پاهایت را بریدند دیگو، دست خدا را بگیر
ايسنا/ هر کسي که يک بار روي سکوها، پاي تلويزيون و پشت فنسها براي فوتبال اشک ريخته، شب سختي خواهد داشت. حالا وقت بايگاني کردن شماره ۱۰ است.
براي فوتباليها ۲۵ نوامبر، سياهترين روز تقويم است. ۱۵ سال پيش در همين شب جرج بست، ستاره بزرگ فوتبال درگذشت و حالا جهان فوتبال در سوگ از دست دادن يکي از بزرگترين ستارههاي تاريخ نشسته است؛ ديگو آرماندو مارادونا.
"ميخواهي عکس ديگو را برايت تتو کنم؟" ميگويند اگر در بوينسآيرس هوس خالکوبي کردن به سرتان بزند، اين اولين پيشنهادي است که در مغازهها به شما ميدهند. او نه تنها در زادگاهش بلکه در هر جايي که عاشقان فوتبال، روزگار ميگذارنند يک اسطوره بود؛ يک اسطوره ابدي، يک اسطوره با همه اوجها و فرودهايش. او نماد فوتبال نه، او خود خود فوتبال بود.
وقتي در ۱۹۸۶ آرژانتين را قهرمان کرد ۲۶ ساله و در اوج فوتبالش بود. در بازي با انگليس، بازيکنان حريف را شبيه مانعهاي تمريني ديد. او دست خدا را گرفت و به فوتبال هديه داد. درباره اين بازي گفته بود با دو گلش، به شکل نمادين انتقام جنگ فالکلند را از انگليسيها گرفت. بوسهاش به جام طلايي، فوتبال را زيباتر کرد.
بعد از نايب قهرماني در جام جهاني ۱۹۹۰ و پس از پايان ليگ ايتاليا ناگهان اعلام شد که در بدن مارادونا آثاري از کوکايين يافت شده است. چرا ديگو؟ اين سوالي است که هوادارانش، آنهايي که فوتبال نه تفريحشان بلکه زندگيشان است حداقل يک بار پرسيدهاند. در مستندي که امير کوستوريتسا از زندگياش ساخته بود ميگويد: "من اگر کوکايين نميکشيدم چه بازيکني ميشدم. عجب بازيکني را از دست داديم، عجب بازيکني."
فيفا او را ۱۵ ماه از فعاليتهاي فوتبالي محروم کرد. ۱۵ ماه يعني چند مسابقه ديگو؟ چند مسابقه بيشتر ميتوانستي چشمها را خيره کني؟
شايعه شد که او حتي در خريد و فروش مواد مخدر در ناپل دست داشته است. به آرژانتين برگشت اما پليس بوينسآيرس هم از خانهاش مواد مخدر پيدا کرد.
بعد از پايان محروميتش وقتي کسي فکر نميکرد، با دعوت آلفيوباسله، سرمربي وقت آرژانتين، دوباره پيراهن سفيد و آبي را به تن کرد و در جام جهاني ۱۹۹۴ پا به ميدان گذاشت اما درست زماني که هواداران از بازگشت او خوشحال بودند، در بازي آرژانتين و نيجريه آزمايش دوپينگش مثبت اعلام شد؛ سقوطي ديگر.
فيفا او را دو سال از شرکت در مسابقات محروم کرد. بعد از محروميت گفت که پاهايش را بريدند. چه پاهايي ديگو.
محروميتي که خيليها از جمله خودش آن را به مسائل پشت پرده ربط دادند. البته در سال ۲۰۱۰ و زماني که سرمربي آرژانتين بود اعتراف کرد که او و همبازيانش نوعي قهوه آرژانتيني مصرف کرده بودند و براي همين آزمايشش مثبت شد. او اين را گفت و تقصير را گردن سرمربياش انداخت.
مارادونا براي بزرگ بودن نياز نداشت مدالهاي پرشمار و رنگارنگ به گردنش بيندازد. يک قهرماني جهان و چند قهرماني در ايتاليا برايش بس بود، مارادونا با اين نشانها مارادونا نبود. او را در دل کوچه و خيابانها - جايي که توپ فوتبال پوست ميانداخت و تکه تکه ميشد و پسران و مردان مست غرور از پيروزي نامش را فرياد ميزدند - بيشتر ميشناختند. او را ميپرستيدند.
سرمربي آرژانتين شد، سرمربي مسي. چه قهرمانياي ميشد ديگو، ولي حيف ديگر به جاي پيراهن راه راه، کت و شلوار بد ريختي تنت کرده بودي، حيف ديگو.
حالا که رفتهاي همه برايت مينويسند، حتي پله، همان که خيلي دوستش نداشتي. همان که دربارهاش گفته بودي قلبش را به فيفا فروخت. برايت نوشته: "يک روز در آسمان با هم فوتبال بازي خواهيم کرد." چه فوتبالي بشود ديگو.