ماجرای مردی که همسرش را آتش زد
جام جم/ در این مطلب زندگی قاتلان و جنایتکاران معروف ایران که سرنوشتی جز چوبه دار نداشتند، براساس اعترافاتشان در دادسرا و دادگاه و به نوعی از زبان خودشان مرور میشود. این هفته سراغ مردی رفتیم که بهدلیل یک عشق پنهان، همسرش را کشت و جسدش را آتش زد.
ماجرای زندگی من از یک لغزش آغاز و به یک جنایت هولناک رسید و سرانجام با چوبه دار پایان گرفت. خب اول از خودم بگم؛ من زیاد به درس علاقهای نداشتم و سراغ کار رفته و در یک شیرینیفروشی مشغول به کار شدم. کارم خوب بود و کیکهایی میپختم و تزئین میکردم که رودست نداشت. یک روز در مغازه قنادی بودم که زنی به مغازه آمد و برای تولد پسرش سفارش کیک داد. قرار شد عکسی از پسرش برایم در واتساپ بفرستد تا روی کیک کار شود. عکس را فرستاد و موقع تحویل آن، با همسرش به مغازه آمدند. کیک را گرفت و رفت اما همانجا دلم در قلاب نگاهش گیر کرد و با خود برد. از چند تا پیام در واتساپ شروع کردیم و به عکسهای خصوصی رسیدیم. در این حین خانواده اصرار کردند که ازدواج کنم و من با دختری که دانشجو بود، عقد کردم.
بعد از عقد تا مدتی با آن زن ارتباط نداشتم اما دوباره ارتباطمان شکل گرفت. همیشه میگویند ماه پشت ابر نمیماند اما من به آن اعتقاد نداشتم. یک روز که گوشی تلفن همراهم دست همسرم بود، آن زن پیامی فرستاد و همهچیز خراب شد. همسرم از آن روز بهدنبال این بود که آن زن را پیدا کند. هر چه گفتم بین ما ارتباطی نیست باور نمیکرد. سرانجام همین کارآگاهبازیاش باعث شد نقشه قتل او را بکشیم. روز قتل با همسرم قرار گذاشتم و بعد آن زن با خودروی پژو ۲۰۶ بهدنبال ما آمد. همسرم به ماجرا مشکوک شده بود و خواست پیاده شود که با طنابی او را خفه کردم. بعد جسد را به محل خلوتی در خارج از شهر برده و آتش زدم. قبل از آتش زدن جسد، گردنبند همسرم را باز کرده و به آن زن هدیه کردم.
فکر میکردم پلیس متوجه ماجرا نشود اما بعد از پیدا شدن جسد همسرم، اولین مظنون من بودم و پس از افشای ارتباط پنهانیام مجبور به اعتراف شدم. من به علت اینکه زندگی آن زن خراب نشود، این قتل را انجام دادم اما او روز دادگاه منکر همهچیز شد و من حکم قصاص گرفتم و او به حبس محکوم شد. در زندان به کاری که کرده بودم خیلی فکر کردم و جز پشیمانی هیچ سودی برایم نداشت. اگر زندگی به عقب برمیگشت، هیچ وقت وارد این رابطه نمیشدم.
پس از دو سال با تائید حکم قصاصم، پای چوبه دار رفتم. خانواده همسرم فقط قصاص میخواستند و بههیچ عنوان راضی به رضایت نبودند. به همین دلیل حکم را در زندان رجاییشهر اجرا کردند تا پرونده من با چوبه دار به خط پایانش برسد.