قصاص خواهر به خاطر قتل دردناک مادر
خراسان/ دختر جوان که پس از درگيري با مادر بيمارش ، وي را کشته است اصرار بر بي گناهي دارد. اين دختر ديروز در دادگاه ادعا کرد، مرگ مادرش يک اتفاق بوده و وي در قتل دستي نداشته است .
مرگ مرموز مادر
هشتم فروردين امسال دختر جواني به نام ليلا با پليس ۱۱۰ تماس گرفت و از مرگ مادر ۶۰ ساله اش به نام زيبا خبر داد. مأموران پليس بلافاصله به خيابان انقلاب رفتند و با جسد زن سالخورده روبه رو شدند.
ليلا به ماموران گفت :مادرم از بيماري فراموشي رنج مي برد. او روزانه تعداد زيادي قرص مصرف مي کرد و به همين دليل بسيار پرخاشگر شده بود . به همين علت من و مادرم مدام با هم درگير بوديم .آن روز مادرم عصباني شده بود که از آشپزخانه،چاقو را برداشت و به سمتم حمله کرد. من براي دفاع از خودم او را هل دادم که سرش با ديوار برخورد کرد. او را رها کردم و به سمت تراس رفتم تا قليان بکشم اما مادرم بار ديگر با چاقو به سراغم آمد و بساط قليان را به هم ريخت و با چاقو به پا و شکمم زد که سطحي زخمي شدم.
وي ادامه داد: سعي کردم او را آرام کنم اما نشد .او ميخواست مرا از خانه بيرون کند. به همين دليل از خانه بيرون رفتم. من قبل از خروج از خانه ديدم از پيشاني مادرم خون جاري شده است. چون داروهاي مادرم تمام شده بود به چند داروخانه سر زدم و بعد از چند ساعت توانستم داروهايش را بگيرم .اما وقتي به خانه برگشتم کسي در را باز نکرد .من که نگران مادرم شده بودم با آتشنشاني تماس گرفتم و بعد از بازکردن در با جسد مادرم روبه رو شدم.
قصاص خواهر
در حالي که تحقيقات پليس نشان مي داد اين مادر و دختر به شيشه معتاد بودند پزشکي قانوني علت فوت را ضربه مغزي و خونريزي اعلام کرد. با اعلام نظر پزشکي قانوني، برادر ليلا و پدربزرگ و مادربزرگش عليه وي شکايت کردند و گفتند او مادرش را به قتل رسانده است.
با اين شکايت، ليلا بازداشت شد و ديروز در شعبه ۱۲ دادگاه کيفري يک استان تهران پاي ميز محاکمه ايستاد.
در دادگاه
در ابتداي جلسه، برادر ليلا و پدربزرگ و مادربزرگش براي وي حکم قصاص خواستند.
وقتي ليلا در جايگاه ويژه ايستاد ، جرم را انکار کرد .وي گفت: چند ماه قبل از اين ماجرا پسر همسايه ما با من طرح دوستي ريخت و مرا فريب داد .او به بهانه اي مرا به خانه شان کشاند و آزارم داد .به همين دليل در همين شعبه دادگاه از او شکايت کردم و پسر همسايه به تبعيد و شلاق محکوم شد.
وي ادامه داد : چون هفت سال قبل پدرم من و مادرم را ترک کرده بود من و مادر بيمارم مجبور بوديم با هم پيگير پرونده باشيم. ما هر روز به دادگاه مي آمديم و پيگير پرونده بوديم. اما يک روز در حال بازگشت از دادگاه ، مادرم زمين خورد وسرش آسيب ديد. همين موضوع باعث شد تا حال او بدتر شود. مادرم به بيماري فراموشي مبتلا شد .او مشکل رواني داشت . حتي يک بار دست به خودکشي زده بود. من چندين بار از خاله و دايي هايم کمک خواستم اما آن ها هيچ کمکي به من نکردند. از اين وضعيت خسته شده بودم به همين دليل مادرم را رها کردم و به اروميه رفتم .اما او با من تماس گرفت و از من خواست تا به تهران برگردم. من که دلم براي مادر بيمارم سوخته بود به تهران برگشتم اما مادرم مدام با من درگير بود .
وي درباره آخرين درگيري با مادرش گفت : ۲۷ اسفند سال 97 بود که بار ديگر با هم درگير شديم . من در حال قليان کشيدن بودم که مادرم بساط قليان را شکست و به سمتم حمله کرد.او نزديک بخاري روي زمين افتاد و من بلافاصله بخاري را خاموش کردم و اين آخرين دعواي ما با هم بود.
در پايان دفاعيات اين دختر ،قضات وارد شور شدند تا راي صادر کنند.