ملي ايران از دو جهت در دوره او دچار افول گرديد: 1 ـ در ايران دوره رضاشاه روند تجددخواهي صرفا بر مبناي تقليد سطحي و ظاهري از غرب بنا نهاده شد. 2 ـ فعاليتهاي تجددخواهانه دوره رضاشاه در يک قالب شديدا کنترلشده و محدود صورت ميگرفت و اين روند، از تفکر سياسي آزاد ممانعت ميکرد.
زنان در برنامههاي سکولار و مدرنيزهکردن جامعه ايراني در دوره پهلوي، جايگاه ويژهاي داشتند اما اين حضور و دخالت آنان صرفا صوري و ظاهري بود. در واقع رژيم پهلوي از اجراي برنامههاي تجددخواهانه در مورد زنان دو هدف اصلي را دنبال ميکرد: 1ــ زيرسوالبردن نظام ارزشهاي سنتي و اسلامي جامعه 2 ــ ايجاد شباهت ظاهري بيشتر بين جامعه ايراني و غربي. با روي کار آمدن رضاخان ميرپنج در اسفند 1299، فعاليت هاي زنان شتاب بيشتري گرفت. نگرش رضاخان نسبت به زنان در چارچوب کلي نگرش همسو با مدرنيته غربي و تجدد بود. مهم ترين و عيني ترين اقدام رضاشاه در رابطه با زنان، پديده کشف حجاب بود که موجي از اعتراضات را به همراه داشت.
به طور کلي مي توان گفت پديده کشف حجاب در زمان خود، سبب ايجاد شکاف در بين جنبش زنان شد؛ چراکه همه زنان ترقي خواه و مردان طرفدار حقوق زنان، با اصلاح قانون خانواده و ازدواج و طلاق، حق تحصيل و آموزش دختران و حقوق سياسي از جمله حق رأي موافق بودند، اما کشف حجاب مسئله اي نبود که اجماع کلي در مورد آن وجود داشته باشد. در بين زنان آزادي خواه آن دوره، بسياري با کشف حجاب مخالف بودند و اين سبب شکاف بين آنها و زنان طرفدار کشف حجاب مي شد و فعاليت هاي جنبش مستقل زنان را با گسست مواجه مي کرد
گام به گام تا کشف حجاب
رضاشاه در سال 1309 دستور آزادي ورود کلاه هاي اروپايي زنانه به داخل ايران را صادر کرد. وي با اين اقدام يک گام به تغيير لباس بانوان نزديک تر شد. در اين سال ها مهدي قلي خان هدايت(مخبرالسلطنه) نخست وزير رضاشاه بود. وي در مجموع از متجددين محسوب نمي شد و وجود وي به روند نوسازگرايانه رضاشاه کمک شاياني نمي کرد. از اين رو در سال 1312، مخبرالسلطنه کنار گذاشته شد و محمدعلي فروغي به جاي وي نشست. روي کار آمدن فروغي تجددخواه، سياست هاي نوسازگرايانه و تجددمآبانه را شدت بخشيد. يکي از اقدامات تأثيرگذار فروغي در اين راستا، تشويق رضاشاه به سفر به ترکيه در خرداد 1313 ه.ش بود.
ترکيه که در اين سال ها تحت رهبري مصطفي کمال معروف به آتاتورک، چهره جديدي يافته بود، بهترين مکان براي مسافرت رضاشاه بود. آتاتورک که به سرعت با الگوبرداري از غرب در پي نوسازي کشور بود، بانوان را تشويق به کنار گذاشتن حجاب کرده و آنان را به عرصه اجتماعي کشانده بود. اقامت 40 روزه رضاشاه در ترکيه، وي را مجذوب سياست هاي اصلاح طلبانه آتاتورک در تمامي زمينه ها و از جمله در حوزه زنان کرد. به طوري که پس از بازگشت به ايران درصدد الگوبرداري از اقدامات متجددانه وي برآمد.
در بهمن 1313 در مراسم افتتاح دانشگاه تهران به دختران دستور داده شد که بدون حجاب وارد دانشگاه شوند. در فروردين 1314، جشني در مدرسه شاپور شيراز برگزار شد و دختران بدون حجاب به اجراي مراسم ورزشي و پايکوبي در حضور علي اصغر حکمت، وزير معارف و از فعالان کشف حجاب پرداختند. اين مسئله اعتراض علما را به دنبال داشت و در تلگرافي به رضاشاه نارضايتي خود را اعلام نمودند، اما رضاشاه به آنها پاسخي نداد. در 22 ارديبهشت 1314 «کانون بانوان» به دعوت علي اصغر حکمت با هدف آزادي زنان از حجاب به رياست شمس پهلوي و هاجر تربيت تشکيل شد. از ديگر اقدامات اين بود که براي خو گرفتن مردم با اختلاط زن و مرد، در اوايل خرداد 1314، رضاشاه به کليه وزرا، مديران، رؤسا و کارمندان دولت دستور داد که هفته اي يک شب با خانم هاي خود در کلوپ ايران حضور يابند. همچنين در خرداد 1314، شاه از وزرايش خواست تا کلاه شاپو (کلاه بين المللي) را جايگزين کلاه پهلوي کنند.
مردم مذهبي و به خصوص علما و روحانيت، از اين وضعيت ابراز نگراني کرده و گهگاه زبان به اعتراض مي گشودند، اما اين اعتراضات با خشونت سرکوب مي شد. يکي از اعتراضات مهم، مربوط به مشهد بود. مردم و روحانيت اين شهر در اعتراض به تغيير کلاه مردان و سياست هاي غربي حکومت در کشف حجاب زنان، در مسجد گوهرشاد به نشانه اعتراض بست نشستند و شعارهايي عليه حکومت سر دادند. حکومت به دليل خودداري مأموران محلي خراسان از هتک حرمت حرم رضوي، به سرعت نيروهايي از آذربايجان براي سرکوب معترضان وارد مشهد کرد. با رسيدن نيروهاي کمکي به مشهد، تحصن مردم که به قيام گوهرشاد معروف شد، به طرز خشونت باري سرکوب گرديد.
به دنبال اين حادثه، نائب التوليه آستان قدس به دليل سهل انگاري در سرکوب مخالفان و عدم توجيه آنها اعدام شد. همچنين محمدعلي فروغي به دليل خويشاوندي با نائب التوليه آستان قدس از مقام نخست وزيري برکنار گرديد و محمود جم به جاي وي منصوب شد. بالاخره در 17 دي ماه 1314، با حضور رضاشاه و همسر و دختران بدون حجابش در مراسم فارغ التحصيلي دانشراي مقدماتي دختران، کشف حجاب صورت رسمي يافت و در تاريخ پهلوي بنام «روز آزادي بانوان» به ثبت رسيد.
گرچه منابع رسمي دولت پهلوي آمارهاي خيرهکنندهاي از حضور و دخالت زنان در عرصههاي اجتماعي، آموزشي و اقتصادي ارائه ميدادند، اما در حقيقت جنبش زنان ايران در طول حکومت پهلوي دچار افت و زوال محسوس و چشمگيري شد. عمدهترين دلايل اين افول را چنين ميتوان برشمرد:
1ــ جنبش زنان ايران، بخشي از جنبش عمومي و ملي ايران در راه پيشرفت، نوگرايي و رهايي از وابستگي و ضعف ايران محسوب ميشد. رژيم پهلوي با ايجاد ديکتاتوري و اجراي برنامه سکولاريزه و غربيکردن ايران، موجبات وابستگي بيشتر ايران به غرب را فراهم آورد و با سرکوب خواستههاي اجتماعي و جوشيده از بطن جامعه ريشهدار ايراني، باعث زوال جنبش ملي ايران گرديد و به تبع آن جنبش زنان ايران نيز دچار افت و افول گرديد.
2ــ ديدگاه رژيم پهلوي درباره تغيير وضعيت زنان در جامعه، منطبق بر الگوهاي غربي بود و هيچ مناسبتي با ارزشها و خواستههاي ديني و بومي جامعه ايراني نداشت. آزادي زنان فقط به اين دليل از سوي رژيم تاکيد ميشد که ايران شباهت بيشتري با غرب پيدا کند؛ بهعبارت ديگر دولت پهلوي سعي داشت زن ايراني را به زن غربي تبديل کند. ازآنجا که اجراي اين برنامه با فشار و اعمال زور انجام ميگرفت، باعث گرديد بخش عمده جامعه زنان ايران که سياستهاي مزبور را بر نميتابيدند، از حضور در عرصههاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي امتناع کنند و به اين ترتيب موجبات انزواي اجتماعي اين بخش از زنان جامعه فراهم گرديد. براي مثال قانون کشف حجاب و اعمال اجباري آن موجب گرديد بسياري از زنان ايراني خانهنشين شوند و حتي براي امورات عادي اجتماعي کمتر در جامعه حضور يابند.
3ــ برنامههاي نوسازي اجتماعي در دوره پهلوي، ارزشهاي مذهبي و سنتي را در جامعه تضعيف نمود و فضاي نامناسبي براي حضور زنان در جامعه ايجاد کرد. شيوع فساد در سطح جامعه، بهويژه در شهرهاي بزرگ، باعث گرديد قاطبه زنان و خانوادههاي ايراني که به ارزشهاي اسلامي و ايراني پايبند بودند، از حضور در اين اجتماعات آلوده و فاسد پرهيز نمايند.
4ــ گرچه رژيم پهلوي به ظاهر به تغيير وضعيت زنان در جامعه علاقمند بود، اما از فعاليتهاي مستقلي که سبب گسترش آرمان زنان ميشد، به شدت جلوگيري ميکرد. حکومت پهلوي فقط فعاليتهاي دولتي و وابسته به آرمانهاي رژيم را براي زنان مجاز ميشمرد. در طول دوره پهلوي جمعيتهاي مستقل زنان برچيده شدند و به جاي آنها سازمانها و جمعيتهاي زنانهاي تشکيل گرديدند که به وسيله وابستگان درجه اول خانواده پهلوي اداره ميشدند؛ به طوري که فعالان عرصه زنان در ايران دوره پهلوي، صرفا از وابستگان به خاندان و آرمانهاي دولت پهلوي بودند.
زماني که محمدرضاشاه پس از گذراندن يک دهه ضعف، با کمک يک کودتاي امريکايي توانست اقتدار و سلطه رژيم پهلوي را در جامعه اعاده کند، سياست تمرکز و همگرايي فعاليتهاي زنان را در پيش گرفت. اين سياست با هدف همکاري مطلق جمعيتها و انجمنهاي فعال در امور زنان با دولت و همکاري در اجراي برنامههاي رژيم اتخاذ گرديد. دهه 1330 دهه متمرکزسازي و همگرايي در ميان انجمنها و سازمانهاي مختلف زنان بود.
رضاشاه زنان را به زور به همکاري با دولت وادار مينمود و پسرش تلاش ميکرد آنها را به تمرکز و همگرايي سازماندهيشده تشويق کند تا از اين طريق همه زنان فعال تحت يک سازمان مرکزي قرار گيرند. هرچند سازمانهاي زنان، غيرقانوني اعلام نشدند اما آنها براي کسب مجوز قانوني، مجبور بودند در چارچوب شوراي عالي جمعيت زنان ايران فعاليت کنند. تنها نشريات زنانهاي که اجازه چاپ داشتند، نشريات طرفدار دستگاه حاکمه بودند که اغلب به تمجيد از شاه و فرح ميپرداختند.
موضوع حق راي زنان طي يک برنامه فرمايشي و عوامفريبانه و به صورتتدريجي از طرف شاه طرح گرديد. هدف اصلي از اين برنامه ترسيم چهرهاي دموکرات و روشنانديش از شاه در نظر مردم ايران و ساير کشورهاي جهان بود. منابع رسمي با بياني اغراقآميز و تصنعي، اصلاح قانون انتخابات و دادن حق راي به زنان را عملي متهورانه و جسورانه از طرف شاه براي ايجاد دموکراسي واقعي و مشروطه حقيقي در ايران نشان ميدادند.
فعاليت سياسي زنان در دوران پهلوي
از سال 1338 و بعد از سخنراني شاه در جلسه هيات وزيران، مساله دادن حق راي به زنان از سوي حکومت پهلوي، به بحث داغ نشريات، مجلس و راديو و تلويزيون تبديل شد. رسانههاي جمعي تبليغ ميکردند که شاه جسورانه و يکتنه از دادن حق راي به زنان در برابر مخالفان حمايت ميکند. سرانجام در پي يک سلسله ظاهرسازيها و جريانات ساختگي، در آخرين اقدام، در روز چهارم بهمن سال 1341 اعتصاب عمومي يکروزهاي توسط سازمانهاي زنان اعلام گرديد. اين اعتصاب از حمايت کامل دولت برخوردار بود و شرکتکنندگان در آن فقط کارمندان دولت بودند. دو روز بعد از اعتصاب، يعني در روز ششم بهمن، رفراندومي براي کسب حمايت مردم از فرمان ششمادهاي شاه که به انقلاب سفيد معروف شد، برگزار گرديد. زنان نيز در اين انتخابات شرکت داده شدند. منابع رسمي دولت اعلام کردند که مردم ايران و از جمله زنان، حمايت قاطع خود را در حمايت از انقلاب سفيد و فرمان شاه نشان دادهاند. عاقبت شاه طي فرماني در هيجدهم اسفند 1341.ش به زنان حق راي و حق انتخابشدن داد. زنان براي اولينبار در بيستوششم شهريور 1342 در انتخابات بيستويکمين دوره مجلس شوراي ملي شرکت کردند و تعدادي از کانديداهاي زن به مجلس راه يافتند.
نگاهي به مشاغل و وضعيت خانوادگي و طبقاتي اين نمايندگان نشان ميدهد که اکثر قريب به اتفاق آنان داراي مشاغل دولتي بودند و خود و يا خانواده آنها وابستگي انکارناپذير به دولت پهلوي و دستگاه حاکم داشتند. علاوه براين تمامي نمايندگان زن، عضو و يا رئيس جمعيتها و سازمانهاي زنان بودند. اين سازمانهاي وابسته به دولت پهلوي، توسط همسر و خواهران شاه اداره ميشدند. اکثر نمايندگان زن از طرف احزاب دولتي اين دوره، نظير حزب ايران نوين و رستاخيز، کانديداي نمايندگي شده بودند.
در دوره پهلوي اول (حک: ۱۳۰۴ـ۱۳۲۰ش) ــ که هدف آن، نوسازي کشور و تبديل ايران به کشوري مدرن اعلام شده بودــ فراهم آوردن فرصت بيشتر براي تحصيل زنان مورد تأکيد قرار گرفت که يکي از مهمترين اقدامات رضاخان در اين زمينه کشف حجاب اجباري زنان در ۱۳۱۴ش، بود که هدف از اجراي آن را از ميان برداشتن موانع ورود زنان به جامعه، و مظهر متمدن شدن اعلام شد. در اين زمان سازمانهاي مستقل زنان که از زمان مشروطيت برپا شده بود، منحل گرديدند و در ۱۳۱۴ش، براي عملي ساختن اهداف خاص حکومت درباره زنان، «کانون بانوان» شکل گرفت.
از مهمترين مظاهر مشارکت فعالانه سياسي زنان در ايران پيش از انقلاب اسلامي، جنبش مشروطه بود؛ هرچند سهم سياسي زنان از دستاوردهاي مشروطه اندک بود و به موجب قانون انتخابات مجلس (مصوب ۱۳۲۹) آنان از حق رأي دادن و نماينده شدن محروم ماندند. در زمان پهلوي اول، بهرغم تغييراتي در وضع حقوقي و اجتماعي زنان، حقوق سياسي آنان تغييري نيافت؛ زنان حق رأي و احراز مناصب سياسي نداشتند و امکان تأسيس سازمانهاي مستقل سياسي را پيدا نکردند.
در دوره پهلوي دوم (حک: ۱۳۲۰ـ۱۳۵۷ش)، براساس سياست نوسازي او در دو دهه ۱۳۴۰ش و ۱۳۵۰ش، در وضع اجتماعي زنان دگرگونيهايي پديد آمد و امکان ورود آنان به سطوح بالاي تحصيلي و اشتغال بيشتر شد. شماري سازمان و حزب ويژه زنان به وجود آمد، که مهمترين هدف خود را دستيابي به حق رأي و اصلاحات قانوني در ساختار حقوقي کشور به سود برابري جنسيتي ميخواندند. رعايت حجاب براي بانوان آزاد شد و لغو قانون منع حجاب، با پيگيري علما و مراجع تقليد تحقق يافت؛ اما در عين حال، سياستهاي فرهنگي و اجتماعي حکومت محمدرضا پهلوي به گونه اي بود که حجاب مانعي براي پيشرفت اجتماعي بهشمار ميرفت.
در ۱۳۴۵ش «سازمان زنان ايران» تشکيل شد و با تصويب «قانون حمايت خانواده» در ۱۳۴۶ش و با اصلاحاتي در ۱۳۵۳ش، تعدد زوجات محدود و به زنان حق درخواست طلاق داده شد. با اين همه، خطمشي حکومت پهلوي درباره زنان در واقع معطوف به نشان دادن تصويري تبليغي از زن ايراني مدرن بود؛ بنابراين، نه تنها دگرگوني شگرفي در وضع زنان ايجاد نکرد، بلکه به سبب همگام نبودن با نيازها و واقعيات جامعه ايران در آن عصر و ناسازگاري با باورهاي فرهنگي ـ مذهبي زنان ايراني، نتوانست از حمايت اکثريت آنان برخوردار شود.
جايگاه زن پس از سقوط رژيم پهلوي
جايگاه زن ايراني اگرچه در پاره اي از زمانها نسيتا قابل تحمّل بوده است امّا در مجموع در دو زمان و دو تاريخ زن ايراني تغييرات و تحوّلي را درک کرده است. نخستين تغيير با ظهور مکتب اسلام و ديگري تغييري است که با ظهور انقلاب اسلامي يعني در همين چند دهه اخير در سرنوشت وي ايجاد شده است. زن ايراني از بردگي و رنج تا اوج عزّت و سربلندي را طي کرده است و هم اينک در دوران طلايي رشد و شکوفايي خود به سر مي برد. بي شک انقلاب اسلامي به رهبري امامخميني تحوّلي اساسي و ژرف در وضعيّت زنان جامعه ايران به وجود آورد و جايگاه و منزلت واقعي آنان را اعتلا بخشيد و دامنه مشارکت آنان را نيز گسترش داد. نقشي که در هيچ دوره اي از تاريخ چنين پررنگ و واضح نبوده است.
دوره پهلوي اوّل و دوم را بايد بيش از همه دوره سلطه فرهنگ بيگانه به حساب آورد. اگرچه در ظاهر آزادي هايي نيز به زن ايراني داده شد اما در اين دوره بيش از همه به نقش زيبايي و افسونگري زن ايراني تاکيد شد و تلاش شد تا زن ايراني مدلي از زن اروپايي و غربي باشد و تمام مشخّصات يک زن غربي را داشته باشد . امّا علي رغم معادلات و دستورالعمل هاي استعمار غرب که گمان مي بردند زن ايراني با اين آزادي هاي بي قيد و شرط و رفع حجاب و مدل هاي پيشنهادي غربي از آنها پيروي مي کنند و در برابر انقلاب اسلامي و تفکّرات مراجع ديني مي ايستند، چنين نشد و زن ايراني پيشاپيش انقلابيون حرکت کرد و با حجاب کامل به صفوف معترضان پيوست و حقوق از دست رفته خود را اين بار نه از دست استعمار و حکومتهاي استعمارگر، بلکه با دستان خود به دست آورد و با پيروي از الگوهاي ديني و زنان مسلمان واقعي، توانست طرحي تازه و انديشه اي تازه تر را به جهانيان معرفي کند.
حکومت پهلوي تلاش کرد ، نقش و جايگاه زنان را با استفاده از الگوهاي غربي که در ميان ملت مسلمان ايران چندان سنخيت و محل پذيرشي نداشت ، مورد توجه قرار دهد و با اينکه در اين دوره برخي آزادي ها و امتيازات اجتماعي براي زنان ايجاد شد اما اشتباهات فراوان حکومت پهلوي به ويژه خطاي بزرگ و تاريخي رضاخان در قائله کشف حجاب که علناً حکومت را در مقابل مردم قرار داد ، باعث شد حکومت پهلوي نتواند در عمل خدمتي به احياي نقش و جايگاه واقعي زن در ايران بکند.
در واقع سلسله پهلوي در رابطه با مسئله زنان، بيشتر در ظواهر امر متوقف ماند و در اين دوره به جز تهران در ديگر مناطق کشور کمتر تغييري در وضع زنان ايراني پيدا شد. حتي در تهران هم زنان بيشتر از آنکه در مسير رشد و تکامل واقعي و رسيدن به جايگاه هاي مهم سياسي ، مديريتي ، هنري ، اقتصادي و اجتماعي قرار گيرند ، به مصرف کنندگان مدهاي غربي و مقلدان بي چون و چراي رفتار زنان اروپايي تبديل شدند. و بدتر از همه اينکه متأسفانه در دوره پهلوي سهم برخي از زنان از مقوله آزادي، تنها راه يافتن به مراکز فساد و فحشا از جمله کافه ها و کاباره هاي زمان طاغوت شد.
با روي کار آمدن نظام جمهوري اسلامي ايران به دنبال انقلاب با شکوه مردمي در بهمن 1357، مجموعه اي از تغيير و تحولات اساسي در تمام سطوح نظام اجتماعي اين کشور پديد آمد. تغيير و تحولات ناشي از وقوع انقلاب اسلامي ايران شامل حال زنان نيز شد. آنان که خود در وقوع انقلاب نقش پررنگي داشتند ، بعد از استقرار جمهوري اسلامي با مجموعه اي از بايدها و نبايدهاي جديد مواجه شدند که همه اين بايد ها و نبايدهاي جديد براي زنان از ابتداي انقلاب تا به حال مورد توجه و بحث و بررسي هاي فراواني در داخل و خارج از کشور قرار گرفته و موافقان و مخالفان زيادي پيدا کرده است.
صرف نظر از بررسي و قضاوت در مورد جزئيات قوانين جمهوري اسلامي ايران در رابطه با زنان و چگونگي اجراي آنها ، مشاهده وضع کلي بانوان ايراني در حال حاضر، ما را به اين نتيجه مي رساند که در مجموع زنان ايراني در دوران بعد از انقلاب در مسير رشد قرار گرفته و ورود موفقي به بسياري از عرصه هاي اجتماعي داشته اند. امروز براي عموم زنان ايراني هيچ ممنوعيتي در تحصيل حتي تا عالي ترين سطوح ممکن وجود ندارد حتي حضور دختران و زنان در دانشگاه ها از مردان بيشتر شده است. امروز زنان ايراني به راحتي از حقوقي نظير حق رأي در انتخابات ، داشتن شغل دولتي و حتي به دست گرفتن برخي پست ها و مناصب مديريتي برخوردارند. اين در حالي است که در برخي ديگر از کشورهاي اسلامي هنوز زنان به برخي از پيش پاافتاده ترين حقوق خود نرسيده اند.