دستهای نامریی بلای جان سـرخابی!
آخرين خبر/ گلمحمدي: رفتن رسولپناه ديگر دردي از ما دوا نميکند. رسولپناه در مدتي که بود با بولدوزر از روي پرسپوليس رد شد. دستهاي زيادي در کار است و نميخواهند ما قهرماني پنجم را به دست بياوريم.
فکري: متاسفانه يک جورهايي همه شمشير را از رو بستهاند. مشخص است کارهايي که انجام ميدهند، از کجا آب ميخورد و نميخواهند استقلال نتيجه و شکل بگيرد. به هدفشان هم ميرسند و هرکاري ميکنند.
برانکو: ميدانستم که پرسپوليس درکل فصل دچار مشکلات عديدهاي بوده و اين مشکلات قرار است در ادامه هم پديدار شود. من براي حل مشکلات تيم آمادهام و به هيچوجه تسليم نميشوم.
استراماچوني: وقتي به استقلال آمدم ميدانستم که قرار نيست همهچيز آرام پيش برود اما مطمئن باشيد من از کار دست نميکشم و به خاطر هواداران و تيمم ميجنگم. هيچکس حريف من نخواهد شد.
در شروع اين گزارش به 4 نقلقول از 4 مربي سالهاي اخير استقلال و پرسپوليس اشاره کردهايم؛ نقلقولهايي کاملا متفاوت که به خوبي تفاوت در ديدگاهها و نگاه حرفهاي را نمايان ميسازد. فقط کافي است همين 4 جمله کوتاه را با هم مقايسه کنيم تا متوجه شويم گلمحمدي و فکري به اندازهاي غرق در حاشيه شدهاند که حتي ابتداييترين اصول مربيگري را هم فراموش کردهاند. بيترديد اولين و اصليترين وظيفه يک مربي، روحيه دادن به تيم و بازيکنانش است، حتي اگر تيمش 5 گل عقب و بين 2 نيمه فقط هم 15 دقيقه وقت داشته باشد، او بايد به بهترين شکل ممکن اين وظيفه مهم را انجام دهد. اما با مرور مصاحبههاي اخير محمود فکري، يحيي گلمحمدي و حتي مربيان باتجربهتر ليگ برتري ميبينيم که همه آنها اين اصل را فراموش کردهاند. شايد باورکردني نباشد اما از ابتداي فصل تا امروز حرفهاي يحيي و محمود، فقطو فقط بوي نااميدي ميدهد و بس! مسلما هر شخصي بهعنوان مربي، مدير ورزشي يا اسپانسر، هدفش دستيابي به موفقيت است و اين هرگز محقق نميشود مگر اينکه زيرمجموعه اش داراي انگيزه بالايي براي کسب موفقيت باشند و در اينميان بايد به انگيزه دروني ورزشکار و البته انگيزه بيروني همچون مباحث مالي توجه ويژهاي داشت اما در فوتبال ايران با ضعف مربيان و مديريت، نه خبري از انگيزه دروني است و نه انگيزه بيروني! در اين شرايط تنها هدف و انگيزه فوتباليستها درخشش مقطعي در ليگ برتر براي ترانسفر شدن به ليگهاي عربي و کسب درآمد بيشتر است. در چنين فضاي مسمومي انگيزهها با توجه به تفاوتهاي فردي ممکن است بهسادگي از بين بروند و جاي خود را به احساس بيتفاوتي بدهند و شايد همين بيتفاوتي يکي از دلايل مهم ناکاميهاي اخير فوتبال ايران در آسيا باشد. فکري و گلمحمدي اين روزها انگيزه دادن به بازيکنان خود را فراموش کردهاند و در نشستهاي خبري بيشتر از اينکه درباره مسائل فني بازي حرف بزنند، يا دنبال مقصر ميگردند، يا داوران را متهم ميکنند و يا هر ازگاهي به يکي از اعضاي هيئتمديره خودشان حمله ميکنند. در همين 3 ماه اخير تکيه گلمحمدي روي موضوع جدايي ستارگاني همچون بشار رسن، عليپور، ترابي و شجاع خليلزاده بوده، غافل از اينکه اين اظهارات درواقع اعتبار ندادن به بازيکناني است که قرار است اين فصل براي او به ميدان بروند و برايش قهرماني بياورند. يحيي نبايد فراموش کند که پرسپوليس چند سال پيش و در دوران برانکو هم شرايط مشابهي داشت و مهدي طارمي، محسن مسلمان، فرشاد احمدزاده، صادق محرمي و وحيد اميري همزمان از تيم جدا شدند و بهخاطر محروميت نقلو انتقالاتي، بازيکني هم جذب نشد اما با اينحال، نتيجه درخشان بود؛ فينال آسيا و در ادامه قهرماني ليگ برتر و جام حذفي. اين نتايج درخشان در شرايطي به ثمر رسيد که کادرفني تيم ترجيح ميداد با سرمايه باقيماندهاش تيمي شايسته را روانه ميدان کند و به جاي بهانهگيري، اعتماد و انرژي حداکثري را به سمت بازيکنانش بفرستد. فکري هم دقيقا همان راهي را ميرود که يحيي گلمحمدي در پيش گرفته است. سرمربي جوان آبيها بازيکناني را در اختيار دارد که تقريبا همه مربيان ليگ برتري آرزوي داشتن آنها را در سر دارند اما بعد از هر بازي بهجاي تمجيد از تکنيک قايدي، دوندگي ريگي، تعصب وريا و عکسالعملهاي مظاهري، ترجيح ميدهد از دستهاي پشت پردهاي سخن بگويد که يقه استقلال را گرفتهاند! آنچه يحيي و فکري در صحبتهايشان به نمايش ميگذارند، در حد مطابق و با سرمربي يک تيم برنده و قهرمان نيست و همين مسئله باعث شده اين فصل شاهد نمايشهاي خوبي از سرخابيهاي پايتخت نباشيم. فکري و گلمحمدي تا الان يک راه را در پيش گرفته اند که آخر و عاقبت خوبي ندارد. وقتي مربي فقط دنبال بهانه باشد، تيم هم فوتبال و موفقيت را فراموش ميکند و اين معضل و دردي است که فعلا هم استقلال دچارش شده و هم پرسپوليس و مسلما اين شرايط به سود فوتبال ايران نيست.