عادل که نباشد، علیفر الگو میشود!
شرق/ تلويزيون بهطور عام و شبکه سه بهطور خاص، روزانه در حال ازدستدادن مخاطب هستند. اين را نه از نظرسنجيهايي که گاه و بيگاه خود صداوسيما منتشر ميکند، بلکه از حرفهاي همين مردم کوچه و بازار ميتوان فهميد. وضعيت براي شبکه سه از آن جهت متمايزتر از بقيه شبکههاي تلويزيوني است که اين کانال مختص جوانان بنا شده و عمدتا هم با پخش برنامههاي مهمتر، سعي در جلب مخاطب داشته است.
يکي از مهمترين اهدافي که اين شبکه از بدو تولد تا به حال در دستور کار قرار داده، پرداختن به بازيهاي فوتبال، پخش زنده رقابتهاي داخلي و البته پوشش تورنمنتهاي مهم است. قدرت اين شبکه در اين زمينه آنقدر زياد است که حتي ميتواند گوي سبقت را از شبکه «مثلا» تخصصي «ورزش» بربايد. بارها پيش آمده که بازيهاي مهم فوتبال را شبکه سه پخش کند و بازيهاي کممخاطبتر را هم به شبکه ورزش بسپارد.
شايد اغراق نباشد که يکي از موفقيتهاي شبکه سه در دو دهه اخير، پرداختن به موضوع فوتبال، اعم از پخش زنده و برنامههاي تخصصي است. اين «است» اما چند زماني ميشود که در حال تبديلشدن به «بود» است! در واقع بعد از خروج برنامهسازان تخصصي در اين زمينه و البته رفتن گزارشگران محبوب و کاربلد از شبکه سه، مخاطبان اين بخش نيز به ديگر پلتفرمها کوچ کردهاند و حالا يکي از نقاط قوت شبکه سه، رفتهرفته تبديل به پاشنه آشيل آن شده است.
ميتوان کاري به برنامههاي تخصصي در اين زمينه نداشت، چون خود نيازمند مطلبي مجزاست؛ اما از آنجا که اين چند وقت بحث پخش بازيهاي انتخابي جام جهاني بوده و اين روزها نيز رقابتهاي يورو 2020 روي بورس است، ميشود به قهقرارفتن گزارشگران شبکه سه در امر گزارش فوتبال اشاره کرد؛ موضوعي که بيش از آنکه تبديل به فرصتي براي شبکه سه با مديران بحثبرانگيزش شود، تبديل به تهديدي براي آنها شده است.
از مدار خارجشدگان!
داستان مديريت در شبکه سه سيما چيزي نيست که کسي از آن اطلاعي نداشته باشد. با آمدن علي فروغي به اين شبکه، آنهايي که در و بر «مدار» فروغي نبودند، به اجبار کنار گذاشته شدند. مهمترين چهرهاي که حاضر نبود بر مدار فروغي بماند، عادل فردوسيپور است؛ مجري توانمند برنامه 90 و محبوبترين گزارشگر و مجري دو دهه اخير تلويزيون. علي فروغي با بهانههاي عجيبوغريب برنامه 90 را تعطيل و عادل فردوسيپور را ممنوعالتصوير کرد و حتي او را از گزارش فوتبال، امري که عادل ميگويد يکي از عاشقانههاي زندگياش است، محروم کرد.
کنارراندن عادل، با مهاجرت مزدک ميرزايي به انگلستان همراه شد تا عملا صداوسيما دو نفر از بهترين گزارشگران فوتبالش را از دست بدهد. با وجود آنکه به نظر ميرسيد شبکه سه برنامهاي مدون براي جايگزيني 90 و گزارشگري توانمند مثل عادل فردوسيپور داشته باشد، ولي در هر دو زمينه به طرز فاحشي سير نزولي در پيش گرفت. نه برنامهاي تخصصي، با وجود هزينههاي زياد، در حد و اندازههاي 90 که هيچ، نصف برنامه 90 ساخت و نه توانست گزارشگري را در حد و اندازه عادل فردوسيپور و مزدک ميرزايي به علاقهمندان فوتبال معرفي کند.
اين موضوع که صداوسيما از يک طرف و شبکه سه از طرفي ديگر، گزارشگري ندارند تا مخاطب را از پاي ديگر پلتفرمهاي پخش زنده به سمت تلويزيون بکشد، تبديل به دغدغهاي شده که رفتهرفته خواب را از چشم مسئولان تلويزيون ميبرد.
نه جواد مخاطب دارد نه عليفر
با خروج عادل فردوسيپور و مزدک ميرزايي از دايره گزارشگران تلويزيوني، از قديميها فقط جواد خياباني، سرهنگ عليفر و پيمان يوسفي ماندهاند. واقعيت امر اين است که دو نفر اول بيش از آنکه مخاطب جذب کنند، آنها را فراري ميدهند. همين حالا بسياري از افرادي که چارهاي به غير از تماشاي فوتبال از تلويزيون ندارند، ميگويند هر زمان که ميبينند گزارشگر اين دو نفر هستند، صداي تلويزيون را ميبندند!
پيمان يوسفي که چندان دست و دل گزارشکردن ندارد و بيشتر دل در گرو مجريگري دارد؛ گو اينکه هر بار هم که گزارش ميکند، نميتواند کمکحال تلويزيون شود. فرصت براي جواد خياباني و عليفر به اين ترتيب بيشتر شده، ولي اين دو با خيال راحت از اينکه رقيب چنداني ندارند، بهجاي بالابردن کيفيت گزارش، به سبک و سياق قديميشان که دادن اطلاعات عجيب و غلط به مخاطب است و البته سردادن نعرههاي اشتباه بهجاي آگاهي از هنر اوج و فرود صدا، به کار ادامه ميدهند.
عجيب آنکه صداوسيما در اين زمينه حتي حاضر به شنيدن صداي اعتراض مخاطبان خودش هم نيست که هزاران بار درخواست دادهاند به اين دو نفر ديگر گزارش ندهند. بااينحال، به نظر ميرسد اين دو چنان بر مدار باقي ماندهاند که صداي مخاطب به گوش کسي نرسد!
محمدرضا احمدي، سينوسي و متوسط به بالا
در بين گزارشگران نسل جديدتر شايد بشود تا حدودي دلخوش به صداي محمدرضا احمدي بود؛ مجري و گزارشگري که در مقايسه با بقيه تا حدودي بهتر است، ولي مشخصا تا رسيدن به سطح عادل و مزدک فاصله زيادي دارد. احمدي به نظر ميرسيد در حال تلاش براي رسيدن به سطح عادل و مزدک است، ولي با خروج آن دو رقيب از شبکه سه، او هم روي دور باطل افتاده و پيشرفت محسوسي در گزارشهايش به چشم نميخورد. آخرينباري که گزارش او صداي مخاطبان را درآورد، مربوط به ديدار تيم ملي ايران برابر بحرين است که انتقادهاي زيادي از گزارشش در فضاي مجازي شد. بسياري از مخاطبان از اين نوشتند که روح جواد خياباني در کالبد احمدي حلول کرده است.
ديگر گزارشگراني که براي شبکه سه باقي ماندهاند نيز اصلا در دايره قياس نميگنجد. در اين بين، البته يک استثنا هم وجود دارد؛ فرشاد محمديمرام. شايد استانداردترين گزارشگري که الان شبکه سه در اختيار دارد، همين فرشاد جوان است. او بيشتر پارامترهاي موجود براي يک گزارشگر خوب را دارد و هر بار هم که فرصت پيدا کرده از اين پارامترها به نحو احسن استفاده کرده است. مشکل اما اينجاست که فرشاد علاقهاي به گزارشکردن بازيهاي داخلي و ملي ندارد! او بار خودش را بسته و فقط فوتبالهاي خارجي را گزارش ميکند؛ امري که البته در اين روزها در آن موفق بوده و بدون رقيب در حال يکهتازي است.
عادل که نباشد، عليفر الگو ميشود!
تا زماني که عادل فردوسيپور در تلويزيون گزارش ميکرد، بدون ترديد 99 درصد گزارشگران ميخواستند عادل فردوسيپور شوند. آنها ميدانستند با داشتن رقيبي توانمند بايد خيلي تلاش کنند تا به جايگاه او برسند. رقابت با عادل باعث پيشرفت محسوسي شده بود، ولي رفتار عجيب با عادل باعث شده تا گزارشگران جديد بيشتر متمايل به عليفر شوند و بيش از آنکه در پي جذب مخاطب در تلويزيون باشند، دل به شبکههاي مجازي ببندند. نمونه تازهاش را ميشود در سبک و سياق گزارشگر بازي اخير اسپانيا و کرواسي ديد که با يک گزارش ضعيف، کل لذت مسابقه از دست رفت.
در واقع اين نسل از گزارشگران آموختهاند که حرفهاي و خوببودن براي صداوسيما در اين زمينه ارزشي ندارد و ميتوان به همان سبک و سياق عليفر، سالها در تلويزيون بازيها را گزارش کرد! اينطور ميشود که با داد و فريادهاي گوشخراش، مزهپرانيهاي بيمورد و دادن اطلاعات غلط، توهينهاي ناخواسته نژادي، گزارشهاي بياساس حماسي و اصرار بر ساختن تکيهکلامهاي خالي از محتوا سعي ميکنند خود را در شبکههاي مجازي سر زبانها بيندازند.
واقعيت الان براي آنها هم روشن شده است؛ صداوسيما نه کاري به اعتراض مخاطب دارد و نه اصلا علاقهاي به شنيدن نظرات آنها. ظاهرا گزارشگران تلويزيون فقط در يک صورت از دور کنار ميروند که خوب و حرفهاي شوند! در واقع تلويزيون ميتواند سالها با عليفر و خياباني و بقيه به کار ادامه دهد و کاري به نظر مخاطب نداشته باشد، ولي يک شرط براي قطع همکاري با گزارشگران دارد؛ خوب و محبوب بودن. اين دو مورد دقيقا همان مواردي است که باعث شده جاي خالي عادل فردوسيپور بيش از هر زمان ديگري حس شود؛ هرچند شايد براي تلويزيون عليفرها و برمدارماندگان در اولويت باشند و بهتر!