نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

متهم: قصاص شوم ، بچه‌ام دق می‌کند

منبع
جام جم
بروزرسانی
متهم: قصاص شوم ، بچه‌ام دق می‌کند

جام جم/آخر شب نوزدهم بهمن سال گذشته مردي هنگام بازگشت به خانه‌اش در حوالي ميدان فتح تهران، متوجه توقف خودروي پرايد سبز رنگ شد که خلاف جهت پارک شده است. از راننده آن خبري نبود. وقتي خودرو را بررسي کرد با جسد مردي که در فرش پيچيده و در صندلي عقب خودرو قرار داشت، رو‌به‌رو شد و پليس را خبرکرد. با شناسايي هويت مقتول و تحقيق از خانواده‌اش مشخص شد، قرار بوده به ديدن پدر دختر مورد علاقه‌اش برود و آخرين فردي که با او تلفني حرف زده دوستش بوده که اين مرد به‌عنوان مظنون اصلي بازداشت و در تحقيقات به قتل اعتراف کرد. حالا فرشيد به اتهام قتل در زندان رجايي‌شهر کرج روزگار را مي‌گذراند تا روز دادگاه فرا برسد. در پشت صحنه يک جنايت اين هفته، با او گفت‌وگو کرديم و نظر حبيب‌ا...صادقي، بازپرس دادسراي جنايي تهران را در باره اين پرونده جويا شديم که مي‌خوانيد.
 
هر شب کابوس اعدام مي‌بينم
دست‌ها و پاهاي فرشيد مي‌لرزد و ناخواسته ضربه‌هايي به صندلي که روي آن نشسته مي‌زند. به پهناي صورت اشک مي‌ريزد و مي‌گويد جاي من اينجا نيست. نبايد زنداني شوم اما از بد روزگار قاتل شدم. مقتول کمک کرد تا بتوانم بدهي‌هايم را بدهم اما من چه کردم؟ خودم را بدبخت کردم. نمک خوردم و نمکدان را شکستم. او را کشتم و خوبي را با بدي پاسخ دادم. حالا در جايي ايستاده‌ام که نمي‌دانم بايد اميدي به بخشش داشته باشم يا به قبري فکر کنم که بعد از قصاص بايد در آن به خواب ابدي بروم. شرمنده زن و بچه و خانواده‌ام شدم.

 قبل از قتل چه کاره بودي؟
سال‌ها مشغول کار آرايشگري بودم. اما اکنون در زندان هستم و براي زندانيان ديگر آرايشگري مي‌کنم.
 به چه اتهامي بازداشت شدي؟
قتل عمد.
 چه کسي؟
دوستم. چهارماه قبل از جنايت، به قهوه‌خانه‌اي رفته بودم تا با دوست قديمي‌ام ملاقات کنم. او همراه دوستش آمده بود. آن مرد را براي اولين بار آنجا ديدم و رفاقت‌مان شروع شد. گاهي در نبود همسر و فرزندم، به ديدنم مي‌آمد، رفيق گرمابه و گلستان هم شده بوديم. مي‌گفت بعد از يک‌سال توانسته رضايت پدر دختر مورد علاقه‌اش را جلب کند اما قبل از اين‌که لباس دامادي بپوشد او را کشتم.

 انگيزه‌ات از جنايت؟
از او پول قرض گرفته بودم و نمي‌توانستم بدهي‌ام را بدهم.
 چقدر از او قرض گرفتي؟
14 ميليون تومان.
 از شب جنايت بگو.
آن شب تازه پول را برايم آورده بود. مي‌دانستم نمي‌توانم اين پول را به او برگردانم به همين دليل، به فکر کشتن او افتادم. مي‌دانستم آن شب مي‌خواهد به خانه دختر مورد علاقه‌اش برود. به بهانه آوردن چاي به آشپزخانه رفته و ميله‌اي آهني برداشتم و در حالي که به عکس دختر مورد علاقه‌اش روي گوشي‌اش خيره مانده بود، ضربه‌اي به او زدم که مرگش را رقم زد.

 با جسد چه کردي؟
جسد روي دستم مانده بود از سويي فردا قرار بود زن و بچه‌ام از شهرستان بازگردند. اول گوشي‌اش را خاموش کرده و شکستم و دور انداختم. بعد جسد او را در ميان فرشي کهنه انداختم و وقتي همسايه‌ها خوابيدند آن را در خودروي خودش قرار دادم و در حوالي ميدان فتح رها کردم.

 به محل جنايت بازگشتي؟
دو روز بعد به آنجا رفتم و پرس‌وجو کردم که فهميدم پليس جسد را يافته و به‌دنبال قاتل است که فرار کردم.

 با پول‌ها چه کردي؟
بيشتر آن را به طلبکاران دادم.

 از حال و هواي زندان بگو؟
 براي من که 60 روز است زنداني‌ام، خيلي سخت مي‌گذرد. خيلي عذاب مي‌کشم. اولين عيد بود که کنار خانواده و فرزندم نبودم. دلم برايشان تنگ شده به دليل شرايط کرونا نمي‌توانم آنها را ملاقات کنم و گاهي تلفني حرف مي‌زنيم. با پسرم که حرف مي‌زنم به دروغ مي‌گويم براي کار به سفر رفته‌ام.

 پشيماني؟
خيلي. عذاب وجدان دارم. هر شب کابوس صحنه اعدام را مي‌بينم. پسرم خيلي به من وابسته است و اگر قصاص شوم، دق مي‌کند.



به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره