فارس/ «برخي مهمان ها که به بشاگرد مي آمدند، آن چه بيشتر آزارشان مي دهد، سوء تغذيه مردم است و دوست دارند کاري براي اين درد بکنند. مهمان ها در مقايسه اين وضعيت با وضع زندگي خودشان در شهرها احساس شرم مي کنند.»
با وقوع انقلاب اسلامي و آغاز فصلي جديد در معادلات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي دنيا و گسترش شعار محروميت زدايي با وقوع اين رخداد بزرگ، دلدادگان انقلاب خميني(ره)، دل از دنيا کندند و به گوشههاي متروک و فراموش ايران هجرت کردند و نداي خميني کبير(ره) را به گوش ايرانيان رساندند.
«تا خميني شهر» کتابي است که روايتگر زندگي سراسر مجاهدانه حاج عبدالله والي، «پيامبر بشاگرد» و پدر اردوهاي جهادي است که در ابتداي انقلاب جلاي وطن کرده و بسان يک پدر براي بشاگرد و بشاگرديان دل سوزانده است. حاجي والي که در کوران دفاع مقدس، جبهههاي جنگ را به قصد ياري رساندن و زدودن غبار محروميت از چهره اقشار تحت ستمي که در دوران پهلوي مورد بيتوجهي کاخ نشينان قرار گرفته بودند، رها کرده و پا در بيابانهاي تفتيده جنوب ايران و بشاگرد گذاشته تا نفحات روحنواز انقلاب اسلامي و امام مستضعفين را بر جان اهالي آنجا بنشاند.
«به داد بشاگرد برسيد؛ بايد براي شيعيان بشاگرد کاري کرد.» اين جملات را حضرت امام (ره)، وقتي که از احوال بشاگرديان مطلع شده بودند، فرمودند. ديگر جاي فکر و مقايسه نمانده بود. حاج عبدالله اگر فقط همين را مي شنيد که امام از وضع بشاگرد ناراحت شده اند، حاضر بود هر چه دارد بدهد تا حزن امامش را به لبخندي آرام کند. حاجي عاشق و مريد امام (ره) است. او تصوير معصومين را در صورت امام مي بيند و با جان و دل پذيرفته است که بايد با سربازي امام، سرباز حضرت بقية الله(عج) باشد. حالا ديگر کي و کجا و چگونه اش فرقي نمي کند، در جبهه بجنگد، يا به درد جنگ زدگان برسد. حال که معشوق خواسته است که به داد بشاگرد برسد، بشاگرد معرکه عشق بازي حاج عبدالله است تا به اميد لبخند رضايت امام، خود را به آب و آتش بزند. سخن امام، او را به بشاگرد مي برد و بعد از آن هم با تمام مشکلات و موانع، آن جا نگه مي دارد.
حاج عبدالله والي: با صحبتي که حضرت امام فرموده بودن و گرفتاري شيعيان بشاگرد که ما ديده بوديم، بر خودمان احساس تکليف کرديم که براي اين شيعيان خالص و مخلص بياييم يک حرکتي بکنيم و اين دِين که حضرت امام (ره) بر گردن ما گذاشته، ان شاءالله ادا کنيم. بعد از آن هم همين عوامل باعث موندن ما در منطقه شد. حاج آقاي عسگر اولادي اين صحبت ها را از قول امام به ما مي رساندند که در مورد بشاگرد فرموده بودند: "ان شاءالله ياران خوبي براي امام زمان(عج) از بشاگرد خواهيم داشت" و دعاي حضرت امام بود که فرموده بودند: "هرکس قلماً و رقماً و قدماً براي بشاگرد کمک کند، ما دعا مي کنيم" هر وقت هم حاج آقاي عسگراولادي و حاج آقاي نيري مي رفتند خدمت حضرت امام، حضرت امام مي پرسيدند: از بشاگرد چه خبر؟ خيلي علاقه داشتند به مردم اين منطقه، طوري که ما هر چه وجوهات خدمت حاج آقاي عسگر اولادي مي داديم که به خدمت حضرت امام ببرند، حضرت امام يک چيزي هم مي گذاشتند رويش و به خود ما برمي گردانند و زير آن هم مي نوشتند، "موفق باشيد." واقعاً طوري بود که هر موقع ما حس مي کرديم خسته شديم، به يک طريقي نفس قدسي حضرت امام (ره) به ما مي رسيد و يا در خواب، ايشون رو زيارت مي کرديم و يا به طريقي بالاخره احساس مي کرديم که نمي تونيم بشاگرد را رها کنيم و بايد بمونيم.»
اين کتاب متشکل است از مصاحبههاي گوناگون با افرادي که با شخصيت حاج عبدالله والي در ارتباط بودهاند و نَفَس قدسي وي را از نزديک استشمام نمودهاند. مطالب کتاب در عين جذابيت متن، کاملاً مستند و عمده آنها به نقل از نزديکان حاج عبدالله، يا اسناد بهجامانده از آن زمان روايت شدهاند. در انتهاي کتاب سي سند و دويست و يک عکسِ مربوط به بازه زماني کتاب آورده شده است. اين تصاوير با کمک متن، چهره واضحي از اين دوره براي خواننده ترسيم ميکند. مصاحبه با دهها تن از نزديکان، دوستان و ارادتمندان پدر اردوهاي جهادي و از صدها برگه سند مکتوب، چندين جلد کتاب، ساعتهاي مصاحبه و هزاران قطعه عکس در تدوين اين کتاب استفاده شده است.
جلد اول کتاب «تا خميني شهر» به روايت زندگي حاج عبدالله والي، اين بزرگمرد جهاد و زندگي جهادي، تا ارديبهشت سال شصتوشش پرداخته است. ايشان از سال شصت و يک وارد بشاگرد شدهاند و اين پنج سال، دوراني است که در اوج غربت و کمبودهاي گوناگون، گامهاي اساسي براي آباداني مادي و معنوي بشاگرد برداشته شده است.
ولايتپذيري و روحيه استقامت و صبر حاج عبدالله در اين کتاب به خوبي به خواننده القا شده و نثر کتاب به گونهاي تنظيم شده که حالات خاصي را براي خواننده ايجاد خواهد کرد. روحيه جهادي که در تمام افعال حاجي والي موج ميزند خواننده را براي تجربه اردوي جهادي ترغيب ميکند.
کتاب حاضر علاوه بر معرفي شخصيت مبارز حاج عبدالله به منظقه ناشناخته بشاگرد معروف به آفريقاي ايران نيز به خوبي پرداخته است. محروميتي که در اثر بيتوجهي طاغاوتيان شدت گرفته بوده که بشاگرديان از اولين امکانات زندگي نيز بيبهره بوده و دنياي خارج از منطقه بشاگرد را متصور نيستند. حاج عبدالله که شخصيت اصلي اين داستان است و خواننده گامبهگام با او در حرکت است و از زاويه ديد او به منطقه محروم بشاگرد مينگرد، دردهاي اهالي بشاگرد را دردهاي خود ساخته و با ايشان درد ميکشد.
اين کتاب در ارائه يک تصوير صحيح از وضعيت اقتصادي ايران در دوران قبل از انقلاب و سپس دوران جنگ هشت ساله موفق ظاهر شده و مخاطب متوجه اوضاع وخيم اقتصادي خواهد شد. در آن دوران که آتش جنگ افروخته شده و بخش عمدهاي از منابع اقتصادي ايران به سوي جبههها گسيل داشته شده، حاج عبدالله والي در جذب منابع مالي و حمايتي براي بشاگرد با دردسرهاي بسياري روبرو است. او به منظور تامين اعتبار لازم براي فعاليتهاي عمراني، فرهنگي، بهداشتي و ... در منطقه، گروههايي از بازار و اصناف مختلف را به طرق گوناگون راهي منطقه ميکند تا با قرار گرفتن در شرايط منطقه و ديدن وضعيت رقتبار اهالي آنجا، براي پيشرفت فعاليتهاي آنجا کمکهايي بنمايند.
اين کتاب با توجه به اين که امسال از سوي رهبر انقلاب به سال «اقتصاد و فرهنگ؛ با عزم ملي و مديريت جهادي» نامگذاري شده است ميتواند ارائه دهنده الگوي مناسبي از مديريت جهادي باشد و حايگاه عزم ملي در مرتفع نمودن محروميت ها را نشان دهد: «حاج امير والي: بشاگرد خودش براي هر کسي که مي اومد، کلاس بود. بشاگرد خودش مکتب انسان سازي بود. هرکس مي اومد بشاگرد، عوض مي شد. وقتي مي اومد و اين محروميت و فقر شديد رو مي ديد، يه احساس مسئوليت و بار سنگيني مي اومد رو دوشش و روحياتش عوض مي شد. توجهش به دنيا کم مي شد و دوست داشت به اين مردم خدمت کنه. يه بار پدر کمال نيک جو اومده بود ربيدون. رفت بيرون، چند ساعت بعد برگشت، ديديم با يه پيژامه و زير پيرهني داره مي آد. وقتي داشت مي رفت کت و شلوار تنش بود. حاجي گفت: لباسهات رو چي کار کردي؟
گفت: ديدم يه پيرمرده فقط يه لنگ بسته به کمرش. هيچي تنش نيست. دلم سوخت لباسام رو دادم بهش.
حاجي گفت: اين راهش نيست که لباس خودت رو بدي. اين جا همه همين جورين. بايد کار کنيم تا اين جا از اين وضع در بياد و ديگه کسي با اين شرايط نباشه.
حاجي خودش يه الگو بود. بچه ها که حاجي رو مي ديدن با جون و دل کار مي کردن و ديگه خستگي رو احساس نمي کردن. کار ما نَه روز تعطيل داشت، نَه ساعت کاري. نصف شب هم کاري پيش مي اومد. همه پا مي شدن و با بگو و بخند کار رو انجام مي دادن. هرچي شرايط سخت تر بود، روحيه بچه ها هم بهتر مي شد.»
کتاب «تا خميني شهر»، اثر شايسته تقدير جشنواره جلال آل احمد در بخش مستند غير داستاني در سال 90 شده و در همان سال جايزه کتاب سال جمهوري اسلامي را نيز به خود اختصاص داده است. اين کتاب از سوي محسن کاظمي در برنامه همنشين شبکه يک سيما توصيه شده است.
علاقمندان به تهيه کتاب «تا خميني شهر» ميتوانند به سايت موسسه جهادي مراجعه کرده و با خريد الکترونيکي اين کتاب از 25 درصد تخفيف بهرهمند شوند و آن را از طريق پست دريافت نمايند. براي اطلاع از کتابفروشيهايي که اين کتاب را عرضه ميکنند، اينجا کليک کنيد.
چاپ سوم اين کتاب که در شمارگان 5000 نسخه منتشر شده با قيمت 10000 تومان در دسترس خوانندگان و اهالي کتاب قرار گرفته است.