امیر عابدزاده: سختی نکشیدم، لذت بردم
همشهري/ از انتخاب امير عابدزاده انتقاد زيادي شده؛ اينکه چرا پس از درخشش در ليگ برتر پرتغال راهي ليگ دستهدوم اسپانيا شده. خودش از اين تصميم دفاع ميکند. يادمان باشد عابدزاده جونيور فوتبالش را در خارج کشور از ليگ دستهدوم پرتغال آغاز کرده بود و به درخشيدن مقابل تيمهاي بزرگ پرتغالي رسيد.
شايد اين هم شروع و تولدي دوباره براي دروازهبان مليپوش ايران باشد. با او از هر دري حرف زديم؛ بهويژه درِ ليگ دستهدوم اسپانيا موسوم به سگوندا ديويژن. صحبت با امير عابدزاده لذتبخش بود. گاهي در پاسخ به پرسشها حرفهايي ميزد از جنس آنهايي که دوست داري اجازه بگيري و آن را بهعنوان استوري منتشر کني. روحيه و شناختي که از خودش داشت و شخصيتي که براي خودش ساخته بود، دوستداشتني بود و حرفهايي که از جنس آدمحسابيها بود.
از ليگ دستهدوم پرتغال شروع کردي و بعدا بهترين دروازهبان فصل ليگ برتر فوتبال اين کشور شدي. حتما سختي زيادي کشيدي؛ از اين سختيها برايمان بگو.
اول بايد ببينيم مردم سختي را در چه ميبينند؟! وقتي شما عاشق کاري هستي که داري و هر روز انجامش ميدهي، حتي اگر هم سخت باشد، نميتوان اسمش را سختي گذاشت. ميتواند نامش لذت باشد. کاري که داري انجام ميدهي و قدم ميگذاري تا به هدفهايي که ميخواهي برسي، اسمش کار نيست، لذت است. براي همين من کلا مخالف کلمه سختي هستم. اين درست است که من در 23سالگي از ردههاي پايين پرتغال شروع کردم و رسيدم به ليگ برتر و همينطور آرام آرام اين تکامل را طي کردم و پلهپله فيکس شدم و خوب بازي کردم، سعي کردم باثبات باشم، حالا بالا و پايينهايي هم در اين مسير بود ولي همهاش بهنظرم لذت و تجربه بود. من هيچ وقت نميتوانم اسمش را سختي بگذارم. خودم از خودم راضي بودم که توانستم نماينده خوبي براي کشورم در ليگ پرتغال باشم.
شايد از پرسش طور ديگري برداشت کردي. منظور از سختي، زحمت است. معلوم است که زحمت زيادي براي رسيدن به اينجا کشيدهاي.
بله، من زحمت کشيدم، چون فوتبال عشقم بود. آدميکه عاشق کارش باشد، حالا چه در ورزش و چه در زندگي در رقابتي که وجود دارد، بايد تمام تلاش خود را انجام دهد. اين زحمت هم قشنگ است. من عاشق اين بودم که در اروپا بازي کنم. خدا هم يک جوري هدايتم کرد که از پرتغال شروع کنم. 5سال پرتغال بودم و در اين مسير اتفاقات خيلي خوبي برايم افتاد. خيلي چيزها ياد گرفتم و خيلي تجربهها بود و توانستم رشد کنم. بازيهاي زيادي کردم و ميتوانم بگويم توانستم ذهنيت خوبي از خودم در تيم ماريتيمو به جا بگذارم.
فصل قبل در تيم ماريتيمو عملکرد فوقالعادهاي داشتي و همه نگاهها را به سمت خودت بردي. در نهايت هم برترين دروازهبان فصل پرتغال شدي، اما بعد از آن همه انتظار داشتند به تيم يا ليگي بزرگتر بروي. حالا از انتخابي که کردهاي راضي هستي؟
خودم اعتقاد دارم آدم جايي که خوشحال باشد، اتفاقات خوبي برايش ميافتد. من وقتي به پرتغال آمدم، تنها بعد از 4ماه به تيم ماريتيمو رفتم. در آن مقطع واقعا خوشحال بودم. آنقدر باانگيزه کار ميکردم که اتفاقات خوب راحت برايم خودبهخود پيش ميآمد. من همه هدف را در مسير ميبينم و دوست دارم رشد کنم. حالا قرار نيست تصميمهايي بگيرم که بقيه خوشحال شوند، تصميمهايي ميگيرم که خودم خوشحال شوم.
در دستهدوم اسپانيا ميتواني خوشحال باشي؟
من حتي قبل از اينکه از آمريکا بخواهم به ايران بيايم، دوست داشتم در اسپانيا بازي کنم. وقتي پيشنهاد اسپانيا رسيد، اصلا به بقيه پيشنهادهايم فکر هم نکردم. پيشنهادهاي خيلي خوبي داشتم. از تيمهاي ديگر که همهجوره روي کاغذ ميگذاشتي بهتر از اين بود ولي وقتي پيشنهاد اسپانيا آمد اصلا نميتوانستم به بقيه پيشنهادها فکر کنم و واقعا يک تصميم قلبي بود. الان هم که در اين تيم هستم ميفهمم که چه تصميم خوبي گرفتهام. واقعا خوشحالم.
چرا به لاليگا نرفتي؟
طبيعتا خودم هم دوست داشتم به لاليگا بروم اما فکر ميکنم بهتر بود مسير تکاملم را در ليگ جديد پله به پله طي کنم و بالا بيايم. همان کاري که در پرتغال انجام دادم. جدا از اين يکسري محدوديتها از لحاظ پاسپورتي هست که انتخابها را محدود ميکند؛ مثلا گذرنامه غيراتحاديه اروپايي داشته باشي، سهميه خارجي محسوب ميشوي و اين دست باشگاهها را براي جذب بازيکن ميبندد. اين موضوع هم خيلي به من کمک نکرد ولي با اين حال بهخودم و تصميمم افتخار ميکنم که در ليگي بازي ميکنم که 2تا سهميه غيراروپايي بيشتر ندارد. اصلا کم پيش ميآيد يا شايد تاحالا اتفاق نيفتاده که تيمهايي در اين ليگ بخواهند سهميه محدودشان را خرج دروازهبان کنند.
فکر نميکني يک گام به عقب برداشتهاي و از بازي مقابل تيمهاي بزرگ به ليگي گمنامتر با حضور باشگاههاي کوچکتر رفتهاي؟
اگر از هر بازيکن يا مربي که در ليگ پرتغال است بپرسيد سگوندا ديويژن اسپانيا چهجور ليگي است، پاسخ ميدهد که اين ليگ از لحاظ کيفيت، رقابت، امکانات و سطح فوتبال از ليگ برتر پرتغال بهتر است؛ البته غير از 3تيم بزرگ پورتو، بنفيکا و اسپورتينگ ليسبون. در ضمن من با مربياني مانند ژوزه گومز که در تيم ماريتيموي خودمان بود و حالا در تيم آلمريا مربيگري ميکند و يک مربي فوقالعاده است، مشورت داشتم. گفت که سطح دسته دوم اسپانيا خيلي بالاتر است. براي همين اين چالش را انتخاب کردم. ميدانستم يک جاي بهتر خودم را يک محک جديتر ميزنم. ميدانم که با گذر زمان درستي تصميمم مشخص ميشود و خدا هم هدايتم ميکند، همانطور که تا الان هدايتم کرده.
جواد نکونام که سالها سابقه حضور در لاليگا را دارد، در مورد حضورت در تيم پونفرادينا صحبت کرده و گفته که اين تصميم بزرگي بوده.
بله شنيدم. از حمايتش ممنونم.
شايد خيليها فکر ميکردند امير عابدزاده هم مانند طارمي به تيمهاي معروف پرتغال برود. نظرخودت چيست؟
نه. پيشنهادم جوري بود که ميگفتند اگر يکي از دروازهبانهايشان بروند، من را ميخواهند. حضور در يکي از اين 3تيم ميتوانست مسير جداگانهاي باشد براي رسيدن به هدفم؛ يعني تو ميخواهي از تهران بروي شمال حتما نبايد از چالوس بروي؛ ميتواني از هراز هم بروي. خيلي تأکيد ويژه ندارم که حتما از يک مسير خاص بايد حرکت کنم. من دارم از حرکتي که هر روز انجام ميدهم، لذت ميبرم. عشقم فوتبال است و اينکه هر روز پيشرفت کنم و برايم خيلي قشنگ است که خيلي مسيرهاي متفاوت را طي کنم و از هر مسيري که خدا من را هدايت ميکند، ميتوانم لذت ببرم و به هدفم برسم. براي همين واقعا از تصميمي که گرفتهام خوشحالم.
برخي رسانهها در اسپانيا پيشبيني کردهاند که تيم پونفرادينا در اين فصل با هزينه و برنامه ويژهاي که دارد، ميتواند به لاليگا صعود کند. درست است؟
همه هدفهاي خودشان را دارند. اين ليگ خيلي پرفشار و پر رقابتي است. بهخاطر اينکه اکثر تيمهايش سابقه حضور در لاليگا را داشتهاند. يعني هر تيميپتانسيل اين را دارد که لاليگايي شود. خودتان اسمها را ببينيد؛ وايادوليد، آلمريا، اوئسکا، لگانس، لاسپالماس، مالاگا و... يعني همهشان در لاليگا تجربههاي زيادي داشتهاند؛ يعني ميخواهم بگويم کار خيلي راحتي نيست اما شدني است.
خودت چنين حسي داري که در باشگاه ميخواهند لاليگايي شوند؟
من آن چيزي که خودم ميبينم انگيزه زيادي در تيم است و انگيزه جديد؛ اينکه آنها ميخواهند در سالگرد صدسالگي باشگاه کار بزرگي انجام دهند. يکجورهايي دارند فعاليتها را گسترش ميدهند و اينکه شما ميگوييد بعضي رسانهها پيشبيني صعود ما را کردهاند، شايد دليلش همين باشد؛ صدسالگي باشگاه.
با درخششي که در پرتغال داشتي، شايد بهنوعي باعث جذب 2دروازهبان ايراني ديگر در اين ليگ شدي. بيرانوند و پيام نيازمند از فصل آينده در ليگي بازي ميکنند که خاطرات خوبي از عابدزاده در آن وجود دارد. شايد بشود گفت عابدزاده براي دروازهبانان هموطنش صفشکن بوده.
اين نظر لطف شماست. من هر کاري کردهام از روي عشق بوده؛ ميخواستم مسير خودم را بروم. اگر فکر ميکنيد که مسير من باعث شده ايرانيهاي بيشتري به ليگ پرتغال بروند، اين باعث افتخار من است، اما منتي نيست. من همه حرکاتم، همه انتخابهايم و همه تصميماتم از روي عشق بوده و بهخاطر پيشرفت خودم و لذتبردن از شغلم. حالا اينکه من کاري که عاشقش هستم و دارم آن را انجام ميدهم همزمان براي وطنم خوب ميشود، فکر ميکنم حسي بهتر از اين وجود ندارد. از اين بابت بايد شکر کنم. اينکه تيمهاي پرتغالي دنبال بازيکن ايراني ميروند بهخاطر اعتمادسازي و عملکرد بازيکناني است مثل طارمي و ديگران که باعث جلبنظر باشگاههاي اين کشور شده. خيلي سابقه ندارد يک نفر از يک ليگ بيگانه و ناشناخته براي پرتغاليها به ليگ اين کشور برود و از دسته پايينتر شروع کند و 5سال هم در سطحي بالا ادامه دهد.
علي عليپور در ماريتيمو ماند. شايد هنوز به هدفي که داشته، نرسيده و نتوانسته مثل تو بدرخشد.
کسي نميتواند بفهمد در ذهن ديگران چه ميگذرد. بازيکني يا هر فردي اگر روي هدفش بايستد و بهخاطر چيزي که قبلا آن را دوست دارد، از خودگذشتگي کند، نتيجه ميگيرد. خدا الکي آن آرزو و هدف را در دلت نميگذارد. وقتي تو توانايياش را داري، هدف را به دلت راه ميدهد. تو هم آرام آرام ميتواني به آن برسي. حالا مشکل اين است که همه فکر ميکنند مسيرها همه بايد عين هم باشد. اگر يک بازيکن در يک فصل توانسته به موفقيت برسد، دليل نميشود من يا شخص ديگري هم حتما در همان زمان موفق شويم. يعني اگر يکي يک مسير را طي کرده من هم بايد آن مسير را بروم و اين چيزي است که خود آدم بايد با آگاهيهايي که هر روز بهش ميرسد، توکل به خدا و آن تصميمهاي درست بهش برسد. براي عليپور که همتيمي سابقم بود آرزوي موفقيت ميکنم. عليپور شايد به اين دليل نتوانسته خودش را نشان دهد چون دير به تيم اضافه شد و پيشفصل را از دست داد و وقتي هم که آمد، مهاجمان ديگر خيلي گل زده بودند و تصميم براي مربي سخت بود که از او استفاده کند ولي امسال او را ميشناسند و مهمتر اينکه در تمرينات پيشفصل هم حاضر است. بنابراين فکر ميکنم اين فصل، فصل عليپور باشد.
تيتر جالبي از رسانههاي پرتغالي يا جمله و لقبي که مفسران پرتغال به تو داده باشند در خاطرت هست؟
براي من تيترها و لقبها خيلي مهم نيست. من هميشه اعتقاد دارم تيتر امروز، زباله فرداست! بايد در حال زندگي کرد. هم انتقادات نبايد روي بازيکن تأثير بگذارد، هم تشويقها باعث غرور بيجا شود. بايد مسير خودت را بروي. خيلي درگير لقبها و تيترها نيستم. اگر بخواهي مدام در حال پيشرفت باشي، بايد مثل آب روان و دائما در حال حرکت باشي. نه بگذاري انتقادات خيلي اذيتت کند و تو را پايين بکشد و نه تعريفها باعث غرور و از خودبيخودشدنت شود. يک ضربالمثل هست که ميگويد هرچه پربارتر شوي، افتادهتر ميشوي. موفقيتهاي گذشته را جلوي چشمانت بگذار و با خودت بگو اگر توانستي تا به اين مرحله برسي، پس ميتواني به هدفهاي بعديات نيز دست پيدا کني. به آن چيزي که اعتقاد داري ادامه بده و مهمترين چيز هم اينکه خوشحال باش. من وقتي خوشحالم ميتوانم باانگيزه ادامه بدهم.
به هرحال يکي که ناراحت است يا تصميماتي بهخاطر نظر بقيه ميگيرد تا آنها را خوشحال کند، يک جايي خودش را نشان ميدهد؛ يعني مثلا وقتي شما هر روز آشغالها را زير مبل ميريزيد، يک جايي بوي بد آن بالا ميزند. اما وقتي عاشق کاري که ميکني باشي و با قلبت تصميم بگيري، مسير خيلي قشنگتر ميشود. من خودم حس ميکنم هر فصل که در پرتغال بودم، شرايط برايم دائما بهتر و بهتر شد چون سعي کردم از اين قانون خوب استفاده کنم و به خدا خيلي نزديکتر شوم. واقعا بعضي وقتها فکرش را ميکنم اينکه دارم کاري را انجام ميدهم که عاشقش هستم، بهخودم ميگويم چيزي بالاتر از اين نيست؛ چراکه همه مردم دنيا اين شانس را ندارند هر روز کاري را بکنند که عاشقش هستند. من فوتبال را بهعنوان کار نميبينم بلکه بهعنوان يک لذت ميبينم. حالا لقب و نميدانم اينجورچيزها جنبه فان قضيه است ولي من دنبال اصلش هستم.
بازيکناني که به ليگ پرتغال ميروند، از تو مشورت ميگيرند؟
بله، من با همه حرف ميزنم. همه را تشويق ميکنم و ميگويم جايي برو که خوشحالت ميکند.